از صفر تا بینهایت فاصله ...

از صفر تا بینهایت فاصله ...

«کسیکه از خدا شرم ندارد، ممکن-ست مرتکب هر جُرمی بشود» (امام حسن مجتبی"ع"). هر چه فاصله-ی «شَرم آدما از خدا» کمتر ، آدمیت او بیشتر ...
از صفر تا بینهایت فاصله ...

از صفر تا بینهایت فاصله ...

«کسیکه از خدا شرم ندارد، ممکن-ست مرتکب هر جُرمی بشود» (امام حسن مجتبی"ع"). هر چه فاصله-ی «شَرم آدما از خدا» کمتر ، آدمیت او بیشتر ...

همه آن انتقادات «جنگ زرگری» است! من «سوپاپ اطمینان» رژیم هستم ...


 

  بسم الله الرحمن الرحیم  

 همه آن انتقادات «جنگ زرگری» است! من «سوپاپ اطمینان» رژیم هستم ...

 

  جهت مراجعه به مرجع متن، یا عنوان اصلی، به پیوند فوق اشاره کنید


 خبرآنلاین، وبلاگ زیباکلام :  من دو گروه مخالفین بسیار جدی و تندرو دارم: گروه نخست مخالفین سرسخت انقلاب و نظام هستند؛ و گروه دوم موافقین قسم‌خورده انقلاب و نظام. دوگروهی که اتفاقاً مقابل یکدیگر هستند، اما در خصوص مخالفت‌ و بغض و کینه‌شان نسبت به من اتفاق‌نظر کامل دارند.
گروه اول (مخالفین انقلاب) نفرتشان از من به‌واسطه آن است که اولاً متهمم می‌کنند در به وجود آوردن انقلاب؛ ثانیاً، من را شریک و در حقیقت «شریک جرم» همه رویدادهای تلخ و البته به ندرت شیرین که در این ۳۸ساله در کشور اتفاق افتاده می شمارند؛ ثالثاً مقصر در وضعیتی که ایران امروزه به آن گرفتار آمده می‌دانند. جدای از کیفرخواست تاریخی‌ام پیرامون انقلاب، منظما هم به من یادآور می‌شوند که «فکر نکنم خیلی زرنگ هستم و توانسته‌ام آن‌ها را با انتقاداتم از عملکرد نظام و مسئولین فریب دهم».
آن‌ها دست من را خوانده‌اند و کاملاً فهمیده‌اند که همه آن انتقادات «جنگ زرگری» است و من در حقیقت دارم نقش بازی می‌کنم و «سوپاپ اطمینان» رژیم جمهوری اسلامی هستم و «دستم با رژیم در یک کاسه است.» اما گروه دوم یا طرفداران حاکمیت و نظام برعکس گروه اول، من را ضدانقلاب، مخالف نظام و معارض حاکمیت آن می‌دانند و منظما هم انواع فحاشی‌ها و ناسزاها را به‌واسطه موضع‌گیری‌ها و انتقاداتم از سیاست‌ها و عملکرد نظام نثارم می‌نمایند.
 همچون گروه اول که موفق به پی بردن به ماهیت حقیقی من شده‌اند، گروه طرفداران نظام هم موفق به کشف ماهیت حقیقی من شده‌اند که عبارت است از مزدوری، سرسپردگی و وابستگی به دشمنان اسلام، انقلاب و نظام. یقیناً اگر یک مریخی روزی بیاید ایران با این تصور به مریخ بازمی‌گردد که چه وجه تشابه اسمی جالبی در مملکتی به اسم ایران به وجود آمده بوده. دو نفر که درست نقطه مقابل یکدیگر بوده‌اند و یکی‌شان طرفداری از نظام می‌کرده و دومی برعکس نفوذی دشمن بوده، هردویشان اسمشان صادق زیباکلام بوده. آنچه مریخی متوجه نشده بوده که شماره شناسنامه و کد ملی‌شان هم ازقضای روزگار مشابه یکدیگر بوده.
 علیرغم موضع‌گیری متضادشان، اما هر دو گروه چندین ویژگی مشترک دارند. بسیاری از آن‌ها متولدین دهه شصت و هفتاد هستند. بسیاری از آن‌ها حاضرند مدت‌ها در فضای مجازی بحث و مجادله داشته باشند و ساعت‌ها در تلگرام و فضای مجازی سرگرم باشند اما حاضر نیستند دو خط مطلب و دو صفحه کتاب مطالعه کنند. ویژگی دومشان آن است که منبع داوری، ادراک، فهم، آگاهی و اطلاعاتشان بیش از آنکه مبتنی بر مطالعه و تحقیق باشد مبتنی بر عواطف و احساسات فکری و ایدئولوژیکشان است. صدالبته که کسی از کره ماه یا سوئیس عهده‌دار تعلیم و تربیت این نسل نبوده و آن‌ها هرچه هستند، نسل ما عهده‌دار بزرگ کردنشان بوده‌ایم.
