بسم الله الرحمن الرحیم
جهت مراجعه به مرجع
متن،
یا عنوان
اصلی،
به پیوند فوق اشاره
کنید
متن
گفت و گوی شفقنا با حجت الاسلام والمسلمین محمدرضا
زائری،
مدیرعامل مجتمع فرهنگی سرچشمه و پژوهشگر و کارشناس دین
را می خوانید:
*با
توجه به تاکیدها و سفارش های بزرگان به ساده زیستی
متولیان دینی و مبلغان و روحانیون، بی توجهی به این
توصیه ها چه عواقبی ممکن است برای این قشر و جامعه ای
داشته باشد که در امور خود از این قشر الگوبرداری می
کند؟
زائری: اولا با توجه به جایگاهی که روحانیت به عنوان الگوی مردم در عمل به
دستورات دینی، جدی گرفتن انذارها و توجه به ارزش های
معنوی و دوری از دنیا دارند
اگر روزی
همین روحانیت در هر موضوعی از جمله پرهیز از توجه به
دنیا و اقبال به آن کوتاهی کنند اولین خطری که به وجود
می آید این است که تمامی این بحث ها و مبانی تضعیف می
شود. چرا که مخاطبان این امر فکر می کنند که این مسایل
خیلی هم حیاتی نیستند.
مانند اینکه پزشکی به مردم در خصوص خطر دخانیات هشدار
دهد درحالی که مردم ببینند خود او سیگار می کشد که در
این صورت اولین چیزی که به ذهن مردم می رسد این است که
خطر دخانیات خیلی هم جدی نیست چراکه اگر جدی بود پزشک
خودش مراعات می کرد. این نکته اول است که با این کار
پیام های دینی و ارزش های معنوی و اخلاقی دچار آسیب
جدی می شود.
نکته
دوم این است که جایگاه روحانیت در جامعه با دنیا طلبی
از بین می رود؛
زیرا ویژگی برجسته ای که روحانیت در بین طبقات اجتماعی
مختلف دارند این است که همواره در طول تاریخ رابطه
بسیار نزدیک و صمیمی با عموم مردم داشته اند و ساده
زیست بوده اند. در بین صنوف مختلف اجتماعی هیچ قشری را
نمی-بینیم و پیدا نمی-کنیم که به اندازه روحانیت به
مردم نزدیک و در متن مردم باشد. روحانیت صنفی است که
از آغاز زندگی مردم و در سختی ها با آنها همنفس و
همنشین بود و مردم همواره روحانیت را در کنار خود می
دیدند؛ بنابراین
اگر روحانیت با متوسط زندگی مردم و قشر ضعیف و مخاطب
عام فاصله پیدا کند طبیعتا آن جایگاه را از دست می دهد
و روحانیت که قرار است مروج دینی و دعوت کننده به سوی
ارزش ها باشد دیگر آن قدرت و موقعیت را پیدا نمی کند.
*این
حساسیت درباره روحانیت به عنوان مسوولان اجرایی بیشتر
میشود؟
زائری: بله! بحث دیگر این است که در حال حاضر و در این مقطع زمانی روحانیت به
نوعی جنبه حاکمیت هم پیدا کرده است. بعد از انقلاب
اسلامی جلوه ای از روحانیت را شاهد هستیم که اداره
عموم جامعه را در دست دارد که حساسیت و مسوولیت او را
به مراتب بیشتر می کند؛
حتی یک
روحانی که هیچ مسوولیتی در جامعه ندارد ناخودآگاه در
ذهن مردم منتسب به این جریان و طبقه حاکم تلقی می شود.
شاید نگرانی امام علی (ع) که فرمود «ان اللَّه تعالی
فرض علی ائمّه الحق ان لا یقدّروا انفسهم الاّ بضعفه
من النّاس» « آن کسانی که مسوولیت و ریاست را در جامعه
اسلامی بر عهده می گیرند خداوند واجب کرده است که مثل
محروم ترین طبقه مردم و عادی ترین طبقه زندگی کنند»
برای همین مساله بوده است. اینکه وقتی انسان های فقیر،
این اشخاص و زندگی آنها را می بینند می توانند تنگ
دستی و محرومیت خود را تحمل کنند؛
برای مثال فردی که برای خرید جهیزیه دچار مشکل است با
مشاهده استاندار، امام جمعه شهر و شهردار هم که در
آنجا زندگی می کنند و برای تهیه جهیزیه دچار مشکل
هستند این مشکلات را تحمل می کند
اما اگر کسی
را ببیند که مسوولیتی داشته و از بهترین امکانات
برخوردار است اما او امکانات اولیه را هم ندارد و در
کنار آن هم با مشکلات بسیاری در زندگی از جمله بیماری
فرزندش رو به روست طبیعی است که این تبعیض و تفاوت را
نمی تواند تحمل کند. از این جهت الآن مسؤولیت حوزه های
علمیه طبیعتا نسبت به گذشته خیلی سنگین تر و حساس تر
شده است.
*گاهی
برخی از روحانیون که در سمت هایی عهده دار مسوولیت می
شوند به دلیل برخی ملاحظات، تا حدی ساده زیستی را به
فراموشی می سپارند و در مواردی مشاهده می شود که خوی
اشرافی گری و تجمل گرایی به تدریج در برخی تقویت می
شود؛ چرا این گرایش ایجاد می شود؟
چنین رویکردی
چه تبعاتی دارد و چه آسیب هایی را متوجه جامعه می کند؟
زائری: واقعیت این است علی رغم اینکه شخصا به طور جدی منتقد برخی ایرادها و
مشکلات هستم و شاید بیشتر از هر شخص دیگر هم در این
زمینه و به طور خاص در مورد بی توجهی های روحانیت، خطر
دنیا طلبی و اشرافی گری در میان حوزه های علمیه صحبت
کردم ولی می خواهم به صراحت بگویم که هنوز هم علی رغم
تمام انتقادهایی که به این حوزه وارد می شود یکی از
سالم ترین، وارسته ترین و پاک ترین طبقات اجتماعی،
طبقه روحانیت است.
یعنی علی رغم همه این انتقادها باز هم اگر آمار بگیریم
طلبه و روحانیون ما از جهت سلامت مالی و ساده زیستی
شاید جزو بهترین طبقات اجتماعی باشند
اما دو عامل باعث شده است که بعضی از ایرادها و مشکلات،
بیشتر به چشم آید. عامل اول این است که به هر حال
زندگی اجتماعی ما به طور کلی تغییر کرده است یعنی
پنجاه سال پیش عموم مردم در طول هفته ممکن بود یکی
دوبار بیشتر گوشت و برنج استفاده نکنند، طبیعتا
روحانیت هم به عنوان بخشی از جامعه در همین فضا زندگی
می کردند. اما امروز زندگی ها تغییر کرده است امکانات
و بهره مندی ها به شکل عمومی برای همه مردم ایجاد شده
است و روحانیت هم بخشی از همین جامعه هستند و در همین
جامعه زندگی می کند به طور طبیعی از مجموع این تغییرات
متاثر شده است؛ بنابراین
امروزه بسیاری از امکانات برای عموم مردم فراهم شده
است که این باعث شده بعضی از مسایل به چشم آید اما به
طور ناخودآگاه این انتظاری که داریم که این روحانیون
مانند ۵۰ سال پیش زندگی کنند، این انتظار را از بقیه
مردم نداریم.
