بسم الله الرحمن الرحیم
جهت مراجعه به مرجع متن، یا عنوان اصلی، به پیوند فوق اشاره کنید
خبرآنلاین، وبلاگ فدایی، غلامرضا :
در گذشته که کشورها دارای ثبات نبود و ملوک الطوایفی
بود همیشه هر حاکمی منتظر بود که نقطه ضعفی در حکومتهای
مجاور ببیند و بر آن حمله کند و قلمرو خود را توسعه
دهد.
فکر
نکنید در دنیای مدرن وضع بهتر شده بلکه به مراتب بدتر
شده و همانند این شعر است که میگوید «چو دزدی با چراغ
آید گزیدهتر برد کالا». امروزه اشغال سرزمینی دیگر
جواب نمیدهد و یا به صرف قدرتهای بزرگ نیست. آمریکا
در جنگ ویتنام آن را تجربه کرد و نتیجه آن را دید. بعد
جنگ را «ویتنامیزه» کرد. یعنی خودشان را به جان هم
انداخت و این تا حدودی جواب داد. هم اینک به گونهای
در کشورهای مسلمان و عربی این روال ادامه دارد. عربها
را به جان هم انداخته و با بهانه ایران، منطقه را به
آشوب کشاندهاند.
در حال حاضر قدرتمندان به دنبال منافع می گردند. هر جا ضعفی مشاهده کردند بر
آن می تازند و یا اگر بتوانند آن را ضعیف می کنند تا
بتوانند مقاصد خود را برای تأمین منافع اجرا کنند. و
یا اگر جنگی برپا شد در حالیکه کشور متجاوز بخشی از
خاک کشور دیگر را اشغال کرده است با ابزار سازمان ملل
و شورای امنیت پیشنهاد آتش بس می دهند.
در
کشور ما زمان صفویه را در نظر بگیرید که برای شکستن
دولت عثمانی غربیها چه ترفندهایی که به کار نبستند و
حتی آرزوی جنگ صلیبیِ دوباره را در سر داشتند!
بعد
دیدند که ایران را می توانند با خود همراه کنند و
کردند و دو دولت اسلامی را به جان هم انداختند و سود
آن را خودشان بردند. از آن به بعد همچنان این فتنهگری
ادامه دارد.
آنها
همواره دنبال نقطه ضعف می گردند و چه مصیبتی از این
بالاتر که خود این کشور ها نقطه ضعف به دست آنها می
دهند، و یا علامت (گرا) می دهند، مثل اینکه ابراز می
کنند ما می خواهیم با مردم شفاف باشیم ولی اسرار ممکت
را به آنها می گویند و یا می گویند:
- خزانه مان خالی است
- ما وفاق نداریم و سرمایه اجتماعیمان از دست رفته است
در قراردادها اگر دقت کنیم آنها را می توان بر چند دسته تقسیم کرد. من به
قرارداد های سازندگی و پیمانکاریها کاری ندارم این
قرارداد ها که کنتراکت (contract) نامیده می شوند با
معاهده¬ها و تریتی¬ها (treaties) فرق دارند. بحث من
معاهدههاست که البته به لحاظ تیپ شناسی، از نظر حقوقی
و سیاسی و حتی اثرات فرهنگی آن باید کارشناسان به دقت
بر روی آن کار کنند؛ ولی در یک نگاهی گذرا می توان
آنها را بر چند نوع تقسیم کرد:
• وقتی دو کشور مقتدرند در قرارداد ها نفع هر دو لحاظ می¬شود مانند پیمان عدم
تخاصم بین دو کشورِ با قدرت.
•
وقتی منافع
قدرتها ایجاب می کند که پایگاهی را در منطقه ای ایجاد
کنند بدون حضور کشور ضعیف قرارداد امضا می کنند مثل
قرارداد بالفور و یا کمپ دیوید.
• وقتی کشوری ضعیف است و یا می خواهند آن را از پای در
آورند بهانه-ای می تراشند و آن را اشغال می کنند و
صورت ظاهری از قبیل قطعنامه شورای امنیت درست می کنند
مثل اشغال عراق و لیبی.
•
و یا به
قطعنامه هم توجه نمی کنند و به عنوان کشوری که صاحب
اختیار همه است به اسم ایجاد دموکراسی تروریست در
کشوری می پرورانند و به بهانه کمک به آنها با استقلال
کشور مبارزه می کنند مثل اشغال سوریه ...
