بسم الله الرحمن الرحیم
عصر ایران؛ مصطفی داننده- سال 95 به آخرین روزهای خود رسیده است. صداوسیما
اما همچون سالهای اخیر همچنان مورد انتقاد جامعه ایرانی است. در اصل یک
صدو پنجاهم قانون اساسی آمده است« در صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران،
آزادی بیان و نشر افکار با رعایت موازین اسلامی و مصالح کشور باید
تأمین گردد.» بر اساس همین اصل بسیاری از افرادی حقیقی و حقوقی اعتقاد
دارند که رسانه ملی به هیچکدام یک از این شرایط عمل نمیکند و تبدیل به
رسانه گروه خاصی شده است.
با توجه به جایگاه فراجناحی صداوسیما در ساختار قانون اساسی ایران، این
نهاد باید به گونهای رفتار کند که تمام مردم از عملکرد و رفتار آن احساس
رضایت کنند و به این فکر نکنند رسانهای که باید نظرات آنها را منعکس کند
تبدیل به تریبون عدهای یا یک جریان خاص شده است.
رفتار و عملکرد صداوسیما اما در سالهای اخیر به ویژه بعد از انتخابات سال
88، انتقادهای بسیاری را به همراه داشت و کار به جایی رسید که حتی برخی از
مردم اعلام کردند که به صداوسیما اعتماد ندارند و آن را رسانه ملی نمیدانند
و سیاسیون نیز به بهانه از بین رفتن منافع سیاسی خود، صداوسیما را یک رسانه
جناحی میدانند.
بسیاری از رفتارهای سیاسی صداوسیما در این سالها فقط به سمت یک جریان خاص
بوده است. جریانی که این روزها شبکهای به نام افق دارد که در آن بنا بر
استدلالهای شخصی و جناحی همه را نقد میکنند بدون اینکه تلاش کنند واقعیت
جامعه را نشان دهند.
صداوسیمای 95 مردود مانند سالهای قبل
صداوسیما در حالی که سالها هاشمی رفسنجانی را بایکوت خبری و تصویری کرده
بود. بعد از درگذشت او اکثر زمان خود را به هاشمی و تلاشهای او برای
انقلاب اختصاص داد. رفتاری که باعث شد مردم بگویند در صداوسیما فقط پهلوان
مرده را عشق است.
صداوسیما در ماجرای توافق هستهای نتوانست رضایت مردم را جلب کند. صداوسیما
بدون کم ترین توجه به دستاوردهای ایران، از امتیازهایی که ایران به طرف
مقابل داده بود سخن گفت و همین استراتژی باعث شد تا صدای دولت و طرفداران
آن از نحوه رفتار صداوسیما به آسمان برود.
صداوسیما در حالی که در زمان دولت قبل در برابر بسیاری از کاستیها سکوت
کرده بود. این روزها تمام تلاش خود را انجام میدهد تا نشان دهد اوضاع
اقتصادی کشور خوب نیست. مردم از خود میپرسند صداوسیما در آن 8 سال کجا بود
و چه میکرد؟
رسانه ملی نه تنها در زمینه سیاسی بلکه در زمینه فرهنگی نیز با علاقهها و
سلیقههای غالب مردم فاصلههای زیادی دارد. در زمانهای نه چندان دور، شبکه
های ماهوارهای برای عقب نماندن از صداوسیما سعی میکردند با ارائه برنامههای
جذاب، گوی سبقت را از صداوسیما بربایند. شبکههای ماهوارهای با هزینه و
تولید برنامههای متنوع توانستند به راحتی صداوسیما را جای بگذارند و به
خانههای مردم نفوذ کنند تا جایی که امروزه بسیاری از زنان خانهدار، ساعت
برنامههای شبکههای ماهوارهای را بهتر از ساعت برنامههای صداوسیما بلد
هستند!
ضعف صداوسیما به حدی است که شبکههای ماهوارهای نیز دیگر دست از تلاش
بیشتر کشیدهاند و با پخش سریالهای کم کیفیت کرهای و ترکیهای با دوبلههای
مبتدی و ضعیف، صداوسیما را از سکه انداختهاند.
صداوسیما نه تنها قافیه را به رقیب واگذار کرده بلکه خود به کپی کننده
برنامههای ماهوارهای تبدیل شده است. چرا که این روزها میشود در صداوسیما
تقلید از تبلیغات، سریالها، مسابقات و حتی پوشش برنامههای سیاسی از شبکههای
ماهوارهای را مشاهده کرد. آیا جام جم نشینان برای جبران اشتباهات خود
تصمیم گرفته اند که خود را شبیه شبکههای آن سوی آب کنند؟ اگر چنین باشد
بزرگ ترین اشتباه تاریخی را مرتکب می شوند.
مردم از خود می پرسند چرا باید هزار و چهار صد میلیون تومان از بودجه عمومی
که بخشی از آن از مالیات تامین می شود صرف ناکارآمدی و تورم نیروی سازمانی
شود که همه افکار و عقاید ایرانیان را باز نمی تاباند.
این واقعیت قابل انکار نیست که بسیاری از مردم از عملکرد صداوسیما راضی
نیستند اما این ناخرسندی انگار تاثیری بر رفتار مدیران این سازمان نداشته
است و آنان همچنان رفتاری برخلاف نظر غالب مردم دارند. رفتاری که بیانگر
مدیران یک رسانه «ملی» نیست و بیشتر به رفتار مدیر مسئول یک رسانه حزبی
شبیه است
تهیه وَ تدوین : عـبـــد عـا صـی