از صفر تا بینهایت فاصله ...

از صفر تا بینهایت فاصله ...

«کسیکه از خدا شرم ندارد، ممکن-ست مرتکب هر جُرمی بشود» (امام حسن مجتبی"ع"). هر چه فاصله-ی «شَرم آدما از خدا» کمتر ، آدمیت او بیشتر ...
از صفر تا بینهایت فاصله ...

از صفر تا بینهایت فاصله ...

«کسیکه از خدا شرم ندارد، ممکن-ست مرتکب هر جُرمی بشود» (امام حسن مجتبی"ع"). هر چه فاصله-ی «شَرم آدما از خدا» کمتر ، آدمیت او بیشتر ...

این اتفاق تلخ و شکننده یکی از اشتباهات بزرگ و جبران‌ناپذیر نظام اسلامی بود که ...

 

  بسم الله الرحمن الرحیم  


 
 

   این اتفاق تلخ و شکننده یکی از اشتباهات 

 

 بزرگ و جبران‌ناپذیر نظام اسلامی بود که ... 

 

 

  جهت مراجعه به مرجع متن، یا عنوان اصلی، به پیوند فوق اشاره کنید 
 

 به گزارش اعتدال، «جمهوری اسلامی» نوشت: این اتفاق تلخ و شکننده یکی از اشتباهات بزرگ و جبران‌ناپذیر نظام اسلامی بود که دیگر نباید تکرار بشود.
 همان طوری که می‌دانید اساس این جریان بر پایه هتک حرمت و تحقیر بزرگان انقلاب و لجن‌پراکنی علیه نظام شکل گرفت؛ اگر چه در ظاهر با شعار‌های ارزشی و انقلابی سر بیرون آورد. ماهیت و هویت سرکرده این جریان انحرافی از همان اول برای صاحبان بصیرت واقعی محرز بود. وی شرایط لازم برای ریاست جمهوری را نداشت. او نه رجل سیاسی بود و نه رجل دینی اما با کمال تاسف، صاحبان قدرت و برخی محافل خاص که حداقل نیم قرن از زمان خود عقب‌تر هستند، این آدم را به میدان سیاست آوردند و این لباس گشاد را بر هیکل وی پوشانیدند، با نقل معجزات و کرامات ساختگی اذهان ملت را به اشتباه انداختند و او را بر گرده مردم و نظام سوار نمودند.
 هر چه دلسوزان نظام فریاد برآوردند و ندا سر دادند که این جریان مشکل اعتقادی، اخلاقی و رفتاری دارد، مظلومانه متهم به بی‌بصیرتی شدند. نگارنده بارها تذکر داد و نوشت که آیت‌الله هاشمی رفسنجانی به عنوان سمبل روحانیت انقلابی و از بنیانگذاران نظام در نگاه این جریان، خاکریز اول فرض شده و اگر این خاکریز فرو بریزد و صدمه ببیند، آن‌وقت هدف بعدی خود رهبری و اصل نظام خواهد بود اما افسوس از گوش شنوا!
 البته پیش‌بینی این مسائل به قدری روشن بود که هیچ نیازی به علم غیب، علم جفر و اسطرلاب نداشت.
امروز بعد از ۱۲ سال به همان نکته رسیده‌ایم و شاهدیم که سردمداران این جریان انحرافی، اصل نظام، رهبری و ولایت فقیه و حوزه و روحانیت را نشانه گرفته‌اند. الحمدلله نفاق پشت پرده اینان با عملکردهای جاهلانه و ناشیانه از قبیل نامه‌های کنایه‌ای و طعنه‌آمیز به رهبری برای همه برملا و آشکار شد.
 به نظر می‌رسد در تنبیه اینان چوب خدای متعال اگر چه بی‌صدا می‌باشد ولی در افشای چهره واقعی و رسوایی آنان بسیار نافع، کار ساز و کافی خواهد بود. در اینجا لازم است از درایت و بصیرت ستودنی و تیزبینی و صلابت و شجاعت آیت‌الله هاشمی رفسنجانی در برابر این جریان یادی کنیم و بر ساحتش سر تعظیم فرود آوریم که این فقیه مجاهد و مفسر با بصیرت یک‌تنه و مدرس‌وار در مقابل آنان ایستاد و در جهت دفاع از حریم حوزه و روحانیت و نظام از آبرو و حیثیت خود و خانواده هزینه کرد و در پاسخ به درخواست یکی از مسئولین برای حمایت از دولت احمدی‌نژاد گفت:
«بگذارید من یک روحانی مخالف این دولت بمانم تا فردا نگویند که تمام روحانیت خود را هزینه این آدم کرد!» او این پیکار را به صورت مظلومانه و صبورانه ادامه داد و به آخر رسانید. البته اینان وقتی چنگ کینه و کدورت به صورت هاشمی زدند از همان ساعات کوس رسوایی‌شان نیز آغاز شد چرا که به قول مولوی در مثنوی:
 چون خدا خواهد که پرده کس دَرَد - میلش اندر طعنه پاکان بَرَد 
این تقدیر الهی است و بهتراز این نمی‌شود، اما چند نکته را باید توجه کرد: 
 ۱. سردمداران این جریان اگرچه ماهیتشان بر همه روشن شد و اکنون هیچ جایگاهی در میان مردم ندارند اما
باید توجه داشت در آن هشت سال سیاه، فرهنگ مسمومی که اینان در جامعه ترویج کردند هنوز هم وجود دارد. نشردروغ، آبرو بردن از انسان‌های شریف و خدوم، دشنام و هتاکی به محترمین، ترور شخصیتی، اختلاف و بدبینی، خودبزرگ‌بینی، انحصارطلبی و تنگ‌نظری از جمله این رذائل اخلاقی است که این جریان با خود آورد و سال‌ها طول می‌کشد تا از سطح جامعه زدوده و برچیده شود. متاسفانه بعضی طرفداران این جریان اغلب ویژگی‌های اخلاقی آنان را به ارث بردند و کاملا کپی آنان شدند. آنهایی که گرفتار این رذائل هستند باید تلاش کنند از آن رهایی یابند و الا چوب بی‌صدای سبحانی در نهایت به سراغشان خواهد آمد و شاید هم آمده است و کسی خبر ندارد.
 ۲. آنهایی که در پشت صحنه آقای احمدی‌نژاد را آوردند اگر چه ممکن است انگیزه بدی نداشتند ولی تجربه چهل ساله انقلاب نشان داده است که این آقایان محترم برای میدان سیاست و عمل و اجرا ساخته نشده‌اند و همیشه هم در تشخیص وظیفه دچار اشتباه می‌شوند. اینان همان کسانی هستند که در دهه شصت مورد خطاب حضرت امام قرار گرفتند که شما حتی نانوایی یک شهر کوچک را هم نمی‌توانید اداره بکنید. این آقایان محترم از نسل همان افراد نوعی هستند که در دهه چهل حمام خزینه‌ای حامل انواعِ ویروسِ بیماری را بر حمام دوشی کاملا بهداشتی ترجیح داده و فریاد وااسلاما سرمی‌دادند که سال‌ها طول کشید تا از این فضا بیرون بیایند. اینها امام موسی صدر را به خاطر همکاری با مصطفی عقاد در ساخت فیلم «محمد رسول‌الله» به انواع توپ تخریب و تهمت بستند اما بعد از چند سال که این فیلم در ایران اکران شد بدون اینکه از وی خجالت بکشند و حتی عذرخواهی کنند و حلالیت بطلبند به همراه نوه‌ها و نتیجه‌ها پای تلویزیون نشستند و از تماشای آن فیلم لذت بردند. به گزافه نگفته‌ایم اگر بگوییم اینها قدرت پیدا کنند، تلگرام که هیچ حتی تلفن ثابت را هم ازمردم مضایقه می‌کنند. فضای مجازی در نگاه اینان «بلای جان مردم است!» در حالی که خود این نگاه و تفکر، بزرگ‌ترین بلای جان مردم شده و مانع از پیشرفت و توسعه این کشور، مردم و انقلاب می‌باشد. اینها چون توانایی مدیریت و اجرا ندارند و زمان‌شناس نیستند به ناچار دربرابر پدیده‌های نو همواره موضع منفی می‌گیرند. فلذا در مواقع سرنوشت‌ساز به خصوص ایام انتخابات باید هشیار و بیدار شد مبادا این آقایان محترم دوباره احساس وظیفه! کنند و یک احمدی‌نژاد دیگر را بر گُرده مردم و نظام تحمیل نمایند.
 هشت سال حاکمیت جریان افراطی، مردم، انقلاب و نظام را از مبانی امام دور ساخت. علی‌رغم شعارهای ارزشی و انقلابی که معلوم شد تنها ترفندی برای فریب مردم بود، اخلاق، فضیلت و کرامت انسانی زیر پا نهاده شد، دزدی، اختلاس، غارت بیت‌المال، ترویز، ریا و دروغ به اوج رسید، ناکارآمدی سر به فلک کشید و نظام متهم به عدم شفافیت با مردم شد و ده‌ها مشکل و معضل دیگر که باید در جای خود به آن پرداخت.
 باید به مکتب و مبانی حضرت امام بازمی‌گشتیم که الحمدلله این اقدام با دو انتخابات ریاست جمهوری ۹۲ و ۹۶ بخوبی انجام گرفت. این بازگشت در صورتی کامل خواهد شد که به افکار و اندیشه‌ها و سیره و سلوک حواریون امام توجه کنیم. ما معتقدیم رئیس‌جمهور روحانی اگر برخی خناسان و دلواپسان بگذارند می‌تواند تحت حمایت و اشراف رهبری بر بسیاری از مشکلات کشور که از جریان انحرافی به ارث رسیده فائق آید.