 آن‌ها محصولات نظام آموزشی هستند که من و نسل من آن را ساخته‌ایم. نمی‌خواهم با حوالت دادن موضوع به یک مقوله انتزاعی به نام «نظام آموزشی» از خودم و نسل خودم سلب مسئولیت نمایم. نمی‌خواهم با به راه انداختن بازی «کی بود کی بود من نبودم» که مسئولین در جریان «ساختمان پلاسکو»، یا از بین رفتن دریاچه ارومیه یا نابودی جنگل‌ها و... معمولاً به راه می‌اندازند از نقش و مسئولیت دانشگاه فرار کنم. نه نمی‌خواهم مثل شورای عالی انقلاب فرهنگی که بیش از سه ده است که عنان ‌همه برنامه‌ریزی‌های خرد و کلان و کلیه ارکان و نهادهای ریزوُدرشت فرهنگی کشور را در دست داشته اما امروز که کشتی فرهنگی کشور این‌گونه به‌گل‌نشسته و فساد از درودیوار مملکت سرازیر شده ذره‌ای احساس مسئولیت ننموده و ماهواره، هالیوود، GEM TV، من وتو، الگوی توسعه غربی، غرب، لیبرالیسم، اساتید غرب‌زده، آمریکا و صهیونیسم را مقصر می‌شمارد، من هم با ریختن کاستی‌ها بر سر موجودی به نام نظام آموزشی از زیر بار مسئولیت نسل خودم شانه خالی کنم.
 آموزش‌وپرورش که بماند، متأسفانه ما حتی در سطح آموزش عالی در دانشگاه‌هایمان در حوزه علوم انسانی هم نتوانسته‌ایم فارغ‌التحصیلانی فکور، اهل مطالعه، علاقه‌مند به تاریخ و به مسائل سیاسی و اجتماعی تربیت نماییم. من به‌هیچ‌روی نمی‌خواهم بگویم که قبل از انقلاب اوضاع‌واحوال آموزش عالی در ایران بسیار مطلوب بود.
نه واقعیت آن است که قبل از انقلاب هم به قول کرمانی‌ها «شیره-ی گلوسوزی نبود»؛ اما مشکل و مسئله اصلی محصولات آموزشی فعلی‌مان هستند.
ناباوری؛ شک و تردید به همه‌چیز و همه‌کس؛ امیدی به آینده نداشتن؛ سرخوردگی سیاسی و اجتماعی؛ بدون مطالعه و علم و آگاهی پیرامون تحولات و رویدادهای سیاسی و اجتماعی اظهارنظر کردن و نظریه‌پردازی نمودن؛ و بالاتر و دردناک‌تر از همه عادت به مطالعه نداشتن و اساساً اهل مطالعه نبودن ازجمله ویژگی‌های محصولات نظام آموزشی ما می‌باشد.
 ابتدایی‌ترین حجتی که در بطلان استدلال شورای عالی انقلاب فرهنگی کشور که غرب و سیطره علوم انسانی غربی را مسئول نابسامانی علوم انسانی در ایران اعلام می‌دارد (و درنتیجه به دنبال اسلامی کردن علوم انسانی در دانشگاه‌ها می‌باشند) می توان آورد آن است که ای‌کاش اتفاقاً نظام آموزش عالی ما غربی می‌بود. آیا حجم مطالعه فارغ‌التحصیلان علوم انسانی ما هیچ نسبتی به میزان مطالعه دانشجویان غربی پیدا می‌کند؟ آیا تحقیقات، مطالعات، نظریه‌پردازی‌ها، نوآوری‌ها و آثار و مقالات اساتید علوم انسانی ما هیچ تناسبی با اساتید غربی پیدا می‌کند؟
 یکی دیگر از محصولات نظام آموزشی ما رواج فرهنگ سیاسی توهم توطئه است. فرهنگ مخربی که بجای تلاش در فهم اسباب و علل مناسبات پیچیده سیاسی، اجتماعی و اقتصادی پدیده‌های سیاسی و اجتماعی برآید، یکسره به دنبال ریختن فله‌ای رویدادها در قالب تئوری‌های توطئه و فرضیه‌های دایی جان ناپلئونی است. صدالبته که این پدیده هم قبل از پیروزی انقلاب رواج داشته (همان‌گونه که در مورد شاه دیدیم)؛ اما مصیبت بزرگ آن است که اگر در سال۵۷ که انقلاب صورت گرفت، شاه و تعداد انگشت‌شمار دیگری این‌گونه می‌اندیشیدند،
به برکت نظام آموزشی جمهوری اسلامی ایران امروزه میلیون‌ها تن از ایرانیان از تحصیل‌کرده گرفته تا عامی، همانند شاه بجای تلاش در درک اسباب و علل به وجود آمدن تحولات، به دنبال شهرفرنگ و پادشاه جن‌ها در به وجود آوردن تحولات و رویدادهای سیاسی و اجتماعی هستند. به این مقوله در پست بعدی به یاری حضرت باری‌تعالی، خواهم پرداخت.

