بسم الله الرحمن الرحیم
جان شیرینم ، هر چه فکر میکنم یادم نمیآد که حرفآی امشبم رو اینطور رُک وُ راست به تو گفته باشم ؛ درواقع هیچوقت موقعیت وُ فرصت مناسبی برای گفتن وُ شنیدن پیشآمد نکرده ، تا امشب ...
«اگر رفیق شفیقی، درست پیمان باش / حریف خانه وُ
گرمابه وُ گلستان باش» ...
ممکنه تو یا همسالان تو بگن «ای بآبآ ... دلت خوشه.
این رفیقی که خواجه-ی شیراز توصیه کرده مربوط به اون دورانه، چنین رفیقی دیگه
"کیمیا" شده» ... درسته خیلی کمیاب شدن ، ولی نسل-شون منقرض نشده! ... درسته، حتی
نسبت به چهل، پنجاه سال پیش هم خیلی کم شدن وَ رنگ عوض کردن ، وَ الان هم رنگ وُ
لعاب-شون هر روز بیشتر وُ بیشتر میشه.
تقریباً بیست سالی شده که به این نتیجه رسیدم «بیشتر آدما با یک عینک "سیاستمدار ِ دلال-مآب" دوستآشونو انتخاب میکنند»!؟ یعنی ملاک انتخابشون اینه که طرف چی داره، چقدر داره، وَ کلا چقدرش به اونا «می-مـآسه» ... در واقع، به چشم یک گاو ِ پُر-شیر ِ پُر-زور بهشون نگاه میکنند تا بتونند به بهترین وجه ، هر جا وَ هر وقت که لازم شد، ازشون سوء استفاده کنند تا اینکه تاریخ مصرفشون تموم بشه! ... نمیگم همه، ولی اکثرشون اینطوری-ند ؛ کارشون که باهات تموم شد، بی-خبر وُ بی-خدا حافظی، حذفت میکنند. انگار نه انگار که هر چی تونستین «فقط محض رفاقت» کمک-شون کردی. بعضیاشون که حسابگر خوبی نیستن ، نامردیآی خودشونو نادیده میگیرن وُ برای کاری که باهات دارن، با کمال وقاحت وَ روی ِ خوش وُ چاپلوسانه میآن سراغت! ... صد رحمت به وفای گرگی که دو، سه بار لقمه-ای بهش دادین ...
بدترین نارفیق کسیه که هرجایی که بخواد اظهار فضل میکنه وُ نظر میده، الا وقتیکه بیراه رفتن تو رو می-بینه وُ درک میکنه ؛ ولی بخاطر نامردیش سکوت میکنه، در حالیکه تو رو بطرف بیراهه-های مُخرب دیگه وَسوسه وُ تشویقت میکنه وَ از این سادیسم «دیگر-آزاری»، در خفا لذت می-بَره! ... اگه به راه دوری برای زندگی بری، حتی جواب نامه-تو هم نمیده ؛ تو مَرامش اینه : «مُرغی که از قفس پرید، ارزش جواب نامه رو هم نداره، با شکار دیگه-ای باید جاشو پُر کرد»! ...
بعضی وقتآ اینآ برای اثبات دوستی-شون ، احتمالاً کمکی به شما میکنند که در حقیقت نوعی نون قرض دادن وَ «دون پاشیدنه» تا اعتمادتونو بشتر جلب کنند.
شاید متوجه شده باشین که منظور کل ِ حرفآی من این نیست که یک خط قرمز دور خودتون بکشید وَ تنهایی وُ عُزلت رو انتخاب کنید ؛ دلـبـنــــدم ، منظورم اینه که هر دستی که بطرفتان دراز میشه، زدن هر لبخند دوستانه-ای به روی ماهتان، هر تعریف وُ تمجیدی، هر دعوت وُ تقاضایی، وَ خلاصه هر چیزی مثل اینآ ، ممکنه خالصانه وُ صادقانه نباشه، دام فریبی باشه برای خام کردن شما ؛ خصوصاً از طرف آقایون به خانمها! ...
اگه با کسی دوست میشین، «زودی میخهای عاطفه وُ دوستی» رو نکوبین، فرصت بدین تا مَحَکهای دوستی اثبات بشه، بعد به تدریج ، اعتمادتونو نشون بدین.
