بسم الله الرحمن الرحیم
خـــوشـخـیــــال ِ مثبت اندیش ...
زباله-های مکتب ِ ...
تهیه وَ تدوین: عـبـــد عـا صـی
بسم الله الرحمن الرحیم
ﯾﺎﺩ ﻣﻦ ﺑﺎﺷﺪ ﻓﺮﺩﺍ ﺩﻡ ﺻﺒﺢ
ﺟﻮﺭ ﺩﯾﮕﺮ ﺑﺎﺷم
ﻣﻬﺮﺑﺎﻥ ﺑﺎﺷﻢ، ﺑﺎ ﻣﺮﺩﻡ ﺷﻬﺮ
ﻭ ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ ﮐﻨﻢ، ﻫﺮ ﭼﻪ ﮔﺬﺷﺖ
ﺧﺎﻧﻪ ﯼ ﺩﻝ، ﺑﺘﮑﺎﻧﻢ ﺍﺯﻏﻢ
ﻭ ﺑﻪ ﺩﺳﺘﻤﺎﻟﯽ ﺍﺯ ﺟﻨﺲ ﮔﺬﺷﺖ،
ﺑﺰﺩﺍﯾﻢ ﺩﯾﮕﺮ،ﺗﺎﺭ ﮐﺪﻭﺭﺕ، ﺍﺯ ﺩﻝ
ﻣﺸﺖ ﺭﺍ ﺑﺎﺯ ﮐﻨﻢ، ﺗﺎ ﮐﻪ ﺩﺳﺘﯽ ﮔﺮﺩﺩ
ﻭ ﺑﻪ ﻟﺒﺨﻨﺪﯼ ﺧﻮﺵ
ﺩﺳﺖ ﺩﺭ ﺩﺳﺖ ﺯﻣﺎﻥ ﺑﮕﺬﺍﺭﻡ
ﯾﺎﺩ ﻣﻦ ﺑﺎﺷﺪ ﻓﺮﺩﺍ ﺩﻡ ﺻﺒﺢ
ﺑﻪ ﻧﺴﯿﻢ ﺍﺯ ﺳﺮ ﺻﺪﻕ، ﺳﻼﻣﯽ ﺑﺪﻫﻢ
ﻭ ﺑﻪ ﺍﻧﮕﺸﺖ ﻧﺨﯽ ﺧﻮﺍﻫﻢ ﺑﺴﺖ
ﺗﺎ ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ، ﻧﮕﺮﺩﺩ ﻓﺮﺩﺍ
ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺷﯿﺮﯾﻦ ﺍﺳﺖ، ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺑﺎﯾﺪ ﮐﺮﺩ
ﮔﺮﭼﻪ ﺩﯾﺮ ﺍﺳﺖ ﻭﻟﯽ
ﮐﺎﺳﻪ ﺍﯼ ﺁﺏ ﺑﻪ ﭘﺸﺖ ﺳﺮ ﻟﺒﺨﻨﺪ ﺑﺮﯾﺰﻡ ،ﺷﺎﯾﺪ
ﺑﻪ ﺳﻼﻣﺖ ﺯ ﺳﻔﺮ ﺑﺮﮔﺮﺩﺩ
ﺑﺬﺭ ﺍﻣﯿﺪ ﺑﮑﺎﺭﻡ، ﺩﺭ ﺩﻝ
ﻟﺤﻈﻪ ﺭﺍ ﺩﺭﯾﺎﺑﻢ
ﻣﻦ ﺑﻪ ﺑﺎﺯﺍﺭ ﻣﺤﺒﺖ ﺑﺮﻭﻡ ﻓﺮﺩﺍ ﺻﺒﺢ
ﻣﻬﺮﺑﺎﻧﯽ ﺧﻮﺩﻡ، ﻋﺮﺿﻪ ﮐﻨﻢ
ﯾﮏ ﺑﻐﻞ ﻋﺸﻖ ﺍﺯ ﺁﻧﺠﺎ ﺑﺨﺮم
ﯾﺎﺩ ﻣﻦ ﺑﺎﺷﺪ ﻓﺮﺩﺍ ﺣﺘﻤﺎ
ﺑﻪ ﺳﻼﻣﯽ، ﺩﻝ ﻫﻤﺴﺎﯾﻪ ﯼ ﺧﻮﺩ ﺷﺎﺩ ﮐﻨﻢ
ﺑﮕﺬﺭﻡ ﺍﺯ ﺳﺮ ﺗﻘﺼﯿﺮ ﺭﻓﯿﻖ ، ﺑﻨﺸﯿﻨﻢ ﺩﻡ ﺩﺭ
ﭼﺸﻢ ﺑﺮ ﮐﻮﭼﻪ ﺑﺪﻭﺯﻡ ﺑﺎ ﺷﻮﻕ
ﺗﺎ ﮐﻪ ﺷﺎﯾﺪ ﺑﺮﺳﺪ ﻫﻤﺴﻔﺮﯼ ، ﺑﺒﺮﺩ ﺍﯾﻦ ﺩﻝ ﻣﺎﺭﺍ ﺑﺎ ﺧﻮﺩ
ﻭ ﺑﺪﺍﻧﻢ ﺩﯾﮕﺮ ﻗﻬﺮ ﻫﻢ ﭼﯿﺰ ﺑﺪﯾﺴﺖ
ﯾﺎﺩ ﻣﻦ ﺑﺎﺷﺪ ﻓﺮﺩﺍ ﺣﺘﻤﺎ
ﺑﺎﻭﺭ ﺍﯾﻦ ﺭﺍ ﺑﮑﻨﻢ، ﮐﻪ ﺩﮔﺮ ﻓﺮﺻﺖ ﻧﯿﺴﺖ
ﻭ ﺑﺪﺍﻧﻢ ﮐﻪ ﺍﮔﺮ ﺩﯾﺮ ﮐﻨﻢ ،ﻣﻬﻠﺘﯽ ﻧﯿﺴﺖ ﻣﺮﺍ
