از صفر تا بینهایت فاصله ...

از صفر تا بینهایت فاصله ...

«کسیکه از خدا شرم ندارد، ممکن-ست مرتکب هر جُرمی بشود» (امام حسن مجتبی"ع"). هر چه فاصله-ی «شَرم آدما از خدا» کمتر ، آدمیت او بیشتر ...
از صفر تا بینهایت فاصله ...

از صفر تا بینهایت فاصله ...

«کسیکه از خدا شرم ندارد، ممکن-ست مرتکب هر جُرمی بشود» (امام حسن مجتبی"ع"). هر چه فاصله-ی «شَرم آدما از خدا» کمتر ، آدمیت او بیشتر ...

هـُنَـــر اسـتـبـــداد ...

 

  بسم الله الرحمن الرحیم  

 

   هـُنَـــر اسـتـبـــداد ... 

 

 

   خودکشی ِ اشراف وُ اعیان ... 

   هـُنَـــر اسـتـبـــداد ... 

 

   نـظـــام ِ بـسـتـــه ... 

 

 

 عکس، تهیه وَ تدوین : عـبـــد عـا صـی

د ِق ِ دلی داری، اینطوری خالی کن ...

 

  بسم الله الرحمن الرحیم  

 

  د ِق ِ دلی داری، اینطوری خالی کن ... 

  جهت مراجعه به مرجع متن، یا عنوان اصلی، به پیوند فوق اشاره کنید  

 

http://s8.picofile.com/file/8274024284/XODAA_DAR_QALBE_SHEKASTEH_1.jpg

 

http://s8.picofile.com/file/8274024742/SAL8HE_XODAA_DARE_BASTEH_1.jpg

 

http://s8.picofile.com/file/8274025184/MOSALM8NY_P_E_ETES8MY_1.jpg

 

http://s8.picofile.com/file/8274025650/FAHMO_TAWAJ_JOH_ASL_AST_1.jpg

 

http://s8.picofile.com/file/8274025842/BAXSHANDEG8N_AZ3ZTAR3N_BANDEG8N_1.jpg

 

http://s8.picofile.com/file/8274026076/PAN8H_BORDAN_BE_XODAA_1.jpg

http://s9.picofile.com/file/8274026376/M3GOZARAD_1.jpg

 

 

 دعواکن … ولی با کاغذت.
اگر از کسی ناراحتی؛ یک کاغذ بردار وُ یک مداد؛
هرچه خواستی به او بگویی، روی کاغذ بنویس. خواستی هم داد بکشی تنهااندازه-ی کلماتت را بزرگ کن، لازم نیست با داد وُ بیداد گلویت را پاره کنی …
 آرام که شدی، برگرد وُ نگاهی به نوشته بینداز وُ خودت قضاوت کن که چه حس وُ حالی داری ...
 حالامیتوانی تمام «خشم-نوشته-هایت» را هر طور که میشود، حذف کنی.
دلی را هم نشکسته-ای، وجدانت را هم اذیت نکرده-ی. خرجش همان مداد وُ پاک کن بود,نه بغض و پشیمانی ...
 «گاهی میتوان از کوره خشم پخته تربیرون آمد».
 ذهنت را پاکیزه نگه دار ...
 نگذار هیچ چیز ذهن وُ دلت را تیره کند ...

 ((( ای کاش همه-ی ما دل وُ دماغ وَ انگیزه-ی نوشتاری از این نوع را داشتیم _ عـبـــد عـا صـی ))) ...

 

  ویرایش،عکس، تهیه وَ تدوین : عـبـــد عـا صـی

جامعه-ی قانونمند ...

 

  بسم الله الرحمن الرجیم

 

  جامعه-ی قانونمند ... 


 

ما خر شدیم؛ سرمان کلاه رفت

 

  بسم الله الرحمن الرحیم  

 

ما خر شدیم؛ سرمان کلاه رفت

  جهت مراجعه به مرجع متن، یا عنوان اصلی، به پیوند فوق اشاره کنید  

 

http://s9.picofile.com/file/8273654200/Z8EREE_1.jpg

 

http://s8.picofile.com/file/8273654326/XAR_1.jpg

 

http://s8.picofile.com/file/8273654476/FAHM3DAN_BE_NAF_E_BARXY_N3ST_1.jpg

 

http://s8.picofile.com/file/8273654792/XAR_SHODAN_1.jpg

 

http://s9.picofile.com/file/8273655034/AWAZ3HAA_1.jpg

 

http://s8.picofile.com/file/8273655250/SH8ZDEYE_ARAB_XARTAR_AZ_HAR_XARY_1.jpg

 