  تهیه وَ تدوین: عـبـــد عـا صـی    

اتهامات متقابل احمدی‌نژاد و باهنر

 

  بسم الله الرحمن الرحیم  


 
 

  اتهامات متقابل احمدی‌نژاد و باهنر 

 

 

  جهت مراجعه به مرجع متن، یا عنوان اصلی، به پیوند فوق اشاره کنید 
 

 

   فرارو : محمدرضا باهنر که زمانی گفته بود: «من اولین کسی بودم که بحث ریاست‌جمهوری احمدی‌نژاد را مطرح کردم» یا در نقد دولت فعلی گفته بود: «الان خرد وجود دارد ولی شجاعت احمدی‌نژاد وجود ندارد». حالا از احمدی‌نژاد شاکی است و گفته رفتار او دارد تند می‌شود و مقامات قضائی هم گفته‌اند که برای برخورد با احمدی‌نژاد آمادگی وجود دارد.
به گزارش شرق، اگرچه محسنی‌اژه‌ای دیروز سخنان باهنر را تکذیب کرد و گفت چنین چیزی نشنیده است. باهنر در جلسه جامعه اسلامی مهندسین گفته است:
«رئیس دولت‌های نهم و دهم به اندازه کافی جرم مرتکب شده ولی شرایط برخورد باید فراهم شود. حرکات آقای احمدی‌نژاد ابتدا به بهانه عملکرد برخی قوا بود، اما الان به سمت ایرادگرفتن از کلیت نظام رفته است. امیدوارم که در آخر مسیر، پرت نشویم و ان‌شاءالله عاقبت همه ما ختم به خیر شود».
کانال دولت بهار در واکنش به سخنان باهنر او را «رانت‌خواری که خودش را لو داد» خواند و به نقل از احمدی‌نژاد نوشت:
«یک آقایی که نسبت به دولت خیلی تند است، یک بار پیش من آمد و بحث کرد که انقلاب باید حفاظت شود. من پرسیدم که چگونه،
او جواب داد که دو جناح داریم که برای فعالیت نیاز به پول و هزینه دارند. من پرسیدم خب چه کار کنیم. او جواب داد که دو شرکت نفتی را به آنها بدهید و از آنان پول نگیرید تا انقلاب را حفظ کنیم. به او گفتم همین را بنویس و به من بده. او نوشت و من الان نامه را در خانه دارم... چند روز بعد از این مصاحبه محمدرضا باهنر مصاحبه کرد و لو داد که پیشنهاد بی‌شرمانه را او داده بود». احمدی‌نژاد اخیرا در نامه‌ای که خطاب به رهبری نوشته است، از محدود‌شدن اختیارات رهبری، اصلاح دفتر مقام رهبری، برگزاری انتخابات ریاست‌جمهوری و مجلس بدون‌ مهندسی شورای‌ نگهبان و دخالت نهادهای نظامی و امنیتی و آزادی زندانیان سیاسی و سخت‌نگرفتن به منتقدان سخن گفته بود.
 باهنر که زمانی از حامیان پروپاقرص احمدی‌نژاد بود دو ماه قبل گفته بود: «من با آقای احمدی‌نژاد ٢٠ سال سابقه کار سیاسی مشترک داشتیم. ایشان ٢٠ سال عضو جامعه مهندسین بود». او که حالا موافق با برخورد قضائی با رئیس سابق دولت است، دو ماه پیش معتقد بود که احمدی‌نژاد در اتفاقات سال ٨٨ تقصیر داشت ولی جرمی مرتکب نشده بود.
باهنر که این روزها به کنایه از اقدامات اشتباه احمدی‌نژاد می‌گوید:
«در آن هشت سال وزارت نفتی که با ۸۰ هزار نفر می‌تواند اداره شود، یکباره ۱۰۰ هزار نیروی جدید استخدام کرد و قس علیهذا، اما حالا آقا اپوزیسیون نظام شده است». آن روزها گفته بود: «هرکس می‌خواهد با این دولت کار کند، باید رفتار و افکارش را با احمدی‌نژاد هماهنگ کند».
به نظر باهنر این روزها، احمدی‌نژاد دیگر آن‌قدر ارزش ندارد که بخواهد در حاشیه جلسات مجمع بنشیند و با او حرف بزند. می‌گوید: «در مجمع این اواخر او را بیشتر می‌بینم. بیشتر هم در حد همین سلام و احوال‌پرسی است. صحبت خاصی با هم نداریم. این‌قدر که دیگر ارزش ندارد که بخواهیم بایستیم با او درباره اینکه فلان حرف را در فضای مجازی زده و شکایت کرده و... صحبت کنیم».
اما زمانی گفته بود: «صداقت و گفتار احمدی‌نژاد باعث نفوذ او در قلب‌های مردم شده است».
باهنر حتی مدعی است حضور او باعث شده که چهار نفر از وزرای نخستین کابینه معرفی‌شده احمدی‌نژاد رأی نیاورند و حتی بر سر نخستین بودجه احمدی‌نژاد با او چک و چانه زده و مخالفت کرده است. اما واقعیت چیز دیگری است.
پانزدهم اسفند ٨٤ با تأخیری زیاد نخستین بودجه دولت نهم به مجلس رفت. کارشناسان، بودجه دولت عدالت‌محور را به‌شدت انبساطی، تورم‌زا، ضد تولید و اشتغال و بحران‌زا توصیف کردند.
اما در کوران نقدهای فراوانی که بر بودجه رفت، نتیجه بسیار شگفت از کار درآمد. مجلس نه‌تنها سقف بودجه را به لایحه بازگرداند، بلکه رقم پیشنهادی دولت را هم افزایش داد.
کارشناسان اقتصادی همان زمان گفتند آنچه در جلسه مجلس هفتم رخ داد، مسئولیتی سنگین را متوجه نمایندگان می‌کند. مجلس یکدست اصولگرا همان بودجه انبساطی را باز هم افزایش داده و تازه دولت را از برخی محدودیت‌ها معاف کرده بود. باهنر از جمله همان اصولگراهایی است که زمانی حامی شش‌دانگ رئیس دولت نهم و دهم بود اما در برابر همه این مستندات مجبور می‌شود تأیید و اعتراف کند که: «من نمی‌خواهم اعلام برائت کنم و بگویم من هیچ نقشی در حمایت از دولت آقای احمدی‌نژاد نداشتم. من از ایشان حمایت می‌کردم».
محمدرضا باهنر زمانی در کنار سایر اصولگرایان برای شهردارشدن احمدی‌نژاد تلاش زیادی کردند. وزارت اطلاعات دولت اصلاحات بابت پرونده سوآپ نفت در زمان استانداری احمدی‌نژاد در اردبیل، او را تأیید نمی‌کرد، اما اصولگرایان پا در یک کفش کرده بودند تا او را شهردار کنند چراکه حتی ریاست‌جمهوری را هم در ناصیه او می‌دیدند.
