از صفر تا بینهایت فاصله ...

«کسیکه از خدا شرم ندارد، ممکن-ست مرتکب هر جُرمی بشود» (امام حسن مجتبی"ع"). هر چه فاصله-ی «شَرم آدما از خدا» کمتر ، آدمیت او بیشتر ...

از صفر تا بینهایت فاصله ...

«کسیکه از خدا شرم ندارد، ممکن-ست مرتکب هر جُرمی بشود» (امام حسن مجتبی"ع"). هر چه فاصله-ی «شَرم آدما از خدا» کمتر ، آدمیت او بیشتر ...

تو بمان با من تنها تو بمان ...

 

  بسم الله الرحمن الرحیم  

  تو بمان با من تنها تو بمان ... 
 

 

http://s1.picofile.com/file/8264965534/MAHT8B_1.jpg

 

http://s1.picofile.com/file/8264966092/MAHT8B_2.jpg

 

http://s1.picofile.com/file/8264967026/MAHT8B_3.jpg

 

http://s1.picofile.com/file/8264967784/MAHT8B_5.jpg

 

http://s2.picofile.com/file/8264968742/MAHT8B_4.jpg

 

 

  همه می پرسند 
چیست در زمزمه مبهم آب 
چیست در همهمه دلکش برگ 
چیست در بازی آن ابر سپید 
روی این آبی آرام بلند 
که ترا می برد 
اینگونه به ژرفای خیال 
چیست در خلوت خاموش کبوترها 
چیست در کوشش بی حاصل موج 
چیست در خندهء جام 
که تو چندین ساعت 
مات و مبهوت به آن می نگری 
نه به ابر 
نه به آب 
نه به برگ 
نه به این آبی آرام بلند 
نه به این خلوت خاموش کبوترها 
نه به این آتش سوزنده که 
لغزیده به جام 
من به این جمله نمی اندیشم 
من مناجات درختان را هنگام سحر 
رقص عطر گل یخ را با باد 
نفس پاک شقایق را در سینه کوه 
صحبت چلچله ها را با صبح 
بغض پاینده هستی را در گندم زار 
گردش رنگ و طراوت را در گونه گل 
همه را میشنوم 
می بینم 
من به این جمله نمی اندیشم 
به تو می اندیشم 
ای سراپا همه خوبی 
تک و تنها به تو می اندیشم 
همه وقت 
همه جا 
من به هر حال که باشم به تو می اندیشم 
تو بدان این را تنها تو بدان 
تو بیا 
تو بمان با من تنها تو بمان 
جای مهتاب به تاریکی شبها تو بتاب 
من فدای تو به جای همه گلها 
تو بخند 
اینک این من که به پای تو درافتاده ام باز 
ریسمانی کن از آن موی دراز 
تو بگیر تو ببند تو بخواه 
پاسخ چلچله ها را تو بگو 
قصه ابر هوا را تو بخوان 
تو بمان با من تنها تو بمان 
در دل ساغر هستی تو بجوش 
من همین یک نفس از جرعه جانم باقی است 
آخرین جرعه این جام تهی را تو بنوش 

 «فریدون مشیری»
 

 

 تهیه وَ تدوین : عـبـــد عـا صـی

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.