بسم الله الرحمن الرحیم
آلت دست وَ نوکر ملکه-ی انگلیس؟! ...
زیباکلام در آغاز سخنرانی تقریبا نیمساعته خود به زبان انگلیسی گفت، به نظر من مهمترین مسئله امروز ایران بحران هویت است که نسل جوان دارد تجربه میکند. وی افزود: زمانی که نسل ما ۳۷ سال پیش انقلاب کرد میدانستیم که چه میخواهیم و عمیقاً فکر میکردیم که میتوانیم آینده را بنا کنیم. باورمان این بود که اسلام یک سیستم سیاسی دارد و پاسخگوی همه مسائل ازجمله مشکلات اقتصادی خواهد بود. همه ما چه ملیگرا چه هوادار (امام) خمینی چه کمتر مذهبی و چه بیشتر مذهبی، همه فکر میکردیم که اسلام میتواند جایگزینی برای رژیم شاه باشد و کشوری مانند ایران در قرن بیستم میتواند بهدرستی توسط اسلام اداره شود. وی ادامه داد: اکنون نسلهای دوم و سوم بعد از انقلاب گیج و سردرگم هستند و مسلماً از بسیاری جهات سیستمی که در ایران جاافتاده بهدرستی کار نمیکند.
زیباکلام مهمترین مسئله در ایران را دموکراسی و آینده آن در کشور توصیف کرد و گفت: «گذار به دموکراسی» در بطن تحولات سیاسی آینده ایران قرار دارد. این استاد دانشگاه تهران اذعان داشت که بسیاری از ایرانیان با او موافق نیستند و میگویند شما دارید همان اشتباهی را مرتکب میشوید که در دوران اصلاحات و زمانی که محمد خاتمی رئیسجمهور بود مرتکب شدید. آنان اصلاحطلبان را متهم میکنند که هیچ توجهی به اقتصاد نکردند و همّ و غم خود را مصروف توسعه سیاسی ساختند. آنان میگویند شما اکنون نیز روی تحولات سیاسی متمرکز هستید. صادق زیباکلام تأکید کرد که بااینهمه او هیچ گزینهای غیر از پرداختن به توسعه سیاسی سراغ ندارد.
زیباکلام معتقد است فارغ از اینکه چهکارهایی برای اقتصاد انجام شود نمیتوان انتظار تغییرات و یا اصلاحات عمدهای را در عرصه اقتصاد کشور داشت و دلیل آن نیز سیاسی است. به گفته وی، روحانی در سه سال و نیمی که از عمر دولتش میگذرد در امور اقتصادی با ناکامی روبرو شده است. وی بهطور نمونه به میزان بیکاری در کشور اشاره کرد و گفت: شمار جوانان بیکار قبل از دولت روحانی بین ۵ تا ۶ میلیون نفر بود و به عقیده من این تعداد نهتنها کاهش نیافته بلکه افزایش نیز نشان داده است. بااینهمه وی گفت که نباید دولت روحانی را به خاطر مشکلات اقتصادی سرزنش کرد چراکه بخش بزرگی از اقتصاد کشور توسط نهادها و بنیادهایی اداره میشود که خارج از کنترل قوه مقننه و دولت منتخب مردم هستند.
زیباکلام اصلاح اقتصاد کشور را مستلزم اصلاحات سیاسی میداند تا دولت بتواند بر این نهادها و بنیادها کنترل داشته باشد.
زیباکلام اظهار داشت که در رابطه با مسئله توسعه و تحول سیاسی دو مکتب فکری در ایران وجود دارد:
کسانی که میگویند
هیچ امید واقعبینانهای برای انجام اصلاحات در محدوده نظام کنونی وجود
ندارد و قدم برداشتن در این راه اتلاف وقت است.
گروه دوم کسانی هستند مانند من که میگویند ما هیچ گزینه دیگری پیش رو نداریم بهجز آنکه در راه اصلاحات گام برداریم هرچند این حرکت آهسته باشد.
صادق زیباکلام پیشبینی کرد که در صورت سرنگونی نظام کنونی ایران وضعیت بهمراتب بدتر ازآنچه امروز هست خواهد شد و حتی شاهد وضعیتی بدتر از افغانستان، عراق و سوریه امروز خواهیم شد. به گفته وی، اگر درجه آزادی در ایران امروز ۱۰ تا ۱۲ واحد از حداکثر ۲۰ واحد باشد بعد از سرنگونی نظام، این میزان به ۲ تا ۳ واحد تقلیل خواهد یافت.
