از صفر تا بینهایت فاصله ...

از صفر تا بینهایت فاصله ...

«کسیکه از خدا شرم ندارد، ممکن-ست مرتکب هر جُرمی بشود» (امام حسن مجتبی"ع"). هر چه فاصله-ی «شَرم آدما از خدا» کمتر ، آدمیت او بیشتر ...
از صفر تا بینهایت فاصله ...

از صفر تا بینهایت فاصله ...

«کسیکه از خدا شرم ندارد، ممکن-ست مرتکب هر جُرمی بشود» (امام حسن مجتبی"ع"). هر چه فاصله-ی «شَرم آدما از خدا» کمتر ، آدمیت او بیشتر ...

دلایل طلاق‌های زودرس ...

 

  بسم الله الرحمن الرحیم  

  دلایل طلاق‌های زودرس ... 

  جهت مراجعه به مرجع متن، یا عنوان اصلی، به پیوند فوق اشاره کنید  

http://s8.picofile.com/file/8296319900/TAL8QE_ZUDRAS_1.jpg

 

http://s8.picofile.com/file/8296320084/TAL8QE_ZUDRAS_3.jpg

 

http://s9.picofile.com/file/8296320226/TAL8QE_ZUDRAS_2.jpg

 

http://s8.picofile.com/file/8296320300/TAL8QE_ZUDRAS_5.jpg

 

