بسم الله الرحمن الرحیم
جهت مراجعه به مرجع متن، یا عنوان اصلی، به پیوند فوق اشاره کنید
یکی بود یکی نبود ؛ یکروز زنی به حضور پیامبری رفت وَ گفت :
_ سؤالی دارم ...
_ خب، بپرس ...
_ خدا عادله؟!
_ هیچکس از او عادل-تر نیست. چی شده ، مگه شک کردی؟
_ بعله ... بیوه زنی هستم با سه بچه-ی صغیر. کارم بافتن طنابهای دریانوردی بود، با فروش اونا، نون ِ بخور وُ نمیری داشتیم، زندگی-مون میگذشت ... تا اینکه یک پرنده-ی بزرگ دریایی، عینه برق پرید رو زنبیل طنابی که رو سَرم بود، وَ چنگ زد وُ طناب رو قاپید وُ پَر زد وُ رفت تو دل ِ آسمون ... الان درمونده وُ دست-خالی شده-ایم. آخه این عدالته؟! ...
حرفهای زن به اینجا رسیده بود که عده-ای دَق-الباب کردند وُ به حضور پیامبر خدا رسیدند. مختصر وُ مفید عرض کردند: «ما ده نفر تاجریم که دچار طوفان ِ بلا وُ کشتی-شکستگی شده بودیم که پرنده-ی بزرگی بالا سرمون پیدا شد وُ طنابی رو تو کشتی ما انداخت. دَکل شکسته-ی کشتی رو با اون بستیم وَ نذر کردیم اگه سالم به ساحل برسیم، هر کدوم از ما، صد دینار به مستحق بدیم. حالا از پیامبر خدا میخواهیم این هزار دینار رو به اهلش عنایت کنند».
پیامبر پول را گرفت وَ به بیوه زن فقیر گفت:
_ اینم برای شما، هدیه-ای از جانب خدای حکیم ... شما تلاش خودتون رو کردین وَ خداوند کریم وُ حکیم هم به رحمت الهی خود ...
بازنویسی کامل: عـبـــد عاصـی
بسم الله الرحمن الرحیم
فکر نان کنیم که خربزه آب است! ...
جهت مراجعه به مرجع متن، یا عنوان اصلی، به پیوند فوق اشاره کنید
طرح هدفمندی جز کاهش قدرت خرید مردم تأثیر مثبتی نداشته؛ کمک به
دهک-های واقعا نیازمند را هم میشد با توزیع بُن خرید سراسری جبران
کرد.
مهرداد خدیر،
عصر ایران:
اگر روند 8 ساله 84 تا 92 در ایرانِ ما و توزیع پول بدون سرمایه گذاری
ادامه یافته بود بعید نبود که امروز ما هم با مشکلاتی شبیه ونزوئلا روبه رو
شویم. منتها کسانی باز امروز در ایرانِ ما به جای بیان این واقعیت وعده های
تو خالی می دهند. حال آن که توسعه در گرو برنامه و آینده پژوهی است نه شعار
و وعده توخالی.
آنان که انقلاب 1357 را از نزدیک درک کرده و در
نوجوانی یا جوانی در آن حضور داشته یا ناظر بوده اند خوب به خاطر دارند که
گروه های چپ شعار می دادند: آمریکا توخالی است/ ویتنام گواهی است.
چنان که پیش از این هم نوشته ام شعار «مرگ بر آمریکا» با این شکل و فرم
مربوط به بعد از پیروزی انقلاب و پس از اشغال سفارت آمریکا در آبان 1358
است و اگر چه انقلاب اسلامی وجه ضد امپریالیستی و ضد استعماری داشت که در
قالب شعار «استقلال» متبلور بود اما شعار «مرگ بر آمریکا» با این سه واژه
در تظاهرات 6 ماهِ توفانی سال 57 سر داده نمی شد بلکه احساسات ضد آمریکایی
و ضد استعماری در قالب این شعارها ابراز می شد:
این شاه آمریکایی اعدام باید گردد/ بعد از شاه نوبت آمریکاست و آمریکا
توخالی است/ ویتنام گواهی است.
وعده ها توخالی است/ ونزوئلا گواهی است ...
شعار اول مردمی و شعارهای بعدی ساخته گروه های سیاسی بود و البته مذهبی ها
ترجیح می دادند این شعار را سر دهند: «چین، شوروی، آمریکا/ دشمنان خلق ما»
تا با گروه های مارکسیستی و مائوئیستی هوادار چین مرزبندی کرده باشند.