ﻭ ﺑﺪﺍﻧﻢ ﮐﻪ ﺷﺒﯽ ﺧﻮﺍﻫﻢ ﺭﻓﺖ
ﻭ ﺷﺒﯽ ﻫﺴﺖ، ﮐﻪ ﻧﯿﺴﺖ، ﭘﺲ ﺍﺯ ﺁﻥ ﻓﺮﺩﺍﯾﯽ
«فریدون
مشیری»
تهیه وَ تدوین: عـبـــد عـا صـی
بسم الله الرحمن الرحیم
روزی روزگاری یک پیرمرد نجاری بود ماهر وُ عاقل ... سالها بود که کارش سَرکارگری وُ مدیریت بقیه کارگرآ توُ اون کارگاه ِ بزرگ بود. از قضای روزگار توُ اون شهری که کاروُ زندگیش صَرف میشد ، یک زلزله-ی بدی اومد وُ خیلی از خونه-ها خراب شدن وُ عده-ای هم زیر آوار برحمت خدا رفتن ؛ همه-ِی خوُنواده-ی اون هم که با هم زندگی میکردن، توُ این زلزله کشته شدن ، بجز خودش که موقع زلزله توُ کارگاه مشغول کار بود وُ جوُن ِ سالم به دَر بُرد.
بعد از زلزله، دیگه پیر مرد نجار هیچ انگیزه-ای واسه کار نداشت، بقول قدیمیآ «کاملا از دل وُ دِماغ افتاده بود» ... طولی نکشید که اعلام از کار-افتادگی کرد. صاحب کارگاه هر کاری کرد نتوُنست منصرفش کنه ، بالاخره بهش گفت: «اقلان، واسه یادگاری هم که شده ساخت یک خونه رو قبول کن»، اون هم با اکراه وُ بی-میلی، ناچار قبول کرد.
نجار پیر که دیگه حس وُ حال کار کردن رو نداشت، خیلی زود سَر وُ تَه کار رو بهم آورد وُ خونه رو ساخت وُ تحویل داد تا از شَرش راحت بشه ؛ ولی به کسی نگفت که همه-ی ناراحتیش از اینه که «اگه خونه-ی خودش رو بهتر وُ محکمتر ساخته بود، تموم خونوادش زیر آوار زلزله کشته نمیشدن، فوقش دچار جراحت وُ شکستگی میشدن» ...