نکته دوم این است که حساسیت مردم به دلیل مسوولیت روحانیت که در معرض حاکمیت
هستند و در دسترسی رسانه ای و شبکه های اجتماعی و
ظرفیت های اطلاع رسانی قرار می گیرند باعث شده است که
کوچکترین مسایل هم خیلی به چشم آید. یعنی
اگر یک
روحانی یک اشتباه کوچکی هم انجام دهد به سرعت دیده می
شود، اگر یک مطلب ناروایی را در سخنرانی های خود مطرح
کند به سرعت بازتاب پیدا می کند و دیده می شود در حالی
که ممکن بود بیست سال پیش همین حرف را بزند اما کسی
مطلع نشود و حتی شخصی حساسیتی نسبت به آن مساله نشان
ندهد.
*آیا
همین حد نایدده گرفتن اصول، خلاف آن چیزی نیست که
روحانیت داعیه آن را دارند؟
زائری: قطعاً این کار ایراد بسیار جدی هم دارد چراکه قرار بود روحانیت مردم
را به سوی آخرت دعوت کنند. مهمترین و اساسی ترین پیام
روحانیت ترک دنیاست، مهمترین دعوت روحانیت به سمت
توحید و توجه به آخرت و معنویت است، اساس کار روحانیت
پرهیز دادن مردم از دنیا طلبی است؛
روحانیت این لباس را پوشیده تا سختی ها و مشکلات را
برای ادای بهتر آن وظیفه و ابلاغ آن دعوت تحمل کند.
بنابراین مردم انتظار ندارند حتی تعداد کمی از روحانیت
دچار این آسیب شوند.
*گاهی
تصوراتی هر چند غلط در اذهان عمومی شکل می گیرد مبنی
بر اینکه برخی طلاب با هدف رسیدن به جاه و مقام این
مسیر را انتخاب کرده اند و هدف آنها خدمت در مسیر دین
نبوده است که البته ممکن است چنین افرادی در همه اقشار
وجود داشته باشند، حوزه های علمیه باید چه تدابیری
اتخاذ کنند که به دلیل حساسیت لباس روحانیت، چنین
تصوراتی شکل نگیرد؟
زائری: این حساسیت در گذشته وجود داشت. وقتی به ادبیات فارسی نگاه کنید
فراوان این تعابیر وجود دارد که “واعظان کین جلوه در
محراب و منبر می کنند چون به خلوت می روند آن کار دیگر
می کنند”. اما به نظر من چون این حساسیت بیشتر شده است
روحانیت باید بیشتر رعایت کنند. اتفاقا الگوهای بسیار
موفق و درخشانی هم در این زمینه داریم. به عنوان مثال
بسیاری از مراجع تقلید، بزرگان و علما در این زمینه
الگو هستند امثال مرحوم حاج آقا مجتبی تهرانی یا خود
رهبر انقلاب که در راس همه بود مراقبت جدی به این قضیه
دارند تا جایی که شاید این سبک زندگی برای عده ای
زیاده روی هم تلقی شود.
مرحوم مجتبی تهرانی حتی در مصرف روزانه میوه هم وسواس
عجیبی داشت که از یک مقدار بیشتر تهیه نشود یا از آیت
الله بهجت نقل شده است که وقتی دکتر سفارش کرده بود
آبمیوه بخورند حساس بود که شاید همه مردم به آن دسترسی
نداشته باشند.
این رفتاری است که در زندگی علما می بینیم. خانه
بسیاری از علمای ما نمونه هایی از زندگی ساده است که
شاید آن خانه ها را به من که یک طلبه ساده هستم بدهند
حاضر نباشم در آنجا زندگی کنم
اینها
متاسفانه بخش هایی است که دیده نمی شود. تعداد زیادی
روحانی داریم که همین الان در زندگی های بسیار ساده و
فقیرانه به سر می برند اما هیچ وقت بازتاب رسانه ای
پیدا نمی کند.
*این
قشر، مرجعی برای ساده زیستی در جامعه هستند. چه
کارهایی می توان انجام داد که آن زی طلبگی جنبه مثبت
دینی خود را حفظ کند و ارزش های آن مورد توجه باشد؟
زائری:
در مواردی لازم است شیوه نامه و آیین نامه ای تدوین
شود. به عنوان مثال دقیقا قید شود که اگر یک روحانی
بخواهد سمتی بالاتری داشته باشد حتما باید محل زندگی
او در یک محدوده خاصی باشد. یا زیر بار این الزامات
بروند یا ملبس به لباس روحانیت نباشند
کما اینکه ممکن است افرادی باشند که به دلیل اینکه
حاضر به تحمل این سختی ها نیستند لباس روحانیت را به
تن نمی کنند. در همه حوزه های علمیه طلبه هایی را می
بینیم که لباس روحانیت نمی پوشند درس حوزه را خواندند
اما لباس روحانیت را به تن نکردند. یا افرادی بودند که
بعد از مدتی لباس روحانیت را در آوردند و صراحتا اعلام
کردند که تحمل این شرایط برایشان سخت است.
ممکن است شیوه نامه هایی داشته باشیم و پوشیدن لباس شیوه نامه یا آیین نامه
هایی داشته باشد تا کسی آن را می پوشد تعهداتی به شکل
رسمی غیر از آن تعهدات شخصی و احساسی را رعایت کند و
ما هم روی این قضیه پافشاری جدی تر و قاطع تری داشته
باشیم تا این تصویر آسیب نبیند چون تمام قداست و ارزشی
که مردم برای روحانیت قایل هستند و در سختی ها و
مشکلات ناکامی های روحی و معنوی خودشان به روحانیت
مراجعه می کنند به خاطر این است که این جایگاه معنوی و
روحانی حفظ شده باشد که
اگر این جایگاه آسیب ببیند در واقع دین آسیب خواهد دید
و به مرور تمام بنیان های دینی ما دچار تزلزل خواهد شد.
*به
نظر شما با این کار که قانون و تدابیری نسبت به
روحانیت اتخاذ شود آیا قداست و جایگاه روحانیت در ذهن
مردم تخریب نمی شود؟
زائری: مساله این است که استقلال و شخصیت غیر وابسته نهاد روحانیت باید حفظ
شود. یکی از امتیازات برجسته و ویژه روحانیت و حوزه
های علمیه این است که وابسته به حاکمیت نیستند و در
طول تاریخ هم این افتخار را حفظ کردند که بر خلاف
روحانیت در برخی از کشورها که وابسته به حکومت هستند
روحانیت ایران هیچ وقت این وابستگی را نداشته اند .
همین امر باعث شده زیر بار بسیاری از مسایل نروند و
مردم در بسیاری از موارد احساس کنند که روحانیت در
کنار آنها هستند.
آن چیزی که
مهم است این است که این استقلال حفظ شود و شاید لازم
باشد تدابیری در کنار احساس مسوولیت فردی و تعهد
اندیشیده شود.