عـبـــد عـا صـی
بسم الله الرحمن الرحیم
جهت مراجعه به مرجع
متن،
یا عنوان
اصلی،
به پیوند فوق اشاره
کنید
وبلاگ زائری، محمدرضا ، خبرآنلاین :
حضرت حجة الاسلاموالمسلمین حاج شیخ غلامرضا فیروزیان را
چند سال پیش شناختم و بعد از دیدن و خواندن دو کتاب از
آثارشان به ایشان ارادت فراوان پیدا کردم، رفتم و در
اصفهان به خدمتشان رسیدم.
با این که کسالت داشتند و به دلیل کهولت سن با سختی و
دشواری مواجه بودند بسیار با محبت به پرسشهایم پاسخ دادند
و بخشی از گفتگوی خواندنیمان را هم در مجله "خیمه" منتشر
کردم. این روزها در صفحه اینستاگرام سیره علما
sire.olama.ir@ این مطلب را به نقل از ایشان دیدم و مطلع
شدم که در بیمارستان بستری هستند، ضمن آرزوی عافیت و سلامت
کامل ایشان این داستان خواندنی و قابل تأمل را برای شما
نقل میکنم و با این که ملاحظاتی هم در متن موضوع دارم اما
برای حفظ امانت، مطلب را چنان که بوده و با همان ادبیات
آورده ام.
ایشان گفتهاند:
تابستان سال ۱۳۲۳ در ونک مستوفى منبر میرفتم. امام جماعت
آنجا که سید بزرگوارى بود تعریف کرد که یک روز صداى در
منزل بلند شد، وقتى آمدم در را باز کردم،
خانمى نیمهبرهنه و بىحجاب و آرایش کرده و دست و سینه باز
را مقابل خود دیدم، خواستم درب را ببندم و به او بىاعتنایى
کنم. فکر کردم همین که در خانه یک روحانى با این قیافه
آمده شاید معایب بىحجابى را نمیداند و شاید بتوانم
نصیحتش کنم.
سرم را پائین انداخته و گفتم بفرمائید. داخل اطاق شده نشست،
و مسئلهاى در مورد ارث از من سئوال کرد. من گفتم خانم من
هم از شما مىخواهم مسئلهاى بپرسم اگر جواب دادید، من هم
جواب مىدهم. گفت: شما از من؟ گفتم: بله. گفت: بفرمائید!
گفتم:
شخصى در محلى مشغول غذا خوردن است و غذا هم بسیار مطبوع و
خوشبو است، گرسنهاى از کنار او مىگذرد، پایش از حرکت مىایستد،
جلوى او مىنشیند تا شاید تعارفش کند، ولى او اعتنا نمىکند.
شخص گرسنه تقاضاى یک لقمه میکند او میگوید: غذا متعلق به
من است و نمىدهم، هر چه التماس مىکند او به خوردن ادامه
میدهد، خانم این چگونه آدمی است؟
گفت: آن شخص بیرحم از شمر بدتر است.
گفتم:
گرسنه دو جور است، یکى گرسنه شکم و یکى گرسنه شهوت. جوان و
گرسنه شهوت، خانم نیمهبرهنه و زیبایى را مىبیند که همه
نوع عطرها و آرایشهاى مطبوع دارد، هر چه با او راه میرود
شاید خانم توجهى به او بکند و مقدارى روى خوش به او نشان
بدهد، او به جوان اعتنا نمىکند. جوان، اظهار علاقه میکند،
زن، محل نمىگذارد،. جوان، خواهش میکند، زن میگوید: من
نجیبم و حاضر نیستم با تو صحبت کنم. جوان التماس میکند،
زن توجه نمىکند. این خانم چگونه آدمى است؟
خانم فکرى کرد و از جا حرکت کرد و از خانه بیرون رفت.
فردا درب منزل صدا کرد، رفتم در را باز کردم، دیدم سرهنگى دم در ایستاده و
اجازه ورود مى خواهد، وقتى وارد اطاق شد و نشست و گفت: من
شوهر خانم دیروزى هستم، وقتى که با او ازدواج کردم چون
خانوادهاى مذهبى بودیم از او خواستم با حجاب باشد، گفت:
بعد از ازدواج، ولى آنچه به او گفتم و خواهش کردم تهدید
کردم، زیر بار نرفت ولى دیروز آمد و از من چادر و پوشش
اسلامى خواست، نمىدانم شما دیروز به او چه گفتید. ماجرا
را به او گفتم. او با خود عبایى آورده بود. به من داد و
تشکر کرد و رفت.