زیباکلام علت خوشبینی خود را به آینده کشور پیشرفتهایی در عرصه سیاسی و اجتماعی دانست که به گفته وی در این ۳۷ سال شاهدش بودهایم. وی بهطور نمونه به تعداد زندانیان سیاسی در پایان دوره شاه اشاره کرد و گفت در آن زمان که ایران ۳۰ تا ۳۲ میلیون نفر جمعیت داشت شمار زندانیان سیاسی حدود ۵۰۰۰ نفر بود اما اکنونکه جمعیت کشور حدود ۸۰ میلیون نفر است شمار زندانیان سیاسی بیش از ۱۰۰ نفر هم نیست! وی گفت در سال ۱۳۵۷ که انقلاب شد ما در ایران روزنامه غیردولتی نداشتیم اما امروز حداقل ۶ روزنامه در ایران فعالاند ازجمله اعتماد و شرق که هیچ وابستگی دولتی ندارند. در همان سال انقلاب از ۱۰۰ هزار دانشجو در کشور تنها ۲۰ درصدشان مؤنث بودند حالآنکه امروز صاحب ۴ میلیون دانشجو هستیم که ۶۰ درصد آنها زن هستند.
با همه این تفاصیل، زیباکلام اعتراف کرد که مشکل این است که بسیاری از جوانان ایرانی از ادامه راه اصلاحات حمایت نمیکنند و میگویند که ما خواهان تغییر اوضاع در حال حاضر هستیم، و افزود: پاسخ میدهم که من الآن هیچی برای شما ندارم جز آنکه باید به برداشتن گامهای کوچک برای اصلاحات سیاسی ادامه دهیم.
در بخش پرسش و پاسخ، «حمید سبی» فعال حقوق بشر مقیم لندن از زیباکلام در مورد کشتارجمعی تابستان ۶۷ در زندانهای ایران سؤال کرد و اینکه چگونه او میگوید که ایران شاهد پیشرفتهای زیادی بوده است؟ زیباکلام اظهار داشت که بهجز آقای پورمحمدی وزیر دادگستری کنونی و یکی از ۳ قاضی هیئت تصمیمگیرنده سرنوشت این زندانیان هیچکس این اعدامها را مورد تائید قرار نداده است و همین واقعیت که امروز افرادی هستند که علناً این کشتار را به پرسش گرفتهاند خود نشانهای از پیشرفت سیاسی در ایران است.
در فرصتی که برای گفتگو با صادق زیباکلام به دست آوردم به وی یادآور شدم که اظهارات او در مناظرههایی که با برخی از معممین در صداوسیمای جمهوری اسلامی داشته بیشتر به گفتههای یک چهره مخالف حکومت شباهت داشته تا آنچه امروز در پارلمان بریتانیا بیان کرد و بعد از او پرسیدم آیا مجبور بوده که نطق امروز خود را قبلاً به وزارت اطلاعات در تهران نشان بدهد؟
زیباکلام گفت: آقای فرهودی، من نطقم را به هیچکس در تهران نشان ندادم و صادقانه بگویم که خیلی مطمئن نبودم که در فرودگاه امام خمینی به من اجازه پرواز داده شود. بعد از گذشتن از موانع و همینکه کسی مانع از سفرم نشد تکست مسجهایی به چند نفر فرستادم و گفتم که نگران نباشند! البته به وزارت اطلاعات گفتم که این دعوتنامه برایم آمده و میخواهم بروم. هیچکس اعتراضی نکرد.
من همچنین به آقای ظریف (وزیر امور خارجه) نامه نوشتم و گفتم که چنین دعوتنامهای وجود دارد. شخصی از وزارت خارجه تماس گرفت و از من جزییاتی را در رابطه با دعوتکننده و موضوعات دیگر جویا شد. زیباکلام افزود بااینهمه رسانههای متعلق به تندروها مرا مورد حمله قراردادند و گفتند که بله شما یک آلت دست و خدمتگزار ملکه الیزابت هستید و معلوم است که کسی غیر از شما را دعوت نمیکنند
تهیه وَ تدوین : عـبـــد عـا صـی
بسم الله الرحمن الرحیم
چرا فرار از پاسخگویی وَ قبول مسئولیت یک عادت شده؟! ...
آفتابنیوز :
کامبیز نوروزی حقوقدان در یادداشتی که در کانال اجتماعی خود نوشت و نسخه ای از
آن بدست ایلنا رسیده نوشته است:
با وقوع فاجعه پلاسکو ، عوامل شهرداری تهران و رئیس شورای شهر تهران ، برای اثبات
عدم مسئولیت و تقصیرشهردار و شهرداری تهران مرتباً تبلیغ می کنند که شهرداری در
چندسال اخیر ، مثلاً ۱۴ بار به این ساختمان اخطار ایمنی داده است . فرضاً که این
ادعا درست باشد ، اما مشکلی را از شهرداری تهران حل نمی کند ؟ اخطاری که به حرکت
عملی منتهی نشود هیچ ارزشی ندارد و نمی تواند رافع مسئولیت شهرداری باشد ، بلکه
ناخواسته به معنای اقرار به مسئولیت شهرداری تهران در این فاجعه است. زیرا
اولاً ؛ این اخطارها به این معناست که شهرداری تهران به خطرات مهلک ناشی از عدم
رعایت ضوابط ایمنی کاملاً آگاهی داشته است ثانیاً ؛ این را هم حتماً می دانسته یا
باید می دانسته که ابعاد و حجم ساختمان پلاسکو به میزانی بود که حوادث آن می
توانست به فاجعه شهری بدل شود، که شد .