*آیا
ضابطهای مثل سازمان نظام پزشکی یا نظام مهندسی برای
روحانیت هست؟
زائری:
متأسفانه
باید من صادقانه اعتراف کنم که پوشیدن لباس روحانیت در
جامعه ما ضابطه ای ندارد یعنی حتی اگر یک نفر بخواهد
به شکل کاملا شخصی، بدون سواد، معلومات حوزوی و تعهد،
لباس روحانیت را به تن کند هیچ ضابطه ای وجود ندارد در
حالی که اگر بخواهیم مثلا لباس نظامی تهیه کنیم به
راحتی این لباس را در اختیار ما قرار نمی دهند
بلکه نظام نامه و شیوه نامه ای دارد. متاسفانه در طبقه
روحانیت این نظام نامه وجود ندارد که این یک مشکل
بسیار جدی است. یعنی علی رغم اینکه من معتقد هستم
استقلال و هویت مستقل روحانیت و حوزهای های علمیه به
هیچ وجه نباید مخدوش شود در عین حال به نظر من خود
حوزه های علمیه باید نظامی برای روحانیت و لباس
روحانیت داشته باشند و اینطور نباشد هر کسی به هر شکلی
که خواست بتواند این لباس را به تن کند. ممکن است فرد
هیچ سواد و آگاهی نداشته باشد اما بتواند لباس روحانیت
را بپوشد که در اینصورت رفتار و کردارش به نام همه
روحانیت نوشته می شود.
مردم هم آگاهی ندارند که این فردی که بالای منبر رفته
است از کجا آمده و ییشینه و سابقه او چقدر است، چقدر
به موضوعات دینی تسلط دارد و می تواند به اسم حوزه های
علمیه و روحانیت هر حرفی بزند و مردم هم هر رفتاری که
از او ببینند به اسم تمام روحانیت نوشته می شود و ممکن
است خطا و ایرادهای او فاجعه و مشکلات بسیار جدی به
وجود آورد.
*نقش
چهره های مشهور روحانی و مراجع و محققان علوم دینی در
تشویق طلاب جدید به ساده زیستی و عدم تمرکز بر تجمل
گرایی و تقویت رویکرد اشرافی گری چیست؟ جامعه و دولت
در این زمینه چه نقشی می توانند ایفا کنند؟
زائری:
دولت به
معنای حاکمیت و نظام اجرایی کشور نباید در این زمینه
دخالت مستقیمی داشته باشد.
من به طور قاطع معتقد هستم این کاری است که خود
نهادهای حوزوی، و روحانیت و مراجع تقلید باید نسبت به
آن تدبیری اتخاذ کنند. تنها کاری که لازم است حاکمیت
انجام دهد این است که از جنبه رسانه ای و عمومی آگاهی
های مردم را بالا ببرد یعنی مردم را متوجه کند که مثلا
حقایقی که در نظام زندگی طلبگی و روحانیت وجود دارد
چیست. مردم را آگاه کند به اینکه در کنار تمام
ایرادهایی که ممکن است وجود داشته باشد چقدر نقاط قوت
و درخشان وجود دارد؛ رسانه های ما از داخل زندگی
روحانیت و حوزهای های علمیه به مردم اطلاع رسانی کنند.
لازم است فیلم مستند از زندگی طلبه ها و روحانیت داشته
باشیم و به این بعد از زندگی روحانیت در فیلم های
تلویزیون توجه کنیم. این موارد بخش هایی است که ممکن
است رسانه ملی و برخی از نهادهای دیگر به آن توجه کنند
ولی طرف دیگر ماجرا به معنای ایجاد انسجام و ضابطه
برای رفتار و کردار و منش روحانیت چیزی است که خود
حوزه های علمیه باید به آن بپردازند. بنابراین مساله
پوشیدن لباس روحانیت و ورود به این زی روحانی بسیار
جدی است و باید حتما قاعده و ضابطه ای داشته باشد.
*در
پایان آیا کارنامه امروز روحانیت در مبارزه با اشرافی
گری و دنیا طلبی را موفق ارزیابی میکنید؟
زائری: حقیقت این است که در مجموع روحانیت همان طور که عرض کردم سالم ترین و
منزّه ترین قشر اجتماعی است از این جهت ولیکن نباید
فراموش کنیم که مأموریت اصلی ما در انقلاب اسلامی همین
مبارزه با استکبار و اشرافیت بوده و حمایت از مستضعفین
و پابرهنگان.
راستش باید اعتراف کنیم که بسیاری از ما متأسفانه آن
شعارها و آرمانها و آن رویکرد حضرت امام رضوان الله
علیه را فراموش کردهایم.
اگر بخواهیم وضعیت امروز جامعه و عملکرد روحانیت را با
صحیفه امام و حتی فقط با منشور روحانیت مقایسه کنیم
کارنامه قابل دفاعی نخواهیم داشت. باید اعتراف کنیم که
ما خیلی از آن شعارهای پر حرارت و اساسی در مبارزه با
مرفّهین بی درد و خوی اشرافی گری و استکبار را فراموش
کردیم.
باید اعتراف کنیم که گاهی چندان در حمایت از پابرهنگان
و کوخ نشینان و محرومین و مستضعفان موفق عمل نکردیم.
باید اعتراف کنیم که گاهی امروز از آن آرمانها فاصله
زیاد و جدی داریم و تا دیر نشده باید مجداداً به همان
رویکردها و همان مسیر برگردیم.
تهیه وَ تدوین: عـبـــد عـا صـی
بسم الله الرحمن الرحیم
بر
اساس تحقیقات یک سبزی خانگی ضدسرطان در درمان طبیعی
سرماخوردگی، زیبایی پوست، تقویت استخوانها،حفظ سلامت
قلب، برطرف کردن عفونتها،حفظ سلامت چشمها موثر است.
اتاق
خبر 24:
پیازچه
که گاهی به آن پیاز بهاری هم میگویند معمولا بهعنوان
تزئین غذاها استفاده میشود. اگر جزء آنهایی هستید که
پیازچه دوست دارید پس آماده بشوید که بیشتر دوستش
داشته باشید چون فواید بسیار زیادی برای سلامتی دارد.
زیبایی پوست:
پوست شما برای جوان و زیبا ماندن به
کلاژن نیاز دارد. پیازچه بهطور طبیعی تولید کلاژن
بدنتان را تداوم داده و شادابی پوستتان را حفظ خواهد
کرد.
تقویت
استخوانها:
پیازچه بهدلیل داشتن ویتامین C و ویتامین K، برای
تقویت استخوانها عالی است. ویتامین C کلاژن تولید میکند
که مسئول قدرت استخوانهاست و ویتامین K هم تراکم
استخوانهای شما را حفظ میکند.
حفظ
سلامت قلب:
پیازچه سرشار از آنتیاکسیدانهایی است که با رادیکالهای
آزاد که میتوانند به بافتهای سلولتان آسیب بزنند
مبارزه میکند. پیازچه حاوی ویتامین C است که کلسترول
و فشارخون شما را کنترل میکند و در نتیجه از ریسک
بیماریهای قلبی میکاهد.