http://s9.picofile.com/file/8296320442/TAL8QE_ZUDRAS_4.jpg


به گزارش میگنا، مریم پنج بار عمل وَ هر جایی از بدنش را که دوست نداشته تصحیح کرده است. با یک بینی سربالا و اندامی شبیه عروسک‌های باربی، سر از محکمه قاضی درآورده است تا از شَر همسر عضلانی و خوش-تیپش خلاص شود. دور و بر آنها در دادگاه خانواده زوج‌های دیگری هم هستند، از همه اقشار مردم. مرفه یا متوسط و ضعیف، باحجاب و بدحجاب شیک‌پوش یا ژولیده حال فرقی نمی‌کند. بیشتر آنها از زندگی‌شان یک بهار بیشتر نگذشته است که به قول بعضی‌هایشان آمده‌اند خزان طلاق را جشن بگیرند.
آنها زود ازدواج می‌کنند و زود هم جدا می‌شوند. مهم نیست چقدر به ظاهرشان توجه کرده باشند یا ورزشکار باشند. مهم نیست چقدر در شبکه‌های اجتماعی یا خارج از آن از هم شناخت به دست آورده باشند، هر چه باشد خیلی زود رکورد طلاق را بین بقیه گروه‌های سنی خواهند شکست. آنها جوانان گروه سنی 20 تا 35 سال هستند.
 طبق آمار اعلام شده توسط سازمان ثبت احوال بیشتر طلاق‌ها در سال 94 مربوط به ترکیب سنی مردان 30 تا 34 و زنان 25 تا 29 ساله با 16 هزار و 286 مورد بود. گروه بعدی ترکیب زنان 20 تا 24 ساله و مردان 25 تا 29 ساله است که 15 هزار و 928 مورد طلاق در این ترکیب سنی رخ داده است.
 در سال 95 نیز آخرین آماری که اعلام شد حاکی از همین وضعیت بود. تحلیل‌های آماری نشان می‌دهد روند عمومی طلاق در ده سال گذشته به همین شکل بوده و بدتر آن که طول عمر و پایایی زندگی مشترک نیز کاهش یافته است. آمار ثبت احوال در سال 95 نشان‌دهنده مرگ زودرس زندگی مشترک است و این جدایی اغلب در سال اول زندگی زناشویی رخ می‌دهد و این رقم رو به کاهش نیز نهاده است.
 این روزها مصادیق خیانت و شواهد آن تغییر کرده است. سمیرا تازه عروس 22 ساله‌ای است که از همسرش گلایه دارد. او می‌گوید همسرم همیشه وقتی فکر می‌کند به خواب رفته‌ام حتی پس از نیمه‌شب با کسانی که در پروفایلشان عکس‌های خوشگل گذاشته‌اند چت می‌کند.
 نمی‌گویم واقعا او با دخترها دارد چت می‌کند یا قصد خیانت دارد، اما به نظر من کسی که در رختخواب خود گوشی به دست مشغول چت کردن است یک خیانتکار است و حواسش به زندگی‌اش نیست.
 محمود نیز مرد 30 ساله‌ای است که پس از ضرب و جرح همسرش بر سر گوشی موبایل، کارش به دادگاه کشیده است. او می‌گوید: همسرم گاهی با موبایل حرف می‌زد یا چت می‌کرد و ریز ریز می‌خندید و وقتی من می‌آمدم زود قطع می‌کرد. او گوشی خود را رمزدار کرده بود طوری که فقط با اثر انگشت باز می‌شد. یک بار که به او خیلی مشکوک شده بودم گفتم قفل موبایلش را باز کند تا ببینم با چه کسانی چت کرده، اما او قبول نکرد و سر این موضوع دعوا کردیم و من نتوانستم خودم را کنترل کنم و کتکش زدم و موبایلش را شکستم. حالا او از من شکایت کرده است و تقاضای طلاق دارد.
 نادره اسلامی، کارشناس ارشد معماری و طراح دکوراسیون داخلی می‌گوید: این روزها حریم‌های خصوصی کمتر مورد توجه مردم است. توجه به لابی‌های مجلل، سوئیت بزرگ به جای واحد چند خوابه و آشپزخانه باز به جای بسته و پنت‌هاوس‌هایی با ویوی 360 درجه که اغلب با پرده گشاده استفاده می‌شود، نشانه این تغییر سلیقه و فرهنگ در برخی اقشار جامعه است.
 سال‌ها پیش مردم برای زندگی خود حرمت زیادی قائل بودند. خانه‌ها سکویی در جلوی ورودی داشت. کسانی که خیلی غریبه بودند حتی زیر باران در این سکوی سرپوشیده می‌نشستند و به درون راه نمی‌یافتند.
 کمی جلوتر بیرونی بود که شامل حیاط و ایوان‌هایی می‌شد و اتاق‌هایی که مخصوص پذیرش مهمان‌هایی بود که قرار نبود با خانواده و بانوان معاشرت داشته باشد