باهنر با تأیید اینکه: «من قبول دارم که گفته‌ام شهرداری برای آقای احمدی‌نژاد دست‌گرمی است و ما او را برای ریاست‌جمهوری در نظر گرفته‌ایم» گفته بود: «من این را گفته‌ام اما ببینید آن زمان آقای احمدی‌نژاد را آقایان در سیستم اطلاعاتی رد کرده بودند که صلاحیت شهردارشدن ندارد. من رفتم و با آقای یونسی صحبت کردم، گفت یک‌سری مشکلات مثل فروش نفت و... دارد. من گفتم این اجازه را همه استانداران مرزی از آقای هاشمی‌رفسنجانی داشتند. نکته دوم این بود که
گفتم آقای احمدی‌نژاد که استاندار بوده و دکترا دارد، صلاحیت ندارد اما آن شهردار پیشین که فوق‌دیپلم داشت، صلاحیت دارد؟! گفتم مشکل از فیلتر است. بعد برای اینکه یک تیکه سیاسی هم بپرانم، گفتم در ضمن خودت بدان، به آقای خاتمی هم بگو که شهرداری برای احمدی‌نژاد دست‌گرمی است والا او رئیس‌جمهوری آینده است. آن زمان هم اصلا حدس نمی‌زدم که دو سال بعد رئیس‌جمهور است؛ فکر می‌کردم حالا ١٠ یا ١٢ سال بعد رشد کند...».
 احمدی‌نژاد را یک متخصص مغز و اعصاب معاینه بالینی کند
ابراهیم فیاض، مردم‌شناس، هم درباره احمدی‌نژاد به ایلنا گفته است: «
سال ۸۸، جنگ، جنگ دو گروه نخبه بود؛ احمدی‌نژاد و هاشمی‌رفسنجانی، بقیه آتش‌بیار معرکه بودند. به همین دلیل قشرهای بالای اجتماع وارد شدند. البته آنجا احمدی‌نژاد خودش را به‌سرعت کنار کشید. سال ۸۸ ماجرا را شروع کرد و اولین کسی که مخفی شد خودش بود! دیگر اثری از او نمی‌بینید، با اینکه آن حرف‌ها را به هاشمی‌رفسنجانی، ناطق‌نوری، میرحسین موسوی و زن میرحسین موسوی زد، آشوب به‌پا کرد و خود، آغازگر فتنه بود. آن سال احمدی‌نژاد شروع‌کننده فتنه بود. معتقدم جنگ اصلی بین احمدی‌نژاد و هاشمی‌رفسنجانی بود. بعد هم مردم عادی آمدند وسط و قشر نخبه را جمع‌وجور کردند و در ادامه هم که ماجرای ۹ دی رخ داد. این‌بار اما جدال دو قشر نخبه نبود. هاشمی که از دنیا رفته بود و احمدی‌نژاد این‌بار با حمله به لاریجانی‌ها و قوه قضائیه و همچنین نوشتن نامه به رهبری، مثل نامه‌ای که سال ۸۸ هاشمی به رهبری نوشت، آمد که جای او را بگیرد و به دنبال یک فتنه جدید بود که خب شکست خورد».
ابوالقاسم رئوفیان، اصولگرا، هم به نامه‌نیوز گفته: «
به نظر من احمدی‌نژاد دچار نوعی خودشیفتگی شده است و با اقداماتی مانند نوشتن نامه به رهبری در پی نشان‌دادن جایگاه والایی است که نشئت‌گرفته از یک توهم وخودبزرگ‌بینی از ناحیه اوست. البته نفس نوشتن نامه حتی به عالی‌رتبه‌ترین مقام چیز بدی نیست، اما هدفی که نگارنده تعقیب می‌کند مهم است که او در پی ارتقای جایگاه و پایگاه خود در بین رجال سیاسی و مردم است و همچنین القای اینکه سرآمد دیگر مسئولان پیشین و پسین است که به اعتقاد من او نیاز به یک معاینه بالینی از سوی متخصصان مغز و اعصاب و روان دارد».