 

 تهیه وَ تدوین : عـبـــد عـا صـی

تحمیق ِ عوام الناس بنام خدا وُ اولیا الله ...


 

  بسم الله الرحمن الرحیم  

  تحمیق ِ عوام الناس بنام خدا وُ اولیا الله ... 

 

http://s7.picofile.com/file/8290238084/EB8DAT_BEJOZ_XED_DMATE_XALQ_N3ST_7.jpg

 در طول تاریخ خیلیها برای رسیدن به منافع وُ مطامع خود چه خزعبلاتی را که به نام «دین» به خورد ِ مردم نداده-اند! ...

 چه اتهاماتی را که با مکر وُ فریب به خدا، پیغمبر، وَ اولیای الله نسبت نداده-اند! ...

 مال دزدی وُ حرام را با دادن خمس آن، حلال وُ مباح اعلام کرده-اند!

 حق ِ سؤال وُ اعتراض را بنام ِ بدعت وُ دشمنی با اسلام به خلق الله ِ ساده وُ عوام، قالب کرده-اند! ...

 توصیه-ها وَ سفارشات پیامبر خدا را که هدفش «مکارم اخلاق وَ انسان-سازی» بوده وُ هست، وارونه جعل کرده وَ بخورد ِ عوام الناس داده-اند، وَ ده-ها امثال اینها ...

 

  عـبـــد عـا صـی

 

به راستی ما به کجا می رویم ...


 

  بسم الله الرحمن الرحیم  

به راستی ما به کجا می رویم ...

  جهت مراجعه به مرجع متن، یا عنوان اصلی، به پیوند فوق اشاره کنید


http://s7.picofile.com/file/8290209642/EB8DAT_BEJOZ_XED_DMATE_XALQ_N3ST_3.jpg

 

http://s7.picofile.com/file/8290210250/EB8DAT_BEJOZ_XED_DMATE_XALQ_N3ST_4.jpg

 

http://s6.picofile.com/file/8290210650/EB8DAT_BEJOZ_XED_DMATE_XALQ_N3ST_2.jpg

 

http://s7.picofile.com/file/8290210792/EB8DAT_BEJOZ_XED_DMATE_XALQ_N3ST_6.jpg

 

  شرم می کنم با ترازوی کودک گرسنه کنار خیابان، سیری ام را وزن کنم! ای کاش یک ماه نیز موظف بودیم از اذان صبح تا غروب آفتاب فقرا را سیر کنیم نه این که گرسنگی و تشنگی کشیده تا فقط رنج آن ها را درک نماییم! آری هزاران بار افسوس که دیریست وا مانده ایم در ظاهر دین، دهانمان پر شده است از غلظت تلفظ حرف «ض» در کلمه "و لا الضالین" ولی غافل ازآن که خود عمریست در گمراهی به سر می بریم...
به راستی ما به کجا می رویم ...