برطرف
کردن عفونتها:
پیازچه بهدلیل داشتن سولفور و ویتامین K، به جریان
خونتان کمک کرده در نتیجه ویتامین B1 بهتر جذب بدنتان
میشود. بنابراین میزان استرستان کم می شودو شما انرژی
بیشتری دارید و کمتر احساس ضعف و خستگی خواهید کرد.
ویتامین C موجود در پیازچه، از بافتهای بدنتان در
برابر آسیبهای ناشی از میکروبها محافظت می کند و در
نتیجه کمتر بیمار خواهید شد. افزودن پیازچه به وعده
غذایی، بدون شک فواید بیشماری برای سلامت و زیباییتان
دارد.
درمان
طبیعی سرماخوردگی:
پیازچه عاملی آنتی باکتریال و ضدویروس است که برای
مبارزه با آنفلوآنزا، عفونتهای ویروسی و درمان
سرماخوردگی بسیار عالی است. دلیلش هم این است که بهطور
طبیعی، سیستم تنفسی را وادار میکند تا ترشحات را دفع
کند.
حفظ
سلامت چشمها:
پیازچه غنی از کاروتنوئیدهایی چون لوتئین است که باعث
میشود برای حفظ سلامت چشمهایتان بسیار مفید باشد.
همچنین پیازچه حاوی ویتامین A است که بیناییتان را در
سطح نرمالی نگه داشته و ضمنا از چشمهایتان در برابر
التهاب و تباهی لکه زرد محافظت میکند، بنابراین
احتمال اینکه بیناییتان ضعیف شود کم خواهد شد.
کاهش
خطر سرطان:
یکی از ترکیبات سولفور موجود در پیازچه، آلیل سولفید
است که مستقیما مسئول کاهش احتمال ابتلا به سرطان
کولون است. فلاوونوئیدهای پیازچه، با توقف آسیبهای
رادیکالهای آزاد به سلولها، سرطان را از شما دور میکنند.
غذاهای ضد سرطانی چون پیازچه همراه با رژیم غذایی سالم،
بهترین راه پیشگیری از این بیماری است.
منبع: باشگاه خبرنگاران
تهیه وَ تدوین: عـبـــد عـا صـی
بسم الله الرحمن الرحیم
بازگشت به بدتر از قرون وُسطی ...
این دست، غرق ِ بخون ِ کیست؟! ...
بازگشت به بدتر از قرون وُسطی ...
افزایش طبقات اجتماعی ...
غـــروب
عـــدالت اجـتـمـــاعـی ...
بـــرابـــری وُ بـــرادری با تلاشهای حقوق بشری ...
زیرنویسی وَ تدوین: عـبـــد عـا صـی
بسم الله الرحمن الرحیم
گفتوگوی
محمدرضا زائری با «وقایع اتفاقیه» :
آیا
جوانان در جامعه ما کمی دینگریز نشدهاند و به نوعی
استقبال آنها از دین کم نشده است؟ دین در منظر شما چیست
و چه معنایی پیدا میکند؟ منظور من ظواهر دین است.
اعتقادات مذهبی به طور خاص نماز و روزه که برخی جوانان
اطلاعی از سود و منفعت آن ندارند.
واقعیت
این است آن چیزی که ما امروزه بهعنوان دین از آن حرف میزنیم
یا احساس میکنیم، بخش اعظمی از مخاطبان ما از آن فاصله
گرفتهاند.
این دین که شما از آن حرف میزنید و تعریف کردید برساخته
ماست، یعنی توسط ما تولید شده است زیرا این مخاطب با
پیغمبر(ص) و امیرالمؤمنین(ع) رو به رو نمیشود و ازطریق
ما دین را دریافت میکند.
نمونه و الگوی ترویج دین برای این مخاطب، ما هستیم. حالا
دینی که از یک طرف با همه چیز آمیخته است مانند سیاست،
زندگی روزمره و حاکمیت اجرائی کشور، از طرف دیگر آن را
تقلیل دادهایم به مناسک.
یعنی صرفا زمانی که ما میگوییم «دین»؛ اخلاق، معرفت،
عدالت و معنویت به ذهن ما نمیآید بلکه همان مناسک ظاهری
و آئینی به ذهن ما میآید. اتفاقا در طول تاریخ، برای
دیگران هم خیلی ساده نبوده و نیست. مگر زمان خود پیغمبر(ص)
و اهل بیت(ع) تمام این مناسک به شکل کامل و دقیق اجرا
میشده که حالا بهویژه با شرایط زندگی امروز که سخت است
و یک جریان عمومی تنآسانی، آسایشطلبی، رخوت و به
تعبیری بهتر، موج جهانی عافیتجویی که در جامعه امروز
باب شده است و ازطرفدیگر برای مخاطب نتیجه عملی التزام
به دین تعریف نشده است، اجرا شود؟
زمانی ما میتوانیم بگوییم شما دیندار باشید که بتوانید
بهتر زندگی کنید یا بهتر زندگیکردن را دیده باشید. در
این شرایط است که جوان به این نتیجه میرسد که باید
دیندار باشد تا آرامش پیدا کند و به سعادت برسد. امروزه
یکی از مشکلاتی که داریم این است، درواقع نوع دعوتمان به
دینداری با نوع دعوت پیامبر و اهل بیت به دینداری کاملا
متفاوت است.
مگر
پیامبر و اهل بیت چه کار میکردند؟
تاریخ
را نگاه کنید، کاملا نمایان است. پیغمبر اول که به اسلام
دعوت میکنند از چه چیزی شروع میکنند. میگویند نماز
بخوانید؟ مسلما خیر. آغاز دعوت پیامبر از چیست؟ این
مسئله، فاصله ما را با هم نشان میدهد. یعنی زمانی که یک
نفر بگوید من میخواهم مسلمان شوم، مسلمانبودن یعنی چه؟
جوابی که ما امروزه میدهیم از نماز، روزه، ولایتفقیه
شروع میشود؛ درحالیکه این نتیجه دینداری است.
زمان پیامبر وقتی که میخواستند مسلمان شوند صحبت از
کرامت انسان بود. صحبت از تعالی معنوی، عدالت، انسانشدن
بود. به طرف میگفتند که تو اسیر هستی ما میخواهیم تو
را آزاد کنیم. چرا مالکوم ایکس از زندان و فضای آلوده و
فجیع محله هارلم نیویورک به جایی میرسد که رهبر مسلمانهای
سیاهپوست آمریکا میشود؟ برای اینکه اساسا دعوت او از
روز اول، دعوت به تعالی انسانی است نه دعوت به یک حداقل
مناسک ظاهری.
آیا
مبلغان ما تاکنون اینها را نمیدانستند؟
گاهی
فراموش میشود.
یک خاطره میخواندم از مرحوم علامه شرفالدین در لبنان
که یک نفر از مسیحیان به ایشان گفته بود میخواهم مسلمان
شوم، نماز را چه کار کنم؟ ایشان در پاسخ گفته بودند دو
رکعت صبح بخوان و سه رکعت مغرب. آن شخص خیلی تعجب کرده
بود و گفته بود که مگر مسلمانها 17رکعت نماز ندارند؟
ایشان گفته بودند چرا، آن برای مسلمانهای قدیمی است،
شما که تازه میخواهید مسلمان شوید همین مقدار کافی است.