شعار « آمریکا تو خالی است/ ویتنام گواهی است» اما پژواک بیشتری داشت چون
حضور آمریکا در ویتنام طولانی تر و شکست و ناکامی و تلفات شان زیان زد بود
و یک مثال ملموس پیش چشم مردم قرار می داد تا از مداخله احتمالی نترسند.
این نوشته اما نمی خواهد به احساسات ضد آمریکایی در آن دوران و وضعیت
ویتنام امروز و دوستی دو دولت سابقا متخاصم ایالات متحده و ویتنام بپردازد.
یادآوری این شعار اما به خاطر سه واژه است: توخالی، ویتنام و گواهی ...
زیرا این روزها و در فصل تبلیغات انتخابات ریاست جمهوری وعده هایی می شنویم
که با هیچ منطقی تخقق پذیر و واقعی به نظر نمی رسند و مصداق کلمه «توخالی»
اند. اما چرا می گوییم تو خالی اند؟
به دو دلیل: نخست این که این نوع پوپولیسم (ادعای راه حل ساده برای مشکلات
پیچیده) را مردم ایران طی 8 سال احمدی نژاد با پوست و گوشت خود لمس کرده
اند و از پایان آن دوره تنها 4 سال می گذرد و تازه در آن زمان قیمت نفت به
بشکه ای 150 دلار رسید و وقتی بودجه را با نفت 50 دلاری می بندی و نفت به
150 دلار می رسد یعنی با آن 100 دلار اضافه به ازای هر بشکه از دو میلیون
بشکه در روز دست دولت باز است و نه حالا که قیمت نفت 50 دلار است و اضافه
ای در کار نیست و تازه همین را تحریم کرده بودند و اگر برجام نبود همین را
هم نمی توانستیم بفروشیم یا با مدل پدیده بابک زنجانی باید می فروختیم!
دلیل دوم و اصلی اما وضعیت امروز اقتصاد و سیاست و جامعه ونزوئلاست. ویتنام
اگر در نگاه انقلابیون گواهی شد بر توخالی بودن قدرت نظامی آمریکا، در نگاه
کارشناسان هم امروز ونزوئلا گواهی است بر توخالی بودن وعده بهبود اقتصاد با
توزیع پول آن هم پولی که نیست و باید چاپ کنند (از بانک مرکزی استقراض کنند).
هوگو چاوز نفت می فروخت و پول آن را به جای سرمایه گذاری صرف دو کار می کرد:
طرح های بلند پروازانه خود و توزیع بین فقرا. با این منطق که مگر کار را
برای تامین هزینه های غذا و و تفریح و مسکن نمی خواهند؟ غذا را در هر محله
خانه ای که از دولت بودجه می گرفت تأمین می کرد. تفریح و مسکن هم ارایه می
شود. دیگر چه می خواهند؟!
دوست تهیه کننده تلویزیونی که به کاراکاس سفر کرده بود می گفت در هر محله
در خانه ای دیگی گذاشته بودند وسط حیاط یا کوچه و غذایی شبیه آش و سوپ ما
در آن طبخ می کردند و مردم سر ظهر یک کاسه و پیاله می گرفتند و می رفتند.
منظور از خانه هم آلونک هایی بود که در آن روزگار می گذراندند و غروب که می
شد می ریختند در خیابان و زن و مرد می زدند و می رقصیدند و تفریح می کردند
و شاید از جانب دولت «نوشاک» ی هم می رسید تا سرخوش باشند و در واقع پول
نفت خود را می خوردند و می نوشیدند و حتی نمی پوشیدند.
اما این خاصه خرجی ها زمانی میسر بود که قیمت نفت 150 دلار بود و وقتی قیمت
نفت سقوط کرد این کمک ها کم و کم تر و بعد یک سره قطع شد و حالا شاهد صف
های طولانی برای یک بسته پوشک بچه یا یک قوطی روغن هستیم و معلوم است که
چنین کشوری نمی تواند روی درآمد توریسم هم حساب کند چون گردشگر به مناطق
امن سفر می کند و ونزوئلای امروز دچار بحران است و در آتش می سوزد و دیر و
دور نیست که بحران های عمیق تر سیاسی هم سراغ آن بیاید.
وعده ها توخالی است/ ونزوئلا گواهی است ...