و حریم اصلی اندرونی بود که زنان خانه در آن بدون حجاب تردد می‌کردند، اما تغییر در دکوراسیون و معماری امروز نشان‌دهنده شکسته شدن خیلی از حریم‌هاست.
 دکتر جواد خلعتبری، عضو هیات علمی دانشگاه روان‌شناس و مشاوری است که در زمینه زوج درمانی نیز فعالیت می‌کند. او در مورد طلاق‌های زودهنگام نسل امروز می‌گوید:
یک رابطه صمیمانه از سه اصل صمیمیت، شور و تعهد تشکیل می‌شود. از سویی برای یک ازدواج موفق آمادگی‌های پیش از ازدواج شامل سن، ویژگی‌های شخصیتی، تحصیلات و خانواده و وضعیت اقتصادی و اجتماعی شخص نقش دارد. حالا اگر مقدمات ازدواج فراهم نباشد یا سه مولفه‌ای که ذکر شد کامل در رابطه زن و مرد ظاهر نشده باشد، ازدواج به مشکل برمی‌خورد.
 وی
ابعاد بلوغ شامل بلوغ جسمی، روانی، اجتماعی، جسمانی و احساسی را لازمه یک ازدواج موفق می‌داند و می‌گوید: دختران در 9 تا ده سالگی و پسران در 14 تا 15 سالگی به بلوغ جسمانی می‌رسند، سپس بلوغ روان‌شناختی و احساسی در خانم‌ها 15 ـ 14 سالگی و در آقایان 18 ـ 17 سالگی رخ می‌دهد. نوجوان پر از شور و جوشش است و به دنبال موضوع علاقه‌مندی می‌گردد که اغلب متوجه جنس مخالف و ازدواج می‌شود. در این زمان اغلب هنوز بلوغ اجتماعی رخ نداده است. وقتی جوان بتواند به سوالات هویت یعنی من که هستم، چه هستم و چکاره هستم جواب بدهد از بحران خارج می‌شود و می‌تواند برای آینده خود تصمیم بگیرد.
 معمولا دختران دو تا پنج سال در این مقوله زودتر از پسران به جمع‌بندی می‌رسند و به همین دلیل سن ازدواج آنها مناسب است به همین نسبت کمتر از پسران باشد. دختران از 20 سالگی و پسران از 25 سالگی می‌توانند آماده ازدواج باشند، اما اگر هر یک از این مراحل بلوغ ناقص باشد به جدایی نزدیک می‌شوند.
 در جامعه امروز به دلیل مشکل اشتغال و وجود رسانه‌های همراه و در دسترس و نبود سواد رسانه‌ای برای گزینشگری، کودکان زودتر به آگاهی‌های زناشویی دست می‌یابند؛ اما تعهد کمتری نسبت به قبل دارند زیرا
بلوغ اجتماعی و رفتارهایی مثل نوع دوستی و دیگر دوستی و تعهد در آنها ضعیف‌تر است و خیلی زود متوجه می‌شوند نمی‌توانند با همسر خود کنار بیایند و زندگی او را اداره کرده و نقش خود را در قبال دیگری بخوبی ایفا کنند.
 سعید پسری 22 ساله است که امروزی‌تر نگاه می‌کند. او می‌گوید: من نمی‌توانم توقع داشته باشم همسری که قرار است با او ازدواج کنم به قول مادرم آفتاب مهتاب ندیده باشد. اصولا چنین چیزی دیگر فکر نکنم وجود داشته باشد.
این روزها باید بدانیم دختر ممکن است قبل از ازدواج با چند نفر دوست باشد و در مهمانی‌های مختلط شرکت کرده و تنها می‌توانم توقع داشته باشم وقتی با من زندگی می‌کند، خیانت نکند.
 از او می‌پرسم «حالا اگر ازدواج کردی و در این مهمانی‌ها کسانی دور و بر همسرت بودند به آنها شک نمی‌کنی که از رابطه‌های قبلی باشند و همسرت را متهم نمی‌کنی؟». سر تکان می‌دهد و می‌گوید: قضیه خیلی سخت می‌شود. البته که آدم ناراحت می‌شود ولی
این حریم‌ها گاهی آن‌قدر دست نیافتنی به نظر می‌رسند که ناچاریم استاندارد را پایین بیاوریم. اگر نشد هم که خوب جدا می‌شویم.
 این روان درمانگر و مدرس دوره‌های مشاوره و روان درمانی،
خانواده‌های جوان را فاقد مهارت‌های لازم برای زندگی مشترک می‌داند و به مهارت‌هایی چون گوش کردن موثر، ارتباط موثر، مهارت مصالحه و مذاکره، ارتباط شفاف و درخواست مستقیم، مهارت حل مسأله و کنترل خشم و حل تعارض اشاره می‌کند و می‌گوید: هریک از این مهارت‌ها نیاز به آموزش دارد که باید همه زوج‌های جوان از آن بهره‌مند شوند.
 