آن شخص میرود و بعد از چند وقت، ماه رمضان میشود و میگوید
روزه را چه کار کنم که ایشان میگویند لازم نیست که روزه
بگیرید.
همین رفتار ایشان باعث میشود که آن شخص نهتنها مسلمان
شود بلکه در چند سال به جایی برسد که نماز شب را فراموش
نکند و جزء یکی از مسلمانهای جدی و عمیق شود.
شاید
این شائبه به وجود بیاید که منظور تقلیل دین است.
نه.منظور
من تقلیل نیست. به نظر من بخشی از ماجرا مربوط به نوع
فهم ما از مسیر دعوت و سرآغاز دعوت و رسالت است و بستگی
به انتظاری که باید از مخاطب داشته باشیم دارد.
امروزه یکی از
نقاط اختلاف من با دوستان دقیقا همینجاست، من میگویم
آن جوانی که امروز ولو در تهران زندگی میکند اما پیام
دین به درستی به او نرسیده است، با آن کسی که در زمان
پیامبر بوده و در دوران بتپرستی زندگی میکرده، چندان
فرقی ندارد.
درحالیکه برخی از دوستان ما میگویند این شخص عناد دارد
و در مقابل دین ایستاده است و باید مجازات شود. این دو
تحلیل متفاوت دارد.
نکته دیگر این است که اساسا مسیر دعوت، یک مسیر کاملا
انسانی است.
من میخواهم
مخاطب خود را به طرفی دعوت کنم که یک آدابی دارد. چه
بخواهم او را به طرف مصرف زیاد پنیر پیتزا دعوت کنم، چه
بخواهم او را به مناسک دعوت کنم. هر کدام آداب و رسومی
دارد. سنتهای الهی در نظام خلقت حاکم است، چه شما
بخواهید به سمت فحشا دعوت کنید، چه بخواهید به سمت صلاح
و خیر دعوت کنید.
مثلا فرض کنید که یک مجله غیراخلاقی بخواهد مشتری پیدا
کند، بخشی از آداب و اصول این کار دقیقا ثابت است. مثل
اینکه یک مجله دینی داشته باشیم و بخواهیم مخاطب را به
سمت آن جذب کنیم. اینجور نیست که شما بگویید به خاطر
اینکه من میخواهم به سمت نماز دعوت کنم، کاری انجام
ندهم و خدا باید این کار را بکند. خداوند چنین سنتی در
نظام خلقت نگذاشته است.
پیامبر که خداوند، عالم را به خاطر او خلق کرده است،
باید شب بیدار بماند دوندگی کند و برای آغاز دعوتش
باید40 سال انتظار بکشد و تا40 سالگی باید صبر کند تا
مردم به او امین بگویند و پذیرفتن مردم که او امین است و
باور عمومی به اینکه او صادق است، زمان میبرد.
من
در میان صحبتهای شما متوجه چیزی شدم، شما میگویید کسی
که دعوت میکند مورد قبول مردم باشد. این مورد قبولبودن
یعنی چه؟
تا مورد
قبول نباشد، هیچ ارتباطی شکل نمیگیرد. چرا امیر
المؤمنین(ع) وقتی که شرایط سیاسی و فضای عمومی جامعه به
او اجازه حضور و حاکمیت نمیدهد کنار میرود؟ به دلیل
اینکه مقبولیت و مشروعیت لازمه حاکمیت است.
از طرف الهی او حاکم است ولو اینکه هیچکس در عالم متوجه
نشود اما تطبیق این حاکمیت الهی در عرصه زندگی انسانی
لازمهاش ارتباط با مردم است. اگر مردم نباشند به تعبیر
امام موسی صدر، اصلا انبیا هم موضوعیتی ندارند، دین برای
مردم آمده است. اگر مردم نبودند قرآن برای چه کسی نازل
میشد؟ اگر مردم نبودند خداوند پیامبرها را برای چه کسی
میفرستاد؟ پس ارتباط با مخاطب یک ارتباط کاملا جدی است.
یکی از نقاط ضعف ما در ارتباطات طلبگی، آخوندی، حوزوی و
تبلیغی، دقیقا این نکته است. یعنی اینکه ما چقدر مخاطب
را به رسمیت بشناسیم، چقدر مخاطب را جدی بگیریم، چقدر
حاضر باشیم برای مخاطب تنازل کنیم و کوتاه بیاییم، چقدر
حاضر باشیم برای مخاطب از خود بگذریم. به نظر من این
مشکل قبل از انقلاب، زیاد نبود به دلیل اینکه به طور
طبیعی ما غلبه نداشتیم. کنار مسجد میخانه، سینما و
کاباره بود، بنابراین من در یک شرایط خاص ناچار بودم
مخاطب را به طرف خود جذب کنم. نکته دوم اینکه روحانیت در
امور اجرائی نبود و حاکمیت نداشت.
مگر
در امور اجرائیبودن چه بدی داشت؟
من
درباره بدی و خوبی صحبت نمیکنم، من واقعیت بیرونی را
تحلیل میکنم. مشکلی که پیش میآید این است که اولا مردم
احساس میکنند در شرایط روزمره آنها اگر مشکلی هست،
روحانیت مقصر است. ثانیا احساس میکنند که زندگی روحانیت
با آنها فرق میکند که بخشی از این، تقصیر روحانیت است؛
درحالیکه قبل از انقلاب طرف میدید روحانی هم در کنار
او زندگی میکند، اگر دارند با هم دارند و اگر هم ندارند
با هم ندارند. بچههای هر دو در یک مدرسه درس میخوانند
و دختر او در همین فضا عروسی میکند و. . . . نکته سوم
که به نظر من نکته خیلی مهمی است این است که اساسا نقش
سیاسی و حاکمیت سیاسی، موقعیت دعوت تبلیغی دین را متفاوت
میکند.
شریعتی
میگوید که شیعه تا زمانی پیشرفت کرد که در محضر حکومت
نبود، بعد شیعه صفوی آمد و همینطور ادامه پیدا کرد،
این تا چهاندازه میتواند درست باشد؟
من این را به یک معنا قبول ندارم با این معنا که اتفاقا با یک قدرتی که آلبویه
پیدا کردند، عزاداری امام حسین (ع) ترویج شد و گسترش
فرهنگ شیعه را به دنبال داشت. در یک دورهای که صفویه
حاکم بودند قدرت عمومی و اجتماعی برای شیعه حاصل شد.
یعنی میخواهم بگویم این حاکمیت یک امتیاز دارد ولی از
یک طرف ما باید بپذیریم که این امتیاز در کنارش معایب و
مزایایی هست. اینکه به این نقص و ایراد آگاهی داشته
باشیم، خیلی فرق میکند با اینکه آگاهی نداشته باشیم.
شما
معتقد هستید که ما در دوران فعلی هنوز به این آگاهی
نرسیدهایم؟
حالا من فارغ از اینکه بخواهم هنوز به این نکته برسم میخواهم یک تحلیل کنم.
در تبلیغ دین،
رفتار و موضع فردی مهمترین نکته است و کلید این رابطه
محبت است. هر چیزی که در این رابطه محبتی پارازیت ایجاد
کند، اختلال به وجود میآورد و باید چارهاندیشی شود.