«حسین پناهی»

 

 تهیه وَ تدوین : عـبـــد عـا صـی

 

کاشکی این هم وجدان-درد مسئولین بود، وَ هم عموم مردم ...


 

  بسم الله الرحمن الرحیم  

 کاشکی این هم وجدان-درد مسئولین بود، وَ هم عموم مردم ... 

  جهت مراجعه به مرجع متن، یا عنوان اصلی، به پیوند فوق اشاره کنید

  در سالهای اول انقلاب که دانش اموز دبیرستان بودم رادیو برنامه ای پخش کرد که هنوز هم به ان فکر می کنم. خلاصه برنامه این بود که با یک پیر زن فقیر مصاحبه می کرد و در وسط مصاحبه تکه هایی از صحبت یک خانم دکتر را پخش می کرد...
.. مادر شما تا حالا مسافرت رفته اید...نه.
...خانم دکتر اینجا کجاست....الان در رستورانی در شمال هستیم.
....مادر ناهار چی خوردین.....نان خشک.
خانم دکتر. ناهار چی خوردین......من جوجه کباب وهمسرم چلوکباب.
مادر خانه دارین؟....نه یک اتاق است که سقفش خراب شده.
خانم دکترشما..... من اپارتمان 150 متری در تهران دارم.
مادر.....
خانم دکتر.....
خلاصه زندگی ان دو نفر را کلمه به کلمه مقایسه کرد ......
وَ من در ذهن خودم آن خانم دکتر وَ همسرش را محاکمه وَ بخاطر فقر آن پیر زن محکوم کردم وَ متاثر شدم.
سالها گذشت........ وَ من درس خواندم ودرس خواندم و درس خواندم........
تمام وقتی که دوستانم در کوچه بازی می کردند، من درس می خواندم.
وقتی هم سن وسالهایم مهمانی می رفتند، من درس میخواندم. وقتی مسافرت می-رفتند، من درس می خواندم. وقتی سفر به شهرهای دیگرمی رفتند، من درس می-خواندم.
آنها عاشق شدند، من درس خواندم. کار پیدا کردند وُ پول دراوردند، درس خواندم. ازدواج کردند، درس خواندم وُ کشیک دادم.
 صبح جمعه ساعت 5 که از منزل خارج می شدم همسن-هایم را می دیدم که به اسکی می روند، من برای کشیک 48 ساعته به بیمارستان لقمان می رفتم.
بچه دار شدند خارج رفتند خانه و ماشین خریدند ووووووو
 درس خواندم وکشیک دادم وامتحان و امتحان وامتحان وووووو....................
 .........................
 ..........................
 سر انجام روزش رسید، یک روز به خودم آمدم دیدم چهل سالم شده، دکتر شده-ام. یک پزشک متخصص، طرح را تمام کرده ام .مدتی است ازدواج کرده-ام این هفته کشیک ندارم وَ پس از مدتی پولی دارم که اضافه است.
 وقت را تلف نکردم، دست همسرم را گرفتم رفتم شمال. جای شما خالی رفتیم رستوران. من چلوکباب و همسرم جوجه کباب سفارش دادیم. ........  ناگهان بیاد ان مصاحبه کذایی افتادم و از خودم پرسیدم بعد از این همه سال آیا این مسافرت وُ غذا برای من زیادی است؟ ایا من با خوردن این چلوکباب در گناه فقر هموطنانم شریک جرم هستم؟
 از قضاوتی که آن روز در باره آن خانم دکتر کردم ...... شرمنده شدم.

 نمی دانم آیا ان برنامه ساز رادیو هم الان شرمنده است یا نه؟ وَ آیا برنامه سازان امروز صدا وُ سیما فردا که فرزندانشان دانشگاهی بشوند دکتر وُ مهندس وُ استاد دانشگاه بشوند از برنامه سازی امروزشان شرمنده می شوند یا نه؟
«دکتر رامین امامی»

 

 تهیه وَ تدوین : عـبـــد عـا صـی

 

اقتصاد فوق هرمی-ای که به مقاومت هم نیازی ندارد ...


 

  بسم الله الرحمن الرحیم  

 

  اقتصاد فوق هرمی-ای که به مقاومت هم نیازی ندارد ... 

http://s9.picofile.com/file/8290111792/EQTES8DE_HERAMY_1.jpg

 

 

  عـبـــد عـا صـی