‎‎
سرویس سبک‌زندگی فردا؛
حجت‌الاسلام محمدرضا زائری: در همایشی که چندی پیش برای موضوع افزایش جمعیت برگزار شده بود کسی از من که سخنران اصلی بودم پرسید: شما چند فرزند دارید؟ وقتی پاسخ دادم: «دو تا» گفت: چرا؟ و تعجب می‌کرد که چگونه خودم دیگران را به فرزندآوری ترغیب می‌کنم و دو فرزند را بسیار کم می‌دانم.
او گمان می‌کرد از پاسخ صریح پرهیز خواهم کرد و با تعارف و توجیه از کنار چرای او خواهم گذشت ولی من بدون ملاحظه و با صدای بلند گفتم : «ما خر شدیم و سرمان کلاه رفت! شما مراقب باشید سرتان کلاه نرود!»
امروز که از مرز چهل سالگی گذشته‌ام و می‌بینم تنهایی و سکوت خانه چگونه برای زن و مرد میان‌سال عذاب‌آور است، امروز که پا به میان‌سالی گذاشته‌ام و حس می‌کنم که تنهایی خود بچه‌ها چقدر فضای روابط عاطفی درون خانواده کم جمعیت را دچار مشکل می‌کند، امروز که در تحلیل آسیب‌های اجتماعی و مسائلی مانند حجاب دریافته‌ام که یکی از عوامل اصلی این گونه مشکلات، کاهش جمعیت است.
و این خود البته بحث مفصلی می‌خواهد تا نشان دهیم که بر خلاف ذهنیت رایج ، پدیده‌ای چون بدحجابی بیش از آن که معلول شبکه‌های ماهواره‌ای باشد ناشی از عوامل پنهانی چون خانواده‌های خلوت و کم جمعیت است.
خانواده‌های خلوت آسیب‌های گوناگون و آفت‌های متنوعی را در پی دارد که هم در ابعاد فردی و هم در ابعاد اجتماعی زندگی را دچار اختلال خواهد ساخت و هنوز بسیاری از این آثار و نتایج به وضوح در جامعه آشکار نشده است.
کلاهی که بر سر ما رفت این بود که گمان می‌کردیم با تعداد کم فرزندان تربیت و آموزش آنان بهتر محقق می‌شود در حالی که در عمل دیدیم بر عکس است و اتفاقا در خانواد‌ه‌های پرجمعیت‌تر ساز و کار پرورش و تربیت سزاوار فراهم‌تر است.
کلاهی که بر سر ما رفت این بود که فریب تبلیغات رسانه‌ای را خوردیم و گمان داشتیم تعداد کم فرزندان محیط مناسب‌تری برای رشد اخلاقی و اجتماعی آنان فراهم می‌کند در حالی که با گذشت زمان دیدیم که دقیقا تکامل اخلاقی و تربیت دینی با خانواده‌های شلوغ‌تر بهتر محقق می‌شود.
کلاهی که بر سر ما رفت این بود که تصور کردیم حداقل از نظر ظاهری و مادی با فرزند کمتر ، زندگی بهتری خواهیم داشت و خانواده کم جمعیت با شاخص‌های اقتصادی رفاه نسبی را تجربه خواهد کرد، در حالی که حتى از همین نظر هم کامیاب نبودیم.
حالا وقتی به دور و بر خود نگاه می‌کنیم می‌بینیم که زن و شوهر با هم جان کنده‌ایم و بیست سی سال عمر جوانی خود را صرف هزینه مدرسه غیر انتفاعی و خورد و خوراک و پوشاک یکی دو فرزند پرتوقع و مدعی کرده‌ایم که نه قدردان جان کندن والدین خودند و نه مهارت زندگی طبیعی و متعادل را کسب کرده‌اند.
نسلی که نه شیرینی بازی‌های کودکانه با خواهر و برادر را چشیده و نه لذت داشتن خاله و عمه و دایی و عمو را تجربه خواهد کرد.
خدا ببخشد همه باعث و بانی‌های این مصیبت و فاجعه بزرگ را که ابعاد دردناکش هنوز به شکل کامل به چشم نمی‌آید. خدا ببخشد همه وزرا و معاونان وزرا و رؤسای سازمان‌ها و مسوولان مراکزی که مانند صدا و سیما در طول دهه‌های گذشته در این ساز دمیدند و چنین کلاهی بر سر نسل ما گذاشتند!
 

 عکس، تهیه وَ تدوین : عـبـــد عـا صـی

گدایی کن تا محتاج خلق نشوی! ...

 

  بسم الله الرحمن الرحیم  

 

 گدایی کن تا محتاج خلق نشوی! ... 

 

http://s8.picofile.com/file/8273499176/GED8EE_BAA_DOXTARASH_1.jpg

 

http://s9.picofile.com/file/8273499526/GED8EE_BAA_DOXTARASH_2.jpg

 

http://s9.picofile.com/file/8273500126/GED8EE_7.jpg

 

http://s9.picofile.com/file/8273500568/GED8EE_3.jpg

 

http://s9.picofile.com/file/8273501050/GED8EE_4.jpg

 

 

 یه مهندس یک گدایی رو با دخترش دید که گدایی میکردن. دختره بسیار زیبا بود. مهندس رفت به پدرش گفت که من دوست دارم با دخترت ازدواج کنم. پدرش گفت:  «یه شرط داره وَ اون اینکه سه روز با ما گدایی کنی، که در آینده به دختر من نگی گدا بودی باهات ازدواج کردم»! ...
اولش مهندس مُرَدد بود وُ بعد قبول کرد. تا دو روز کار گدایی رو انجام داد وبعد نشست و شروع کرد به گریه کردن! گدا گفت: «واسه چی گریه میکنی همش یه روز دیگه داری وُ فاتحه» ...
مهندس گفت: «من واسه گدا بودنم گریه نمیکنم، واسه سالهای عمرم که در سازمان نظام مهندسی هَدر رفت گریه میکنم»! ...

 

 ویرایش، عکس، تهیه وَ تدوین : عـبـــد عـا صـی