منظورم از ایجاد پارازیت، یکی همین سیاسیشدن است،
زیرا من که به هر دلیل در زندگی دچار مشکل شدم، احساس میکنم
این مشکل از جانب کسی بهوجود آمده که به من میگوید به
نماز جمعه بروم. قبض آب و برق که برای من اینقدر آمده
است، احساس میکنم این پول را به کسی میدهم که به من میگوید
روزه بگیر، من که احساس میکنم حقم در اداره ضایع شده
است یا رشوهای دادم یا اختلاسی دیدم و. . . احساس میکنم
کسی در پشت این قضایا است که به من میگوید حجاب داشته
باش. این طبیعی است. اینها همان پارازیتهایی است که
رابطه عاطفی را دچار اختلال میکند و در کنار همه محاسن
حاکمیت، بهوجود میآید و باید برایش متناسب با مقتضیات
فکر کرد و برنامه ریخت.
محبت
خیلی تأثیرگذار در رابطه بین روحانیت و جامعه است. اما
من فکر میکنم بقیه موارد هم دچار تحول شده است. در بخشی
که ما به آن میگوییم ایمان، دین، اعتقاد که روزانه با
آن سروکار داریم و به نظر میرسد که گاهی از محتوا تهی
شده است، آیا این حرف را قبول دارید؟
من میگویم
محبت یعنی تمام دین. امام باقر(ع) میفرماید: اساس دین
محبت است.
یکی از اشکالات جدی ما این است که تا میگوییم دین،
خداشناسی، امامت، نبوت، ولایت و حتی ولایت فقیه، خیلی
سریع به سراغ دو واحد درس اندیشه اسلامی در دانشگاه میرویم
و بلافاصله به سراغ استدلالهای خداشناسی و مباحث کلامی
میرویم. مگر ولایت فقیه، دین، اعتقاد، نماز و روزه
استدلال کلامی میخواهد؟ تمام سؤال من این است، زمان اهل
بیت و پیامبر که مثلا اینگونه بود مگر کسی که به نزد
پیامبر(ص) میآمد، ایشان میگفتند که پیش سلمان فارسی
برو و واحد پاس کن؟
برخورد
سیاسی که ما درباره حجاب داریم تا چهاندازه باعث دینگریزی
در جامعه شده است؟
من
میگویم مجموعهای از عوامل است و یک مورد را شما اشاره
کردید که حجاب است.
مثلا یک مورد ادبیات تند و خشن بخشی از روحانیت بهویژه
برخی ائمه جمعه است که در دیدار اخیر رهبرمعظم انقلاب،
با ائمه جمعه به صراحت ایشان بیان کردند که ادبیات و
منطق ائمه جمعه در جذب و ارتباط با نسل جوان مهم و حساس
است. این یک نکته بسیار ظریف و دقیقی است، ما نمیتوانیم
هرطور دوست داشتیم، حرف بزنیم و با فرسنگها فاصله از
مخاطب موضع را بیان کنیم و به این کاری نداشته باشیم که
چه برداشتی میکند.
نکته سوم ظاهر
است بالاخره یک روحانی که مردم احساس کنند زیبا و
پسندیده است و رفتار درستی دارد بسیار متفاوت است. وقتی
که درباره پیامبر اکرم(ص) در 1400 سال قبل مطالعه میکنید،
مشهورترین چیزی که درباره ظاهر پیامبر میگویند آراستگی
ایشان است. اینها مواردی است که به نظر من کاملا تعیینکننده
است و متأسفانه وقتی امروز نگاه میکنید این رابطه رابطهای
است که بسیار آسیبدیده است، یعنی هرچقدر که بخواهیم
راجع به دین صحبت کنیم، اول باید ببینیم که روحانیت چه
کار کرده است.
چگونه
میتوان برای جوان از دین سخن گفت؟
دین
باید فایدهاش را به زندگی شخصی و اجتماعی انسان نشان
دهد تا این فایده را نشان ندهد، هیچ صحبتی از دین فایده
ندارد.
پس معتقدید مشکل اصلی در پذیرفتن جوان نیست بلکه در آن چیزی است که به نام
دین تبلیغ میشود و ربطی به دین ندارد؟
بله، آن
چیزی که امروزه ما به جوان میدهیم، چیزی نیست که جذاب و
دلنشین باشد. من به صراحت میگویم اگر من آخوند آن چیزی
که امروز به عنوان دین عرضه میشود، اولینبار با این
روبهرو میشدم هیچ جذابیتی برای من نداشت و نهتنها
روحانی نمیشدم بلکه از دین فراری میشدم.
آن چیزی که من را نگه داشته است اینها نیست. آن چیزی که
من را نگه داشته آن روایاتی است که از سیره پیامبر و اهل
بیت خواندهام و رفتاری که از پدر و مادرم دیدهام و
تصویری است که از روحانی محل خود در حدود 40 سال پیش
دارم. اینها است که من را حفظ کرده است.
شاید این تعبیر صحیح باشد که مثل وارونگی هوا که شما به
جای هوای سالم، هوای آلوده استشمام میکنید و الان برخی
از ما به جای دین زلال و ناب یک دین خاکستری عرضه میکنیم
که نهتنها جذابیتی ندارد بلکه فراری میدهد و این با
طبیعت انسان ناسازگار است.
اتفاقی که میافتد اتفاق عجیب و غریبی نیست اتفاقی است
که طبیعت خلقت است. اگر شما به یک آدم تشنه به جای آب
زلال یک آب گلآلود و کثیف بدهید و او بگوید که من این
آب را نمیخواهم تقصیری ندارد بلکه اتفاقا به طبیعتش عمل
میکند.
گفتگو کننده:
وقایع اتفاقیه
تهیه وَ تدوین: عـبـــد عـا صـی
بسم الله الرحمن الرحیم
مشاوره پیش از ازدواج به چه دردی میخورد؟!
جهت مراجعه به مرجع
متن،
یا عنوان
اصلی،
به پیوند فوق اشاره
کنید
«میگنا»:
خیلیها هنوز بر این باور هستند که ازدواج هندوانه
دربستهای است که تا باز نشود، خوبی و بدی آن مشخص نمیشود.
اکثر افرادی هم که این حرف را میزنند، خودشان تجربه
ناخوشایندی از ازدواجشان داشتهاند و بیشتر قسمت و تقدیر
الهی را مقصر میدانند و نه انتخابی که خودشان کردهاند
اما یادمان نرود موقع خریدکردن همان هندوانه دربستهای
که نگران سالم یا خراببودن آن هستیم، از تجربه آقای
میوهفروش استفاده میکنیم و از او میخواهیم که خوبش را
برایمان سوا کند (البته اگر میوهفروش قابلاعتمادی باشد.)
مشاوره پیش از ازدواج هم همین نقش را برای ما بازی میکند.