  تهیه وَ تدوین: عـبـــد عـا صـی

 

ﺑﺸﻨﺎﺳﻴﺪ خـــدا ﺭﺍ ...


 

  بسم الله الرحمن الرحیم  

 

  ﺑﺸﻨﺎﺳﻴﺪ خـــدا ﺭﺍ ... 


http://s8.picofile.com/file/8296148576/K3NEH_XASHM_BUDAA_1.jpg

 

http://s9.picofile.com/file/8296148834/BEBAXSH_TAA_XODAA_HAM_TORAA_BEBAXSH8YAD_1.JPG

 

http://s9.picofile.com/file/8296149400/AZ3ZTAR3N_BANDE8NE_DARG8HE_EL8HY_1.jpg

 

http://s8.picofile.com/file/8296149750/XODAA_BEHTAR3N_RAFEEQ_1.jpg

 

http://s8.picofile.com/file/8296150768/AAREF_DELASH_BAA_XOD8ST_1.jpg

 

http://s9.picofile.com/file/8296151026/ZENDEGY_ASARY_HONAR3ST_1.jpg

 

http://s8.picofile.com/file/8296151434/K3NEH_CH3ST_1.jpg

 

http://s9.picofile.com/file/8296151950/EN_NAA_L_L8H_WA_EN_NAA_ELAYHE_R8JEOON_1.jpg

 

     ﺑﻪ ﻛﺴﻲ ﻛﻴﻨﻪ ﻧﮕﻴﺮﻳﺪ / ﺩﻝ ﺑﻲ ﻛﻴﻨﻪ ﻗﺸﻨﮓ ﺍﺳﺖ 
 ﺑﻪ ﻫﻤﻪ ﻣﻬﺮ ﺑﻮﺭﺯﻳﺪ / ﺑﻪ ﺧﺪﺍ ﻣﻬﺮ ﻗﺸﻨﮓ ﺍﺳﺖ 
 ﺩﺳﺖ ﻫﺮ ﺭﻫﮕﺬﺭﻱ ﺭﺍ ﺑﻔﺸﺎﺭﻳﺪ ﺑﻪ ﮔﺮﻣﻲ / ﺑﻮﺳﻪ ﻫﻢ ﺣﺲ ﻗﺸﻨﮕﻲ ﺍﺳﺖ 
 ﺑﻮﺳﻪ ﺑﺮ ﺩﺳﺖ ﭘﺪﺭ / ﺑﻮﺳﻪ ﺑﺮ ﮔﻮﻧﻪ ﻣﺎﺩﺭ 
 ﻟﺤﻈﻪ-ی ﺣﺎﺩﺛﻪ ﺑﻮﺳﻪ ﻗﺸﻨﮓ ﺍﺳﺖ  

  ﺑﻔﺸﺎﺭﻳﺪ ﺑﻪ ﺁﻏﻮﺵ ﻋﺰﻳﺰﺍﻥ /  ﭘﺪﺭ ﻭُ ﻣﺎﺩﺭ ﻭُ ﻓﺮﺯﻧﺪ / ﺑﻪ ﺧﺪﺍ ﮔﺮﻣﻲ ﺁﻏﻮﺵ ﻗﺸﻨﮓ ﺍﺳﺖ 
 ﻧﺰﻧﻴﺪ ﺳﻨﮓ ﺑﻪ ﮔﻨﺠﺸﻚ / ﭘَﺮ ﮔﻨﺠﺸﻚ ﻗﺸﻨﮓ ﺍﺳﺖ 
 ﭘﺮ ﭘﺮﻭﺍﻧﻪ ﺑﺒﻮﺳﻴﺪ / ﭘﺮ ﭘﺮﻭﺍﻧﻪ ﻗﺸﻨﮓ ﺍﺳﺖ 
 ﻧﺴﺘﺮﻥ ﺭﺍ ﺑﺸﻨﺎﺳﻴﺪ / ﻳﺎﺱ ﺭﺍ ﻟﻤﺲ ﻛﻨﻴﺪ /  ﺑﻪ ﺧﺪﺍ ﻻﻟﻪ ﻗﺸﻨﮓ ﺍﺳﺖ 

  ﻫﻤﻪ ﺟﺎ ﻣﺴﺖ ﺑﺨﻨﺪﻳﺪ /  ﻫﻤﻪ ﺟﺎ ﻋﺸﻖ ﺑﻮﺭﺯﻳﺪ / ﺳﻴﻨﻪ ﺑﺎ ﻋﺸﻖ ﻗﺸﻨﮓ ﺍﺳﺖ 
 ﺑﺸﻨﺎﺳﻴﺪ ﺧﺪﺍ ﺭﺍ / ﻫﺮ ﮐﺠﺎ ﯾﺎﺩ ﺧﺪﺍ ﻫﺴﺖ /  ﺳﻘﻒ ﺁﻥ ﺧﺎﻧﻪ ﻗﺸﻨﮓ ﺍﺳت 