کانال تلگرامی دکتر محمدرضا زائری
https://telegram.me/morzaeri
تهیه وَ تدوین: عـبـــد عـا صـی
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام جان شیرینم ... بابت حرفهای کسل کننده-ی دیروزم
من ِ پیر مرد رو ببخش ... درد دلی بود که به نُدرت میشه به
کسی گفت وَ به نُدرت شنونده-ای برای «گوش کردنش » پیدا
میشه ؛ حتی تو خونواده-ی خودم ! ... بالاخره دیروز ترکید
وُ آوارش رو سر تو ریخت. الانم ، دو ساعتی هست که از خواب
بیدار شدم ، خیلی دلم میخواد چیزی بخونم یا بنویسم که
شارژم کنه ، ولی دل وُ دماغش رو ندارم ؛ گاهی وقتا «دمای
دلم» نزدیک به صفر میرسه. خدا رو شکر که خداییی هست وَ شرم
از حضورش باعث میشه که خیلی از خط قرمزها رو رعایت کنم وَ
حتی از نزدیک شدن به فکر «خط زردها» ، به درگاهش طلب بخشش
وَ کمک کنم. بابا جون ببخش ... عارضه-ی «پیری وُ بی-کسی»
بعضی وقتها «روده-درازی» میآره ...
هنگ کردم انگار! ... ناخواسته کلید انتر رو زدم وَ مطلب
بدون خدا حافظی ارسال شد. در پناه خداوند جمیل وُ سلیم ...
عـبـــد عـا صـی
بسم الله الرحمن الرحیم
جهت مراجعه به مرجع
متن،
یا عنوان
اصلی،
به پیوند فوق اشاره
کنید
وبلاگ دکتر مرتضی بهشتی ، خبرآنلاین:
در فضای مجازی دیدم جمله ای از آقای رحیم پور ازغدی نقل
شده است در خصوص مسخ انقلاب و گفته اند : « کسانی که به
دنبال مسخ انقلاب هستند ، عده ای جاسوس و بعضی الاغ و بعضی
دیگر روباه هستند ».
در لغت نامه دهخدا مسخ چنین تعریف شده است :
« صورت برگردانیدن به زشتی و برگردانیدن صورت به صورتی
بدتر از صورت نخستین ». و در تفاوت تناسخ با مسخ
گفته می شود :
« در تناسخ ، روح از بدن خارج می شود و به بدن یا جنین
دیگرتعلق می گیرد ولی در مسخ روح از بدن جدا نمی شود بلکه
تنها شکل ظاهربدن تغییر می کند . یعنی این گونه نیست که
نفس انسان به نفس میمون تبدیل شود بلکه افراد مسخ شده با
حفظ روح بشری فقط صورتاً همچون میمون و خوک می شوند».
1- بهتر است معلوم کنید منظور شما از این هشدار مسخ در
انقلاب است یا تناسخ آن؟
2- برای شناخت مصداقی افراد جاسوس و الاغ و روباه ؛ بهتر
است بطور روشن ؛ شعارها و روش ها و مکتب فکری و مشی سیاسی
و تعلق حزبی این سه گروه را معلوم کنید.
3- چگونه شده است که جاسوس و الاغ و روباه هدف واحدی تحت
عنوان مسخ انقلاب ، پیداکرده اند زیرا ماهیت و خواستگاه هر
یک از این اصناف سه گانه با یکدیگر تفاوت فراوانی دارند؟
تصور می کنم منظور شما از مسخ انقلاب ؛ « صورت برگردانیدن
به زشتی » بوده باشد و نگران این هستید که جاسوسان و الاغ
ها و روباه ها چهره نیکوی انقلاب را به زشتی نشان دهند.