وقتی ونزوئلای نفت خیز پیش چشم ماست که به نفت مان دل بسته ایم و همین حالا
که این نوشته را می خوانید مردم در کاراکاس به دنبال تأمین مایحتاج اولیه
اند و دولت دیگر نمی تواند با پول نفت مانور بدهد و غذای مجانی توزیع کند
آیا نمی توان در اصالت شعارهایی چون ایجاد 5 میلیون شغل در کوتاه مدت و چند
برابر کردن یارانه نقدی تردید کرد؟ بر این اساس آیا نمی توان گفت این وعده
ها توخالی است و ونزوئلا را گواه این مدعا دانست؟
اگر روند 8 ساله 84 تا 92 در ایرانِ ما و توزیع پول بدون سرمایه گذاری
ادامه یافته بود بعید نبود که امروز ما هم با مشکلاتی شبیه ونزوئلا روبه رو
شویم و مهم ترین دستاورد روحانی را می توان جلوگیری از « ونزوئلاییزه» شدن
ایران دانست منتها کسانی باز امروز در ایرانِ ما به جای بیان این واقعیت
وعده های تو خالی می دهند. حال آن که توسعه در گرو برنامه و آینده پژوهی
است نه شعار و وعده توخالی.
پوپولیسم یعنی ترجیح منافع آنی بر مصالح آتی. پوپولیسم یعنی ارایه راه حل
ساده و سریع برای مشکلات پیچیده و زمان بر.
پوپولیسم گاهی در هیأت هوگو چاوز رُخ می نماید و زمانی در قامت نیکلاس
مادورو. روح پوپولیسم اما همان است. شاید وعده های پوپولیسمِ نو شیرین باشد
اما واقعیت ونزوئلای امروز تلخ است، خیلی تلخ ...
تهیه وَ تدوین: عـبـــد عـا صـی
بسم الله الرحمن الرحیم
باز هم وعده-های توخالی وَ عوامفریبی بعضیها ... جهت مراجعه به مرجع متن، یا عنوان اصلی، به پیوند فوق اشاره کنید
در شآن شما نیست که وعده-های سنگین وَ غیرشفاف بدهید
وعده
پنج میلیون شغل گرفته تا مقابله با سرمایهداری و بهبود وضعیت دهکهای
پایین درآمدی. شعار افزایش ٢ و نیم برابری درآمد مردم در شرایطی که وضعیت
معیشتی رضایت بخش نیست، بارها شنیده شده است. طبیعی است که این شعارها از
سوی هر جناحی که مطرح شود، دو ماه بعد از انتخابات هم موضوعیت خود را از
دست نخواهد داد.
اقتصاددانان، پوپولیسم را اولویت دادن به منافع کوتاهمدت در تقابل منافع
بلندمدت تعریف میکنند. به بیان دیگر، سیاستمداران پوپولیست با ولخرجیهای
بسیار در کوتاهمدت، بهبودی را به زندگیها میآورند اما با خرج بیحساب و
کتاب آینده را امروز به فروش میرسانند؛
...
برخیها
زودتر، اهم برنامههای خود را اعلام کردهاند، مثل شهردار تهران.
محمدباقر قالیباف هنوز نیامده، بیش از دیگر کاندیداها به اقتصاد پرداخته و
در صدر شعارهایش وعده انقلاب اقتصادی داده است.
وعده انقلاب
اقتصادی با ٤ محور، ایجاد ٥ میلیون شغل، تغییر نظام مالیاتی به نفع ٩٦ درصد
مردم، افزایش دو و نیم برابری درآمد کشور و برنامه مدون و دقیق برای حل
مشکلات فوری اقشار کم درآمد داده است. هرچهار وعده از نگاه اقتصاددانان
پوپولیستی است.
چه آنکه همه میدانند ظرف اقتصاد ایران با درآمدهای نفتی که
محدود است و قیمتهایی جهانی که نوسان دارد، قابل اجرا نیست.
تهیه وَ تدوین: عـبـــد عـا صـی
بسم الله الرحمن الرحیم
ﺁﻧﭽﻪ که می-بخشی ﺩﺭ ﺩﻝ توست ...