 « فریدون مشیری »

 

  تهیه وَ تدوین: عـبـــد عـا صـی

 

برچسب ها: ﻛﻴﻨﻪ، ﻣﻬﺮ، ﺑﻮﺳﻪ، ﻋﺸﻖ، ﯾﺎﺩ ﺧﺪﺍ، فریدون مشیری،

ﺑﯽ ﺗﻮ ﻃﻮﻓﺎﻥ ﺯﺩﻩﯼ ﺩﺷﺖ ﺟﻨﻮﻧﻢ ...

 

  بسم الله الرحمن الرحیم  

 

   ﺑﯽ ﺗﻮ ﻃﻮﻓﺎﻥ ﺯﺩﻩﯼ ﺩﺷﺖ ﺟﻨﻮﻧﻢ ...


http://s9.picofile.com/file/8296077392/BEE_TOU_MAHT8B_SHABY_1.jpg

 

http://s9.picofile.com/file/8296077776/BEE_TOU_MAHT8B_SHABY_2.jpg

 

http://s9.picofile.com/file/8296078700/BANDEYE_ESHQAM_1.jpg

 

http://s9.picofile.com/file/8296079342/FASLHAA_RAA_BEHAM_NAR3Z_1.jpg

 

http://s8.picofile.com/file/8296080692/NOKE_PARG8R_1.jpg

 

http://s8.picofile.com/file/8296080992/BE_CHE_H8LY_AZ_AAN_KUCHE_GOZASHTAM_1.jpg

 

http://s9.picofile.com/file/8296081626/R8ZE_DEL.jpg

 