اما هیچگاه نخواسته-اید هراس خود را اینگونه دنبال کنید که
چه اتفاقی افتاده است که عموم مردم تحت تاثیر افکار انسان
های پلید قرارمی گیرند و به قول شما مسخ می شوند؟ یادمان
نرفته است که پیش از انقلاب گفته می شد : اگر شبکه ای از
تلویزیون در اختیار ما باشد با استفاده از حقیقت اسلام و
بیان مبانی دینی ایران را آباد می کنیم و...
حدود چهل سال است که انواع تریبون های رسمی و رسانه های
مکتوب و صوتی و دیداری به زبان های مختلف به ستایش انقلاب
و دستاوردهای آن مشغول هستند مگر ممکن است که انقلاب
نتواند روشنگر دل ها و افکار مخاطبان خود شود؟
اگر احساس ریزش در میان یاران انقلاب می کنید بهتر است :
اولا ؛ ریزش را نسبت به انقلاب و اهداف اولیه آن مرتبط
نکنید . ثانیاً برای یکبار هم که شده دلیل ریزش رو به
تزاید را در پرونده عملکرد کسانی که رفتارهای نادرست به
نام دین داشته اند، جستجو کنید.
لطفا آدرس اشتباه به مردم ندهید بلکه بدون تعصب ، نواقص و
ایرادات اقتصادی و سیاسی و فرهنگی و اجتماعی چهاردهه گذشته
را مرور کنیم و با کنارگذاشتن معایب و نواقص مطمئن باشید
هیچ صدمه ای به انقلاب وارد نمی شوند حتی اگر دشمنان
انقلاب ؛ جاسوس و الاغ و روباه باشند !!!
جناب آقای رحیم پور ازغدی ،
چرا سعی نمی کنید با مطالبات قاطبه مردم همراه شوید؟ چرا
چشم هایتان را باز نمی کنید تا چهره شهر و مردم را تماشا
کنید؟ چرا صدای خاموش مردم را نمی شنوید و دائم از دشمنان
فرضی یاد می کنید ؟ انقلاب اگر سفره خودش را به گستردگی
ایران عزیز و اقشار و افراد جامعه و احزاب و گرایش های
سیاسی و دینی و اجتماعی و.. باز نکند و خیمه انقلاب از
متملقین و چاپلوسان و ... پاک نشود بطور قهری از هم
پاشیدگی را تجربه خواهد کرد.
چرا نمی خواهید برای یکبار پرونده عملکرد خودتان را ورق بزنید و کاستی ها را
جبران کنید و دل های سوخته اهل دل را که تصور بسیاری از
اتفاقات دو دهه اخیر را غیرممکن می دانستند درمان کنید .
هیچ می دانید بسیار از افرادی که فکر می کنید تحت تآثیر جاسوسان و الاغ ها و
روبهان از انقلاب فاصله گرفته-اند ، درد دین و فرهنگ وتمدن
وانسانیت و عدالت اجتماعی و اقتصادی و سیاسی ، کمال و
کرامت نفس و عزت عمومی دارند و اگر احساس کنند که نور
امیدی در پیشانی انقلاب نمایان شده و می خواهند اصلاح روش
کنند ؛ در مقابل همه بدخواهان این مرز و بوم ، سرو گونه
ایستادگی می کنند و از شرف و تاریخ سرزمینشان دفاع می کنند؟
بهتر است نگاهی به خودمان و پرونده چهل برگی مدیریت کشور بیندازیم و آسیب و
چرایی گرفتاری ها و دوری پیشکسوتان و دوستان دیروز انقلاب
را در آن پیدا کنیم و تا دیر نشده است برای برون رفت از
تنگناها راه چاره ای انتخاب شود .
به حقیت دین باور داشته باشیم و مطالبات عمومی مردم را به
رسمیت بشناسیم و زیان و فهم نزدیک تری با مردم پیدا کنیم و
باور کنیم در میان همین مردمی که به ادعای همفکران شما
فریب خورده اند ؛ مردان و زنان بسیاری هستند که می توانند
گره گشای کشور باشند ؛
و باور کنید همه چیز را نمی دانید و نیاز به اندیشه و افکار همگان دارید.
برخیزید و بیراهه های رفته را به راه بیاورید.
به امید آن روز.
دکتر مرتضی بهشتی حقوقدان و پژوهشگر
تهیه وَ تدوین: عـبـــد عـا صـی