ثالثاً ؛ با همه اینها
شهرداری به دادن اخطارهای خشک و خالی بسنده کرده و هیچ
اقدام عملی مؤثری برای استفاده از اختیارات خود (مثلاً بند ۱۴ ماده ۵۵ قانون
شهرداری) برای اجرای ضوابط ایمنی در ساختمان پلاسکو و رفع خطر از آن به عمل
نیاورده است ، که اگر کرده بود فاجعه به اینجا نمی رسید که شاهد شهادت آتش نشانان
شجاع و از بین رفتن ساختمان و سوختن ۱۵۰۰ میلیارد تومان (حدود ۵۰۰ میلیون
دلار)سرمایه این مملکت و به ریختن بازار و مشکلات اقتصادی بی شمار برای کسبه این
ساختمان باشیم .
رابعاً ؛ کمترین کاری که شهرداری می توانست توسط مأموران خود و رأساً به دلیل عدم
ایمنی ساختمان پلاسکو انجام دهد ، تعطیلی و جلوگیری از فعالیت آن بود ، که نکردند.
خامساً ؛ حال اگر باشند که اقدام عملی توسط خود شهرداری به دلیل مشکلات ساکنین
دشوار یا ناممکن بوده ، در واقع به ناتوانی و ضعف خود در مدیریت شهر و پیشگیری از
بروز فاجعه اذعان کرده اند .
خلاصه آنکه وقتی می گویند عدم ایمنی ساختمان پلاسکو را اخطار دادیم ، یعنی از
آنها کاملاً آگاهی داشتند . وقتی آگاهی داشتند یعنی باید اقدام عملی برای پیشگیری
می کردند، وقتی نکرده اند یعنی کوتاهی کرده وبه وظایف خود عمل نکرده اند . این
یعنی مسئولیت در بروز فاجعه واز نظر حقوقی یعنی" تقصیر"
عکس، تهیه وَ تدوین : عـبـــد عـا صـی
بسم الله الرحمن الرحیم
«لاینل واترمن»، داستان آهنگری را میگوید که پس از گذراندن جوانی
پر شر و شور تصمیم گرفت روحش را وقف خدا کند. سا ها با علاقه کار کرد، به دیگران
نیکی کرد، اما با تمام پرهیزگاری، چیزی درست به نظر نمی آمد. حتی مشکلاتش مدام
بیشتر میشد. یک روز عصر، دوستی که به دیدنش آمده بود، از وضعیت دشوارش مطلع شد.
گفت :"
واقعاً عجیب است، درست بعد از اینکه تصمیم گرفتی مرد خداترسی شوی، زندگی
ات بد تر شده. نمیخواهم ایمانت را ضعیف کنم، اما با وجود تمام تلاش هایت در مسیر
روحانی، هیچ چیز بهتر نشده." آهنگر بلافاصله پاسخ نداد: او هم بار ها همین فکر را
کرده بود و نفهمیده بود چه بر سر زندگی اش آمده. اما نمیخواست دوستش را بی پاسخ
بگذارد، شروع کرد به حرف زدن، و سرانجام پاسخی را که میخواست یافت. این پاسخ
آهنگر بود:
"در این کارگاه، فولاد خام برایم میاورند و باید از آن شمشیری بسازم.
میدانی چطور این کار را میکنم؟ اول تکه فولاد را به اندازه جهنم حرارت میدهم تا
سرخ شود. بعد با بی رحمی، سنگین ترین پتک را بر میدارم و پشت سر هم به آن ضربه
میزانم، تا اینکه فولاد، شکلی را بگیرد که میخواهم . بعد آن را در تشت آب سرد فرو
میکنم، و تمام این کارگاه را بخار آب میگیرد. فولاد به خاطر این تغییر ناگهانی
دما، ناله میکند و رنج میبرد. باید این کار را آنقدر تکرار کنم تا به شمشیر مورد
نظرم دست یابم. یک بار کافی نیست"
آهنگر مدتی سکوت کرد، سیگاری روشن کرد و ادامه داد: "گاهی فولادی که به دستم
میرسد، نمیتواند تاب این عمل را بیاورد.
حرارت، ضربات پتک و آب سرد، تمامش را ترک می اندازد. میدانم از این فولاد هرگز
تیغه شمشیر مناسبی در نخواهد آمد".
باز مکث کرد و بعد ادامه داد:
"میدانم که خدا دارد مرا در آتش رنج فرو میبرد. ضربات پتکی را که زندگی بر من
وارد کرده پذیرفته ام و گاهی به شدت احساس سرما میکنم انگار فولادی باشم که از
آبدیده شدن رنج میبرد. اما تنها چیزی که میخواهم این است:
خدای من، از کارت دست نکش، تا شکلی را که تو میخواهی، به خود بگیرم. با هر روشی
که می پسندی، ادامه بده،هر مدت که لازم است، ادامه بده، اما هرگز مرا به کوه
فولاد های بی فایده پرتاب نکن ...
عکس، تهیه وَ تدوین : عـبـــد عـا صـی