     ﻓﺮﯾﺪﻭﻥ ﻣﺸﯿﺮﯼ ﺷﻌﺮﯼ ﮔﻔﺖ ﮐﻪ " ﺑﯽ ﺗﻮ ﻣﻬﺘﺎﺏ ﺷﺒﯽ ﺑﺎﺯ ﺍﺯ ﺁﻥ ﮐﻮﭼﻪ ﮔﺬﺷﺘﻢ "
 و پس از مرگش ،
همسرش ﻫﻤﺎ ﻣﯿر افشار ﺩﺭ ﺟﻮﺍﺑﺶ ﺳﺮﻭﺩ :
 ﺑﯽ ﺗﻮ ﻣﻦ ﺯﻧﺪﻩ ﻧﻤﺎﻧﻢ ... 
 ﺑﯽ ﺗﻮ ﻃﻮﻓﺎﻥ ﺯﺩﻩﯼ ﺩﺷﺖ ﺟﻨﻮﻧﻢ  / ﺻﯿﺪ ﺍﻓﺘﺎﺩﻩ ﺑﻪ ﺧﻮﻧﻢ 
 ﺗﻮ ﭼﻪ ﺳﺎﻥ ﻣﯽﮔﺬﺭﯼ ﻏﺎﻓﻞ ﺍﺯ ﺍﻧﺪﻭﻩ ﺩﺭﻭﻧﻢ؟ 
*
 ﺑﯽ ﻣﻦ ﺍﺯ ﮐﻮﭼﻪ ﮔﺬﺭ ﮐﺮﺩﯼ ﻭُ ﺭﻓﺘﯽ / ﺑﯽ ﻣﻦ ﺍﺯ ﺷﻬﺮ ﺳﻔﺮ ﮐﺮﺩﯼ ﻭُ ﺭﻓﺘﯽ 
 ﻗﻄﺮﻩﺍﯼ ﺍﺷﮏ ﺩﺭﺧﺸﯿﺪ ﺑﻪ ﭼﺸﻤﺎﻥ ﺳﯿﺎﻫﻢ / ﺗﺎ ﺧﻢ ﮐﻮﭼﻪ ﺑﻪ ﺩﻧﺒﺎﻝ ﺗﻮ ﻟﻐﺰﯾﺪ ﻧﮕﺎﻫﻢ 
ﺗﻮ ﻧﺪﯾﺪﯼ. 
 ﻧﮕﻬﺖ ﻫﯿﭻ ﻧﯿﻔﺘﺎﺩ ﺑﻪ ﺭﺍﻫﯽ ﮐﻪ ﮔﺬﺷﺘﯽ 
 ﭼﻮﻥ ﺩﺭ ﺧﺎﻧﻪ ﺑﺒﺴﺘﻢ، / ﺩﮔﺮ ﺍﺯ ﭘﺎﯼ ﻧﺸﺴﺘﻢ 
 ﮔﻮﯾﯿﺎ ﺯﻟﺰﻟﻪ ﺍﻣﺪ، / ﮔﻮﯾﯿﺎ ﺧﺎﻧﻪ ﻓﺮﻭ ﺭﯾﺨﺖ ﺳﺮ ﻣﻦ 
*
 ﺑﯽ ﺗﻮ ﻣﻦ ﺩﺭ ﻫﻤﻪﯼ ﺷﻬﺮ ﻏﺮﯾﺒﻢ 
 ﺑﯽ ﺗﻮ ﮐﺲ ﻧﺸﻨﻮﺩ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺩﻝ ﺑﺸﮑﺴﺘﻪ ﺻﺪﺍﯾﯽ / ﺑﺮﻧﺨﯿﺰﺩ ﺩﮔﺮ ﺍﺯ ﻣﺮﻏﮏ ﭘﺮﺑﺴﺘﻪ ﻧﻮﺍﯾﯽ 
 ﺗﻮ ﻫﻤﻪ ﺑﻮﺩ ﻭُ ﻧﺒﻮﺩﯼ / ﺗﻮ ﻫﻤﻪ ﺷﻌﺮ ﻭ ﺳﺮﻭﺩﯼ 
 ﭼﻪ ﮔﺮﯾﺰﯼ ﺯ ﺑﺮ ﻣﻦ؟ 
 ﮐﻪ ﺯ ﮐﻮﯾﺖ ﻧﮕﺮﯾﺰﻡ / ﮔﺮ ﺑﻤﯿﺮﻡ ﺯ ﻏﻢ ﺩﻝ، / ﺑﻪ ﺗﻮ ﻫﺮﮔﺰ ﻧﺴﺘﯿﺰﻡ 
 ﻣﻦ ﻭُ ﯾﮏ ﻟﺤﻈﻪ ﺟﺪﺍﯾﯽ؟ 
 ﻧﺘﻮﺍﻧﻢ ﻧﺘﻮﺍﻧﻢ / ﺑﯽ ﺗﻮ ﻣﻦ ﺯﻧﺪﻩ ﻧﻤﺎﻧﻢ ...  


 « فریدون مشیری »

 

  تهیه وَ تدوین: عـبـــد عـا صـی

 

ﻣﻦ ﺑﻪ ﺑﺎﺯﺍﺭ ﻣﺤﺒﺖ ﺑﺮﻭﻡ ﻓﺮﺩﺍ ﺻﺒﺢ ...

 

  بسم الله الرحمن الرحیم  

 

    ﻣﻦ ﺑﻪ ﺑﺎﺯﺍﺭ ﻣﺤﺒﺖ ﺑﺮﻭﻡ ﻓﺮﺩﺍ ﺻﺒﺢ ... 
 