  تهیه وَ تدوین: عـبـــد عـا صـی    

صاحب این کاندیدا کیست؟

 

  بسم الله الرحمن الرحیم  

   صاحب این کاندیدا کیست؟

  جهت مراجعه به مرجع متن، یا عنوان اصلی، به پیوند فوق اشاره کنید  


http://s9.picofile.com/file/8294366934/Q8LYB8F_AHMADYNEJ8D_M3SHAVAD_1.jpg

 

http://s9.picofile.com/file/8294369118/Q8LYB8F_AZ_K8QAZP8REH8YE_TAHR3MHAA_BARQ_M3GEREFTAM_1.jpg

 

http://s9.picofile.com/file/8294369376/BARQE_ZOB8LEHEE_1.jpg

 

http://s8.picofile.com/file/8294369668/Q8LYB8F_YEKY_BEXAR_2_TAA_BEBAR_1.jpg

 

http://s9.picofile.com/file/8294372384/Q8LYB8F_V8GOZ8RYE_B8QO_ZAM3N_1.jpg

 

http://s8.picofile.com/file/8294372592/Q8LYB8F_V8GOZ8RYE_V3L8H8YE_DOLATY_1.jpg

 

http://s8.picofile.com/file/8294373150/Q8LYB8F_TAXR3BE_DERAXT8N_1.jpg]

 

 