وقتیکه
آخرین خونه رو تحویل صاحب کارگاه داد، اربابش کلید خونه رو
بهش پس داد وُ گفت: «این خونه هدیه-ی من به توست، بخاطر یک
عُمر کار وُ تلاش برای من وَ مردم»! ... نجار پیر که
حسابی جاخورده بود، لام تا کام حرفی نزد وُ به دور دستها
خیره شد ؛ به خورشید گلگونی که به سرعت داشت غروب میکرد
...
بازنویسی کامل : عـبـــد عـا صـی
بسم الله الرحمن الرحیم
خرم آنروز کزین منزل ویران بروم / راحت جان طلبم وَز
پی ِ جانان بروم ...
تأمین رفاه سالمندان! ...
تهیه وَ تدوین: عـبـــد عـا صـی
بسم الله الرحمن الرحیم
به گزارش خبرنگار حوزه رادیو تلویزیون گروه فرهنگی باشگاه
خبرنگاران جوان؛ حجتالاسلام محمدرضا زائری مهمان دیشب
خندوانه بود.
او که با هدیههایی از جمله نسخه جدید ترجمه قرآن کریم به
این برنامه آمده بود؛ در آغاز یک صفحه از کتابی را که شامل
احادیث قدسی بود، خواند. حجت الاسلام زائری این روزها
مشغول آمادهسازی و انتشار مجله خود است.
وی در مورد توانایی آشپزی خود گفت: نیمرو میتوانم درست
کنم. ما بین آخوندها آشپز خوب زیاد داریم، چون مجبورند در
دوران طلبگی و حجره نشینی آشپزی کنند.
این روحانی متولد کرمان و بزرگ شده بندرعباس، در مورد
برنامه خندوانه گفت: خندوانه جزو افتخارات تلویزیون و قابل
دفاع است و کار ارزشمندی است. اما فقط دیکته نانوشته است
که ایراد ندارد.
ما گاهی آنقدر مطلق انگارانه نگاه میکنیم که گویا نباید
هیچ ایرادی وجود داشته باشد. در صورتی که هیچ چیزی به صورت
مطلق بدون ایراد نیست. مخصوصاً در مورد مسائلی که الگویی
برای آن وجود ندارد. خیلی از کارهای ما آزمون و خطاست برای
اینکه کشف کنیم، چه کارهایی باید انجام دهیم. وقتی کاری
بزرگ باشد ایرادهایی به آن وارد می شود.
وی افزود: در برنامههای فصلهای گذشته خندوانه، این مشکل
وجود داشت که طوری رفتار میشد انگار خنده به خودی خود
فضیلت است اما این اشکال است. ما باید بفهمیم برای چه میخندیم.
ما قطعا دنبال خندهایم و خدا به خنده ما راضی است.
متاسفانه یکسری تصورهای غلطی داریم ولی
واقعیت این است که دینی که ما را در جاهایی به گریه تشویق
میکند، به خنده و شادی نیز تشویق میکند. اما مهم این است
که ریشه این شادی کجاست. چون اسلام می خواهد شادی امتداد
داشته باشد. من جرات و جسارت خندوانه را ستایش می کنم.
وی افزود: این برنامه فرصت شادی ایجاد کرده و چیزی که باید
همه به دنبال آن باشیم، خانواده است. داغی مثل مرگ ستایش و
آتنا همه ما را می سوزاند. تهدید خانواده جدی ترین مشکل
همه ماست. تعجب می کنم با مشکلات بزرگی مثل بی آبی، بیکاری،
فساد و اعتیاد روبرو هستیم و سر چیزهای بی ارزشی دعوا می
کنیم.
خندوانه فضایی ایجاد می کند که خانواده کنار هم باشند و در
روایت داریم نشستن زن و مرد در کنار خانواده از اعتکاف در
مسجد باارزش تر است.
حجت الاسلام زائری در ادامه با نقدی به خنداننده شو گفت:
در مورد بعضی اجراهای خنداننده شو هرچند من به تعارف داشتن
اعتقادی ندارم،
اما گاهی نمایشی اجرا می شد که مناسب خانواده نبود.