شما هرچقدر هم که فکر کنید بهترین مرد یا زن روی کره
زمین را پیدا کردهاید، بازهم بهدلیل هیجانات ناشی از
علاقه زیاد ممکن است دچار خطا شوید و تصمیم اشتباهی
بگیرید. یک
نقش مشاوره پیش از ازدواج، همین دوراهیها و چالههایی
را که ممکن است در آن بیفتید و خود و طرف مقابلتان را
بدبخت کنید، برایتان مشخص میکند و راه درست
برای تشکیل یک زندگی مناسب را در اختیارتان قرار میدهد. درباره همه این اتفاقات و ریزهکاریهای مشاوره پیش از
ازدواج که ممکن است برای شما هم سؤال باشد، با ناهید
دهقان، روانشناس و مشاور خانواده در امر پیش از ازدواج
گفتوگو کردهایم:
ما برای مشاوره پیش از ازدواج باید به چه نوع متخصص حوزه
روانشناسی مراجعه کنیم؟
مشاوره پیش از ازدواج هم توسط کسانی که تحصیلات روانشناسی
دارند و هم افرادی که مشاوره خواندهاند، انجام میشود
ولی
برای انجام مشاوره پیش از ازدواج، روانشناس بالینی
اولویت دارد؛ بهدلیل اینکه روانشناسان بهتر میتوانند
مشکلات شخصیتی افراد و اختلالهای روانیای که به آن
دچار هستند را بهتر تشخیص بدهند، توصیه میشود که برای
انجام این نوع مشاورهها، نزد یک روانشناس بالینی که
تخصص مشاوره پیش از ازدواج را دارد، مراجعه کنیم.
چه ضرورتی دارد قبل از ازدواج با فردی مشاوره انجام
بدهیم؟
تصمیم به ازدواج یکی از مهمترین اتفاقهایی است که در
زندگی هر کس اتفاق میافتد. از آنجایی که قصد ما از
ازدواجکردن تشکیل یک خانواده بوده و قرار است در زیر
سایه این خانواده فرزندی به وجود بیاید و رشد کند، باید
در انتخاب فردی که قرار است با او تشکیل زندگی بدهیم،
بسیار دقیق و نکتهسنجانه عمل کنیم؛ مثلا در یک مورد،
خانمی بعد از چندین سال ازدواج به بنده مراجعه کرده بود
و خواستار جدایی بود، به این دلیل که صاحب فرزندی شده
بود که این فرزند دچار نقص عقلی بود و این مسئله را از
پدر خود به ارث برده بود و خود
این خانم عنوان میکرد که
در زمان آشناییاش این نقص را میدانسته و صرفا از روی
علاقه با این آقا ازدواج کرده است.
خیلی از افراد بهدلیل غالبشدن هیجانهایی در زمان
آشنایی، قادر به تصمیمگیری درست نیستند و بسیاری از خطا
و ایرادهایی که وجود دارد و بعدا ممکن است در زندگی
زناشویی مشکلساز شود، نمیبینند و تمایل دارند که از
فرد مورد علاقه خود ایدهآلسازی کنند. کمکگرفتن از یک
مشاور پیش از ازدواج، این خاصیت را دارد مواردی را که
ممکن است در زندگی آن دو نفر باعث ایجاد بحران شود،
شناسایی کند.
در چه مرحلهای از آشنایی دو طرف، باید مشاوره پیش از
ازدواج اتفاق بیفتد؟
مشاوره پیش از ازدواج هم در زمان آشنایی دو نفر با هم و
هم بعد از مرحله خواستگاری اتفاق میافتد. به این صورت
که ممکن است دو نفر قبل از انجام مراحل رسمی خواستگاری و
بهواسطه آشناییای که با یکدیگر دارند، احساس کنند به
هم علاقهمند شدهاند و مایل هستند، نزد یک مشاور بروند
و میزان تناسب همدیگر برای امر ازدواج را بسنجند یا
اینکه بعد از مراسم خواستگاری و تصمیم قطعی برای ازدواج،
این مشاوره انجام شود. فرایند مشاوره در هر دو شکل، هیچ
تفاوتی ندارد و یک فرایند معمول در همه این مراحل اتفاق
میافتد.
فرایند معمولی که در جلسات مشاوره پیش از ازدواج اتفاق
میافتد، شامل چه مراحلی است؟ چه محتوایی دارد و چه چرخهای
را پشت سر میگذارد؟
اتفاق معمولی که در این جلسات اتفاق میافتد و یک فرایند
پنج تا 10 جلسهای را شامل میشود، حضور هر دو نفر در یک
جلسه مشترک مشاوره پیش از ازدواج است.
در این جلسه
ابتدایی، میزان و مدت آشنایی دو نفر با یکدیگر و دلایلی
که برای ازدواج مطرح میکنند، شنیده میشود؛ سپس در
جلسات جداگانه هر فرد به تنهایی مورد ارزیابی قرار میگیرد.
این ارزیابی، مشاوره و مصاحبههای فردی را شامل میشود
تا میزان نگرش و شخصیت افراد مشخص شود و مشاور ذهنیتی از
هر دو نفر پیدا کند و میزان همخوانی آنها را بسنجد.
در کنار این ارزیابیها، از آزمونهایی نیز برای تکمیل
شناخت دو طرف استفاده میشود. درنهایت در یک جلسه مشترک
همه یافتههای مشاور از دو نفر و نظر او نسبت به ازدواج
آنها، به بحث گذاشته میشود. خیلی از مواقع خود همین
جلسه پایانی مشترک و واکنش افراد نسبت به مواردی که گفته
میشود، ملاک بسیار خوبی برای سنجش یک زوج است. بهعنوان
مثال، فردی که یافته مشاور مبنیبر اینکه او فرد شکاکی
است را میپذیرد و سعی در اصلاح خود میکند، با فرد
دیگری که این مشکل را قبول نمیکند و با پرخاشگری واکنش
نشان میدهد، در تصمیمگیری درباره اینکه او میتواند
فرد قابل اتکایی در زندگی باشد یا نه، بسیار تأثیرگذار
است.
آیا خانوادهها هم باید در این جلسات حضور داشته باشند؟
مبنای مشاوره پیش از ازدواج براساس حضور و گفتوگو با
دو نفری است که قصد ازدواج با یکدیگر را دارند ولی گاهی
اوقات حضور خانوادهها برای بررسیهای بیشتر یا پیداکردن
دلیل مخالفت خانواهها با ازدواج فرزندشان و یافتن تفاوتهای
فرهنگی الزام پیدا میکند. در این صورت در یک جلسه
جداگانه از آنها خواسته میشود که در این جلسات حضور
پیدا کنند.
آیا آزمونهایی نیز در این مشاوره پیش از ازدواج استفاده
میشود؟ این تستها چه کاربردی دارند؟
معمولا آزمونهایی که در این جلسات استفاده میشود،
آزمونهای ارزیابی شخصیت و احتمال ابتلا به اختلالهای
روانی است که بیشتر مبنای تکمیلی دارند. بیشترین ارزیابی
در جلسات مشاوره پیش از ازدواج براساس مصاحبه و مشاورههای
چند جلسهای است که انجام میگیرد.