وبلاگ فاضلی، محمد، خبرآنلاین: محمود احمدی‌نژاد وقتی که یازده‌ روز خانه‌نشینی کرد، بعد هم که مملکت را ویرانه تحویل داد، و دست آخر وقتی علی‌رغم توصیه‌ رهبری در انتخابات ثبت‌نام کرد، مسابقه‌ای بین اصولگراها راه افتاد که هر کسی بیشتر از او اعلام دوری کند و هیچ کس حاضر نشد مسئول و «صاحب سیاسی» او شود. راستش محمود احمدی‌نژاد از روز اول هم «صاحب سیاسی» درست و حسابی نداشت. او خود را مستقل خواند و به اتکای وعده‌های نجومی‌اش پیروز انتخابات شد. احمدی‌نژاد خودش بود و حساب حرف و عملش را هم نمی‌کرد. او میراث‌دار یک حزب و جریان باسابقه نبود که آبروی حزب برایش مهم باشد. او مثل تولیدکننده‌های لواشک تقلبی بود که نام و نشان و کارخانه‌ای ندارند و نگران نیستند که آبروی‌شان به خطر بیفتد و بنابراین هر آشغالی را دست مردم می‌دهند. هر روزی هم به یک اسمی تولید می‌کنند و کل بساط‌شان هم شاید به اندازه یک زیرپله باشد.
 سیاست هم عین تجارت و تولید است. تشکیلات سیاسی سابقه‌دار هر حرف بی‌ربطی را به اسم شعار سیاسی به خورد مردم نمی‌دهد چرا که می‌داند همین یک انتخابات نیست و مملکت هم که قرار نیست زیر وعده‌ها و شعارهای یک انتخابات له شود و از بین برود. مملکت باید باقی بماند و رقابت سیاسی هر چهار سال یکبار تکرار می‌شود.
 مصطفی میرسلیم نماینده حزب مؤتلفه اسلامی است. مؤتلفه اسلامی یک نام سیاسی رگ و ریشه‌دار است و بیشتر از 50 سال در ایران سابقه دارد. مصطفی میرسلیم «صاحب سیاسی» دارد، به آبروی حزبش فکر می‌کند و می‌داند بعد از انتخابات هم باید پاسخ‌گو باشد. مؤتلفه 50 سال بوده و بعد از انتخابات هم خواهد بود و می‌خواهد در سیاست ایران مؤثر باشد. اسحاق جهانگیری و حسن روحانی هم پشتوانه دیرینه اصلاح‌طلبی و اعتدال‌گرایی منسوب به محمد خاتمی و اکبر هاشمی رفسنجانی دارند.
 اما دو کاندیدا هستند که نسبت حزبی و ریشه سیاسی آن‌ها مشخص نیست.
محمدباقر قالیباف ژست اصلاح‌طلبی می‌گیرد، حرف‌های اصولگرایی می‌زند، با ثروتمندان از شهر پول درمی‌آورد و رأیش را در جیب فقرا جست‌وجو می‌کند. هیچ تشکل اصولگرای جدی هم تا به امروز مسئولیت او را نپذیرفته و حتی مشاوران اقتصادی و سیاسی و فرهنگی‌اش هم معلوم نیستند. کدام اقتصاددانی پای ادعای ایجاد 600 هزار شغل مستقیم و غیرمستقیم از یک میلیون تن محصول پتروشیمی، یا قول رشد 26 درصدی اقتصاد ایران را امضا کرده است؟ کدام اقتصاددان محاسبات ادعای 4 درصد در برابر 96 درصد را تأیید کرده است؟
 ابراهیم رئیسی هم کم‌وبیش همین وضعیت را دارد. او می‌گوید فراجناحی است، با اصلاح‌طلب و اصولگرا کار می‌کند و حتی رفتن زیر چتر جمنا را هم نپذیرفته است. اقتصاددانان و مغزهای متفکر تیم او هم هنوز رونمایی نشده‌اند.
 همان‌طور که وقتی محمود احمدی‌نژاد به وعده‌هایش برای گسترش عدالت، آوردن پول نفت روی سفره مردم، تبعیت از ولایت و ده‌ها وعده دیگر عمل نکرد، هیچ اصولگرایی مسئولیت او را نپذیرفت و مسابقه برای فرار از انگ احمدی‌نژاد شروع شد؛
روزی که وعده‌های محمدباقر قالیباف و ابراهیم رئیسی نیز عملی نشود، هیچ کس مسئولیت‌شان را به عهده نخواهد گرفت.
 واقعیت این است که این وعده‌ دادن‌ها - سه برابر کردن یارانه، دادن 250 هزار تومان به بیکاران، و سایر وعده‌ها - از سر «بی‌صاحبی سیاسی» است. این کاندیداها اگر برخاسته از یک حزب رگ‌و ریشه‌دار مثل مؤتلفه یا جبهه اصلاحات و اعتدال بودند که سابقه اداره کردن مملکت داشتند، و قصدشان این بود که در سیاست ایران باقی بمانند و کار کنند، چنین وعده‌هایی نمی‌دانند و مثل یک شرکت تجاری با آبرو و اعتبار عمل می‌کردند و وعده‌ای نمی‌دادند که اعتبارشان را به خطر اندازد.
 محمدباقر قالیباف می‌خواهد به هر قیمتی رئیس‌جمهور شود و کسی هم از او نمی‌پرسد اگر وعده‌هایت عملی نشد ما با آبروی رفته خود چه کنیم؟ او درست مثل لواشک‌ساز متقلب زیرپله عمل می‌کند. هم شعار احمدی‌نژادی می‌دهد و هم جمله میرحسین موسوی را در مناظره تکرار می‌کند. این بار هم که نشد، دفعه بعد یک زیرپله دیگر پیدا می‌کند و شاید کلمات حسن روحانی را تکرار کند.
 همان گونه که محمود احمدی‌نژاد یک کاندیدای بی‌صاحب بود؛ زد و برد و ما را با اقتصاد و جامعه و سیاستی ویران تنها گذاشت بدون آن‌که بدانیم مسئولیت کارهای او با کیست؛
محمدباقر قالیباف هم زیرپله بی‌نام و نشانی برای سیاست‌بازی خود انتخاب کرده است.
هر رأی‌دهنده‌ای باید برای رأی دادن به هر کاندیدایی از خودش بپرسد «صاحاب این کاندیدا کیه؟»

 

 

  تهیه وَ تدوین: عـبـــد عـا صـی