رامبد جوان در پاسخ گفت: تصمیم ما این بود که شادی، احترام
و محبت را ترویج کنیم و ذهن همه به این مسائل حساس شود.
یکسری جوان را دعوت میکنیم که در خندوانه استعداد خود را
بروز دهند و این حواشی شروع می شود و شما می گویید مناسب
خانواده نیست. ما زبان رسانه را می دانیم و رعایت می کنیم
اما آن بچه ها، جوانان همین کشور و واقعی هستند و وارد این
قالب رسانه نشده اند.
حجت الاسلام زائری گفت:
ولی وقتی ارتباطات مشترک را در نظر می گیریم، باید سطح
توقع همه جامعه را در نظر بگیریم. حساسیتهایی که روی
برنامه خندوانه است، نشان می دهد که این برنامه دیده شده
است.
جوان پرسید:
پس تلویزیون وظیفهاش این است که فیلتر کند؟
مهمان خندوانه پاسخ داد:
اتفاقاً یک برنامه وقتی حس ایجاد میکنند که پنجره باشد نه
قاب عکس. منتها همه جای دنیا شیوه بیان واقعیت را مدیریت
میکنند. نه فقط تلویزیون بلکه من به عنوان یک آخوند هم
وظیفه ام همین است. اگر بخواهم مخاطب با من ارتباط برقرار
کند، باید در مورد یک چیزی صحبت کنم که مخاطب من بفهمد و
قبول داشته باشد.
در بین صحبتهای مهمان و میزبان خندوانه صدای باران شنیده
شد و حجت الاسلام زائری گفت: یکی از جاهایی که دعا مستجاب
میشود، موقع بارش باران و در جمع مومنان است. خدایا دل
مردم ما را شاد کن و غم و غصه را از دل مردم بردار. پدرها
و مادرها و دخترها و پسرها را با هم مهربان کن.
بعد از یک رفت و برگشت رسانهای صحبتها ادامه یافت.
روحانی مهمان خندوانه، نقش یک روحانی را چنین بیان کرد:
روحانیت قرار بوده نقش معنوی و عاطفی در جامعه داشته باشد.
یعنی درد مردم را بشنود، در مشکلات همراهشان باشد و از جهت
عاطفی مددکاری کند. به دلایلی از جمله مدرنیته این ارتباط
روز به روز کمتر شد. هر دو طرف از این قطع ارتباط ضرر می
کنند.
وی پس از بیان خاطرهای گفت: جامعه ما با بافت سنتی این
خلأ را احساس می کند. قشرهای مختلف اجتماعی ما اگر با هم
ارتباط نداشته باشند، جامعه از هم گسسته می شوند. این
مسئله جامعه و زندگی و آینده ماست نه خوش آمدن یا نیامدن
ما یا دیگران از یک قشر.
مسئله اینجاست که ما با هم صحبت نمی کنیم و این مصیبت
امروز ماست.
رامبد جوان گفت:
من میگویم کوتاهی از شماست. مردم که زندگی خود را می کنند؛
شما یا بیرون از مردم هستید یا بین کسانی هستید که تحت هر
شرایطی شما را قبول دارند. مگر وظیفه شما این نیست به سراغ
کسانی بروید که آغوششان برای شما باز نیست؟
حجت الاسلام زائری پاسخ داد:
شما تا به حال شده که وقتی آخوند میبینید به سراغش بروید
و با او صحبت کنید؟ اینکه من باید زبان مخاطب را یاد بگیرم
قبول. مردم از روحانیت فقط خطبه نماز جماعت را میبینند.
یک بخشی از این مشکل هم عرف اجتماعی است. روابط اجتماعی دو
طرفه است.
او سپس به مشکلات ایجاد شده به علت کم حرف زدن و فاصله
گرفتن افراد از یکدیگر اشاره کرد.
پس از بازی دارت مهمان و میزبان خندوانه، در پایان برنامه
حجت الاسلام زائری به دوربین خندوانه لبخند 20 ثانیهای زد.
تهیه وَ تدوین: عـبـــد عـا صـی