     ﯾﺎﺩ ﻣﻦ ﺑﺎﺷﺪ ﻓﺮﺩﺍ ﺩﻡ ﺻﺒﺢ / ﺟﻮﺭ ﺩﯾﮕﺮ ﺑﺎﺷم 
 ﺑﺪ ﻧﮕﻮﯾﻢ ﺑﻪ ﻫﻮﺍ، ﺁﺏ، ﺯﻣﯿﻦ / ﻣﻬﺮﺑﺎﻥ ﺑﺎﺷﻢ، ﺑﺎ ﻣﺮﺩﻡ ﺷﻬﺮ 
 ﻭ ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ ﮐﻨﻢ، ﻫﺮ ﭼﻪ ﮔﺬﺷﺖ / ﺧﺎﻧﻪ ﯼ ﺩﻝ، ﺑﺘﮑﺎﻧﻢ ﺍﺯﻏﻢ 
 ﻭ ﺑﻪ ﺩﺳﺘﻤﺎﻟﯽ ﺍﺯ ﺟﻨﺲ ﮔﺬﺷﺖ، / ﺑﺰﺩﺍﯾﻢ ﺩﯾﮕﺮ، ﺗﺎﺭ ﮐﺪﻭﺭﺕ، ﺍﺯ ﺩﻝ 
 ﻣﺸﺖ ﺭﺍ ﺑﺎﺯ ﮐﻨﻢ، ﺗﺎ ﮐﻪ ﺩﺳﺘﯽ ﮔﺮﺩﺩ / ﻭ ﺑﻪ ﻟﺒﺨﻨﺪﯼ ﺧﻮﺵ 
 ﺩﺳﺖ ﺩﺭ ﺩﺳﺖ ﺯﻣﺎﻥ ﺑﮕﺬﺍﺭﻡ / ﯾﺎﺩ ﻣﻦ ﺑﺎﺷﺪ ﻓﺮﺩﺍ ﺩﻡ ﺻﺒﺢ 
 ﺑﻪ ﻧﺴﯿﻢ ﺍﺯ ﺳﺮ ﺻﺪﻕ، ﺳﻼﻣﯽ ﺑﺪﻫﻢ / ﻭ ﺑﻪ ﺍﻧﮕﺸﺖ ﻧﺨﯽ ﺧﻮﺍﻫﻢ ﺑﺴﺖ 
 ﺗﺎ ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ، ﻧﮕﺮﺩﺩ ﻓﺮﺩﺍ / ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺷﯿﺮﯾﻦ ﺍﺳﺖ، ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺑﺎﯾﺪ ﮐﺮﺩ 
 ﮔﺮﭼﻪ ﺩﯾﺮ ﺍﺳﺖ ﻭﻟﯽ / ﮐﺎﺳﻪ ﺍﯼ ﺁﺏ ﺑﻪ ﭘﺸﺖ ﺳﺮ ﻟﺒﺨﻨﺪ ﺑﺮﯾﺰﻡ ، ﺷﺎﯾﺪ 
 ﺑﻪ ﺳﻼﻣﺖ ﺯ ﺳﻔﺮ ﺑﺮﮔﺮﺩﺩ / ﺑﺬﺭ ﺍﻣﯿﺪ ﺑﮑﺎﺭﻡ ، ﺩﺭ ﺩﻝ 
 ﻟﺤﻈﻪ ﺭﺍ ﺩﺭ ﯾﺎﺑﻢ /  ﻣﻦ ﺑﻪ ﺑﺎﺯﺍﺭ ﻣﺤﺒﺖ ﺑﺮﻭﻡ ﻓﺮﺩﺍ ﺻﺒﺢ  
 ﻣﻬﺮﺑﺎﻧﯽ ﺧﻮﺩﻡ ، ﻋﺮﺿﻪ ﮐﻨﻢ / ﯾﮏ ﺑﻐﻞ ﻋﺸﻖ ﺍﺯ ﺁﻧﺠﺎ ﺑﺨﺮم 
 ﯾﺎﺩ ﻣﻦ ﺑﺎﺷﺪ ﻓﺮﺩﺍ ﺣﺘﻤﺎ / ﺑﻪ ﺳﻼﻣﯽ، ﺩﻝ ﻫﻤﺴﺎﯾﻪ ﯼ ﺧﻮﺩ ﺷﺎﺩ ﮐﻨﻢ 
 ﺑﮕﺬﺭﻡ ﺍﺯ ﺳﺮ ﺗﻘﺼﯿﺮ ﺭﻓﯿﻖ ، ﺑﻨﺸﯿﻨﻢ ﺩﻡ ﺩﺭ / ﭼﺸﻢ ﺑﺮ ﮐﻮﭼﻪ ﺑﺪﻭﺯﻡ ﺑﺎ ﺷﻮﻕ 
 ﺗﺎ ﮐﻪ ﺷﺎﯾﺪ ﺑﺮﺳﺪ ﻫﻤﺴﻔﺮﯼ ، ﺑﺒﺮﺩ ﺍﯾﻦ ﺩﻝ ﻣﺎﺭﺍ ﺑﺎ ﺧﻮﺩ / ﻭ ﺑﺪﺍﻧﻢ ﺩﯾﮕﺮ ﻗﻬﺮ ﻫﻢ ﭼﯿﺰ ﺑﺪﯾﺴﺖ 
 ﯾﺎﺩ ﻣﻦ ﺑﺎﺷﺪ ﻓﺮﺩﺍ ﺣﺘﻤﺎ / ﺑﺎﻭﺭ ﺍﯾﻦ ﺭﺍ ﺑﮑﻨﻢ، ﮐﻪ ﺩﮔﺮ ﻓﺮﺻﺖ ﻧﯿﺴﺖ 
 ﻭ ﺑﺪﺍﻧﻢ ﮐﻪ ﺍﮔﺮ ﺩﯾﺮ ﮐﻨﻢ ،ﻣﻬﻠﺘﯽ ﻧﯿﺴﺖ ﻣﺮﺍ / ﻭ ﺑﺪﺍﻧﻢ ﮐﻪ ﺷﺒﯽ ﺧﻮﺍﻫﻢ ﺭﻓﺖ 
 ﻭ ﺷﺒﯽ ﻫﺴﺖ، ﮐﻪ ﻧﯿﺴﺖ، ﭘﺲ ﺍﺯ ﺁﻥ ﻓﺮﺩﺍﯾﯽ 