فردی که مشاور پیش از ازدواج است، در چه صورتی به دو
نفری که برای ازدواج مراجعه کردهاند، میگوید شما مناسب
هم نیستید و نباید با هم ازدواج کنید؟ درواقع، چه نشانههای
خطری در فرد میبیند که او را از ازدواج با فرد مقابل
منع میکند؟
تصمیمگیری نهایی برای انتخاب یک نفر بهعنوان همسر خود،
برعهده دو نفری است که برای مشاوره پیش از ازدواج مراجعه
میکنند. یک مشاور پیش از ازدواج، هرگز «بله» یا «نه»
قطعی به دو نفر نمیگوید، بلکه سعی میکند ارزیابی کند
دو نفر تا چه حد میتوانند با یکدیگر زندگی خوبی داشته
باشند ولی در این بین نشانههای خطری وجود دارد که باید
جدیتر گرفته شود و حتما در صورت مشاهده به دو طرف تذکر
داده شود که در صورت ادامه پیداکردن این موارد، حتما به
مشکل برخواهند خورد. مثل اینکه دو نفر اهل گفتوگو با
یکدیگر نیستند، در جلسه مشاوره با یکدیگر اختلاف نظر
دارند و بحث و جدل میکنند، به فرد مقابل خود بیاعتماد
هستند و خاطره خوشی از رفتار و برخورد او در ذهن خود
ندارد.
وضعیت امروز مشاورههای پیش از ازدواج را در کشور ما
چطور ارزیابی میکنید؟
در جامعه امروز ما، استقبال گستردهای از مشاوره پیش از
ازدواج انجام میگیرد و این استقبال هم از سمت خود
خانوادهها و هم زوجهایی است که قصد تشکیل خانواده را
دارند. خود من تجربه مشاوره پیش از ازدواج را برای زوجهایی
داشتم که از روستاها و شهرهایی به غیر از تهران مراجعه
میکردند و با تا چندین جلسه، این مشاورهها را ادامه میدادند.
آیا در جلسات مشاوره پیش از ازدواج علاوه بر سنجش تناسب
دو نفر با یکدیگر مهارتآموزی نیز به افراد انجام میشود؟
هدف اصلی مشاوره پیش از ازدواج، سنجش همخوانی دو طرف در
امر ازدواج است ولی در مواقعی پیش میآید که دو طرف با
هم از نظر بسیاری از ملاکها همسانی دارند ولی نیاز است
که برای ادامه زندگی خود و داشتن یک خانواده پویا، مهارتهای
زندگی مثل گفتوگوکردن، حل تعارض و مدیریت خشم را یاد
بگیرند. در اینجاست که ادامه پیداکردن جلسات مشاوره بعد
از تصمیمگیری برای ازدواج و پیش از رفتن زیر یک سقف
ضرورت پیدا میکند.
مشاوره پیش از ازدواج بیشتر بهدنبال تفاوتها و اختلافها
در دو طرف میگردد تا آنها را از ازدواج با یکدیگر منع
کند یا به دنبال وجه اشتراکی است تا بتواند دو نفری که
متقاضی ازدواج هستند را به هم نزدیک کند؟
مسلما افرادی که شباهتهای بیشتری یا یکدیگر داشته باشند،
بهتر میتوانند با یکدیگر کنار بیایند اما این به آن
معنی نیست افرادی که با یکدیگر در زمینههایی اختلاف
دارند، نباید بههیچوجه با هم ازدواج کنند. تفاوتهایی
در ازدواج مسئلهآفرین است و باعث اختلاف میشود که زوجها
را در زندگی دچار تنش کند و باعث درگیری آنها با یکدیگر
شود. مهم برخورد خود افراد با تفاوتها و اختلافهایی
است که دارند.
خود فردی که مشاوره پیش از ازدواج را به مردم ارائه میدهد،
چه مهارتها و صلاحیتهایی باید داشته باشد و چه دورههای
تخصصیای را گذرانده باشد؟
یک مشاور پیش از ازدواج خوب، علاوه بر تحصیلاتی که مرتبط
با حوزه روانشناسی و خانواده دارد، باید ویژگیهای
شخصیتی مناسب را نیز داشته باشد. ویژگیهای مثل صبوربودن
و عجلهنکردن در امر تصمیمگیری، حافظه خوب، گوشدادن
مؤثر و فعال، یک مشاور این حوزه را برای تصمیمگیری بهتر
یاری میرساند. بهتر است خود این فرد ازدواج کرده باشد و
چالشهای این انتخاب را گذارنده باشد تا درک بهتری از
فضای همسرداری و ازدواج داشته باشد. علاوه بر اینها،
گذراندن دورههای مرتبط با خانواده و مشاوره پیش از
ازدواج بسیار کمککننده است.
جلسات مشاوره پیش از ازدواج به صورت فردی هم ممکن است
اتفاق میافتد یا حتما باید با حضور هر دو نفر برگزار
شود؟
برای هر چه بهتر برگزارشدن مشاوره پیش از ازدواج بهتر
است که هر دو نفری که قصد ازدواج با یکدیگر را دارند،
مراجعه کنند ولی گاهی ممکن است که تنها یکی از طرفین
برای مشاوره مراجعه کند. این مسئلهای است که بسیار
متداول است و هیچ ایرادی به آن وارد نیست ولی
توصیه ما
در این موارد آن است که دو نفر حتما یک مشاور پیش از
ازدواج را برای تصمیمگیری انتخاب کنند و فرضا یکی از
طرفین در محل کار خود به مشاوری مراجعه نکند و طرف دیگر
به یک مشاور متفاوت. این کار باعث ناهمخوانی میشود و
ممکن است تناقضهایی را در تصمیمگیری برای امر ازدواج
ایجاد کند.
معمولا گذراندن چند جلسه مشاوره پیش از ازدواج برای زوجها
ضروری است؟
روند معمول جلسات مشاوره پیش از ازدواج از پنج جلسه تا
10 جلسه متغیر است که بسته به نوع ویژگیهای شخصیتی
طرفینی که مراجعه میکنند و مسائل و مشکلاتی که در بین
آنها وجود دارد، این تعداد جلسات بیشتر یا کمتر میشود.
شما طی این سالها با چه چالشها و مشکلاتی در زمینه
مشاوره پیش از ازدواج در کشورمان روبهرو بودهاید؟
مسئله و دغدغه اصلیای که در امر مشاوره پیش از ازدواج
بهویژه در کشور ما اتفاق میافتد، درکنکردن مسئله «چرایی
ازدواج» از سمت دختر و پسرهایی است که قصد ازدواج با
یکدیگر را دارند.
خیلی اوقات طرفینی که برای ازدواج
مراجعه میکنند، دلیل و فلسفه مناسبی برای ازدواج ندارند
و واقعا هیچ هدفی را از تشکیل یک زندگی دنبال نمیکنند و
براساس تصمیمهای هیجانی و ناگهانی و بدون فکرکردن،
تصمیم میگیرند که خانواده تشکیل بدهند. در این بین،
خیلی از خانوادهها هم فکر میکنند ازدواجکردن مثل
تکالیف دیگر زندگی مانند درسخواندن یا کار پیداکردن است
که حتما و هر چه زودتر باید انجام شود و همین اصرار و در
تنگنا قراردادن دختر یا پسرشان برای ازدواجکردن، باعث
تصمیمگیریهای نادرست میشود که علت بسیاری از طلاقهای
امروزه نیز هست.
تهیه وَ تدوین: عـبـــد عـا صـی