جهت مراجعه به مرجع متن، یا عنوان اصلی، به پیوند فوق اشاره کنید
ﺭﻭﺯﯼ ﭘﺎﺩﺷﺎﻫﯽ ﯾﮏ ﺳﺒﺪ ﺭﺍ ﭘﺮ ﺍﺯ ﻏﺬﺍﻫﺎﯼ ﻓﺎﺳﺪ ﮐﺮﺩ ﻭُ ﺑﻪ ﻓﻘﯿﺮﯼ ﺩﺍﺩ! ﻓﻘﯿﺮ ﻟﺒﺨﻨﺪﯼ ﺯﺩ، ﺳﺒﺪ ﺭﺍ ﮔﺮﻓﺖ ﻭُ ﺿﻤﻦ ﻋﺮﺽ ﺗﺸﮑﺮ ﺑﻪ ﻣﺤﻀﺮ ﭘﺎﺩﺷﺎﻩ ﺍﺯ ﻗﺼﺮ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﺭﻓﺖ؛ ﺳﭙﺲ ﺷﺮﻭﻉ ﮐﺮﺩ ﻏﺬﺍﻫﺎ ﺭﺍ ﺧﺎﻟﯽ ﮐﺮﺩ ﻭُ ﺳﺒﺪ ﺭﺍ ﺷُﺴﺖ ﻭُ ﺑﻪ ﺟﺎﯾﺸﺎﻥ ﮔﻠﻬﺎﯾﯽ ﺯﯾﺒﺎ ﻭ ﻗﺸﻨﮓ ﻭُ ﺧﻮﺷﺒﻮ ﺩﺭ ﺳﺒﺪ ﮔﺬﺍﺷﺖ ﻭُ ﺭﺍﻫﯽ ﻗﺼﺮ ﺷﺪ ... ﭘﺎﺩﺷﺎﻩ ﺷﮕﻔﺖ ﺯﺩﻩ ﺷﺪ ﻭُ ﮔﻔﺖ : ﭼﺮﺍ ﺳﺒﺪﯼ ﮐﻪ ﭘﺮ ﺍﺯ ﻏﺬﺍﻫﺎﯼ ﮐﺜﯿﻒ ﺑﻮﺩ ﺭﺍ ﭘﺮ ﺍﺯ ﮔﻞ ﺯﯾﺒﺎ ﮐﺮﺩﻩ ﺍﯼ ﻭُ ﻧﺰﺩﻡ ﺁﻭﺭﺩﻩ ﺍﯼ؟! ﻓﻘﯿﺮ ﮔﻔﺖ : ﻫﺮ ﮐﺲ ﺁﻧﭽﻪ ﺩﺭ ﺩﻝ ﺩﺍﺭﺩ ﻣﯽ ﺑﺨﺸﺪ ...
تهیه وَ تدوین: عـبـــد عـا صـی
بسم الله الرحمن الرحیم
جهت مراجعه به مرجع متن، یا عنوان اصلی، به پیوند فوق اشاره کنید
روزی امتحان جامعه شناسی ملل داشتیم
استاد سر کلاس آمد و میدانستیم که 10 سئوال از تاریخ کشور ها خواهد داد.
دکتر بنی احمد فقط 1 سئوال داد و رفت: «مادر یعقوب لیث صفار از چه نظر در تاریخ معروف است؟»...
از هر که پرسیدم نمیدانست.
تقلب آزاد بود چون ممتحنی نبود اما براستی کسی نمیدانست.
همه 2 ساعت نوشتیم از صفات برجسته این مادر، ازشمشیر زنیش، از آشپزی برای
سربازان، از بر پا کردن خیمه ها در جنگ، از عبادت هایش و ...
استاد بعد 2 ساعت آمد و ورقه ها را جمع کرد وُ رفت.
14 تیر 1354 برای جواب آزمون امتحان تاریخ ملل رفتیم در تابلو مقابل اسامی
همه نوشته شده بود با خط درشت مردود ...
برای اعتراض به ورقه به سالن دانشسرا رفتیم استاد آمد گفت کسی اعتراض دارد
؟
همه گفتیم آری ...
گفت: «خوب پاسخ صحیح را چرا ننوشتید؟».
پرسیدیم پاسخ صحیح چه بود استاد؟ گفت: «در هیچ کتاب تاریخی نامی از مادر
یعقوب لیث صفار برده نشده پاسخ صحیح " نمیدانم" بود.
همه 5 صفحه نوشته بودید اما کسی شهامت نداشت بنویسد " نمیدانم".
ملتی که همه چیز میداند ناآگاه است بروید با کلمه زیبای نمیدانم آشنا شوید،
زیرا فردا روز گرفتار نادانی خود خواهید شد ... «ما گرفتار نادانی خود شدیم».
تهیه وَ تدوین: عـبـــد عـا صـی