 « فریدون مشیری »

 

  تهیه وَ تدوین: عـبـــد عـا صـی

 

سیاست انگلیسی!

 

  بسم الله الرحمن الرحیم  

 

 سیاست انگلیسی!

 

  جهت مراجعه به مرجع متن، یا عنوان اصلی، به پیوند فوق اشاره کنید  


http://s8.picofile.com/file/8295995034/SY8SATE_ENGEL3S_5.jpg

 

http://s9.picofile.com/file/8295995318/SY8SATE_ENGEL3S_2.jpg

 

http://s9.picofile.com/file/8295995442/SY8SATE_ENGEL3S_4.jpg

 

http://s8.picofile.com/file/8295995642/SY8SATE_ENGEL3S_3.jpg

 

http://s9.picofile.com/file/8295995992/SY8SATE_ENGEL3S_1.jpg

 

http://s8.picofile.com/file/8295996234/SY8SATE_ENGEL3S_7.jpg

 

http://s8.picofile.com/file/8295996384/SY8SATE_ENGEL3S_6.jpg

 

 یکروز سرمیز نهار دیپلمات انگلیسی به سیاستمدار روس گفت: اگربتوانی قدری خردل به خورد گربه بدهی نهارمهمون منی, سیاستمدار روس بدون تامل پس گردن گربه رو گرفت،  وقتی قاشق پر خردل رابه طرف دهان گربه برد، گربه با استشمام بوی تند خردل چنگی به دست او زد ودرحالیکه دست مرد روسی را خونین ساخته بود ، باسرعت به پایین پرید.
 دیپلمات انگلیسی درحالیکه نگاه معناداری به دوست روسی-اش میکرد ، به طرف گربه رفت و یک تکه گوشت را جلوی گربه گذاشت. گربه وقتی مشغول خوردن شد آهسته دم اورا بلند کرد و مقداری خردل به مخرج گربه مالید!  گربه با احساس سوزش از جا پرید ، جستی زده فرارکرد و رفت زیرمیز رستوران وپایش را بلند کرد وبه سرعت مشغول لیسیدن ما تحتش شد. دیپلمات انگلیسی درحالیکه گربه رابه همکار روسی اش نشان می داد گفت: «یادگرفتی که چیزی را به بعضی ها چطوری باید خوراند؟» ...

 

  تهیه وَ تدوین: عـبـــد عـا صـی