وقتی
یک کشوری ضعیف تر است و یا در جنگ باخته است برای
جلوگیری از خطرات بیشتر و با فشار قدرت خارجی به چند
طریق عمل می کند:
یا بخشی از خاک را واگذار می کند مانند
واگذاری بحرین
و
بخشی از افغانستان
و یا
بخش شمالی کشورمان به روسها،
و یا غرامت می پردازد مثل
معاهده ترکمانچای
و یا هر دو مثل جنگ با روسها،
یا سران کشور به خاطر منافع شخصی و خوشگذرانی های
خویش امتیاز واگذار می کند مثل قرارداد رویترز،
یا کشور و یا کشور های مقتدر خاک کشور بی طرف را اشغال
می کنند و بدون حضور او توافقنامه امضا می کنند که در
نهایت کشور مغلوب می تواند روزی خود را نجات دهد
مثل اشغال ایران در جنگ جهانی و تقسیم آن توسط دو قدرت
روس و انگلیس.
یا قراردادهای مستشاری می بندند مثل حضور امریکائیها
در ایران تا قبل از انقلاب،
یا قرار داد ترک مخاصمه زیر نظر یک مرجع بین المللی
مثل پذیرش قطعنامه 598 در زیر نظر سازمان ملل
یا واگذاری امتیاز از جانب دو طرف برای حفظ آرامش
بیشتر که در اصل نیروی قوی تر با توطئه طرف را به میز
مذاکره کشانده است و با عبارات دو پهلو آن را به تصویب
رسانده است و سپس در اجرا
با خدعه و نیرنگ با آنکه طرف اول همه تعهداتش را
داوطلبانه انجام داده است طرف دیگر با بهانه های واهی
از اجرای تعهداتش طفره می رود تا بتواند امتیازات
بیشتر بگیرد مثل برجام
باید
اذعان کرد که قرار داد برجام در نوع خود بی نظیر و یا
کم نظیر است. اولا به لحاظ اینکه دنیا یک طرف (به
اصطلاح جامعه جهانی!) و ایران یک طرف (که هم اهمیت
ایران را می رساند و هم اگر تحقق نیابد میزان کلاهی که
به سر ایران می رود یگانه است) همچنانکه در جنگ تحمیلی
هم این چنین بود.
و در عدم اجرا هم بی نظیر است چون خدعه و نیرنگ دبه
درآوردن با ادعای واهی امریکا که حرف خودش را هم قبول
ندارد و اروپائیها هم که مزورانه یکی به نعل می زنند و
یکی به میخ. و نیز به لحاظ طول زمان برای مذاکره که
بیش از 12 سال طول کشیده تا مذاکره و متن توافقنامه که
خیلی هم از نظر واقعی به نفع ما نیست به عمل آمده و به
تصویب رسیده!
ما باید بدانیم همه این ها تا عوامل داخلی با خارجی پیوندی نداشته باشد ولو
تمایل باطنی و یا رفتاری، دشمن نمی تواند نفوذ خود را
گسترش دهد.
مشکل داخلی بزرگترین مشکل است و نداشتن دیدگاه آینده
اندیشِ واحدِ ملی می تواند به اختلافات داخلی آنچنان
دامن بزند که رقیب داخلی را از دشمن خارجی بزرگتر نشان
دهد. در حالی که ما باید متحد باشیم ولی کارهایی که می
کنیم خلاف اتحاد است؛ در کارهایی که می کنیم مقابله به
مثل با خودی می کنیم.
قرارداد و مذاکره قوی با ضعیف توافق گرگ و میش است. هر چند گرگ خوی گرگی
نداشته باشد که البته نمی شود. گرگ گرگ است و نه تنها
به یک گوسفند قانع نیست که مرامش لت و پار کردن
گوسفندان است. و ما به عینه نمونه های آن را در حال
حاضر و به ویژه در کشورهای خاورمیانه میبینیم و
متأسفانه درک عمومی درستی هم در بین ملل ساکن این
مناطق نیست.
اکنون
که آمریکا با کمال وقاحت و به منظور تحقیر ایران از
برجام خارج شده است اکنون نوبت ایران است که قاطعیت
لازم از خود نشان دهد.
تهیه وَ تدوین: عـبـــد عـا صـی