از صفر تا بینهایت فاصله ...

از صفر تا بینهایت فاصله ...

«کسیکه از خدا شرم ندارد، ممکن-ست مرتکب هر جُرمی بشود» (امام حسن مجتبی"ع"). هر چه فاصله-ی «شَرم آدما از خدا» کمتر ، آدمیت او بیشتر ...
از صفر تا بینهایت فاصله ...

از صفر تا بینهایت فاصله ...

«کسیکه از خدا شرم ندارد، ممکن-ست مرتکب هر جُرمی بشود» (امام حسن مجتبی"ع"). هر چه فاصله-ی «شَرم آدما از خدا» کمتر ، آدمیت او بیشتر ...

ما بعد از چهل سال باید جوابگو باشیم




ما بعد از چهل سال باید جوابگو باشیم


 برای مرجع یا عنوان اصلی به پیوند فوق اشاره کنید 




روز یک‌شنبه (۲۲ بهمن) انقلاب و نهضت اسلامی چهل ساله می‌شود؛ چهل، سن بلوغ است؛ کلامی از بزرگان معروف است که: «البلوغ بلوغان؛ بلوغ الاطفال و بلوغ الرجال، امّا بلوغ الاطفال فخروج المنی و امّا بلوغ الرجال فالخروج عن المنی»؛ چهل سال سن کمال است، چهل سال گذشته است؛ ما دوران گذشته را دیدیم و با همه خصوصیاتش آن را درک کردیم؛ ما منبر می‌رفتیم؛ ممنوع المنبر هم بودیم؛ تمام تحولات انقلاب و پیش آمدن انقلاب را دیدیم؛ در جریان همه وقایع از قم تا تبریز بودیم؛ در همین قم بودیم و درس می‌خواندیم و درس می‌گفتیم تا شکل‌گیری انقلاب و اعتمادی که مردم به ما روحانیت کردند؛ هم‌اکنون چهل سال گذشته است.
ما در آستانه چهل‌سالگی چند تا مطلب را از یاد نبریم؛ درست است که در طی این چهل سال با تمام مشکلات و محدودیت‌هایی که بوده کارها و خدمات بزرگی انجام شده و موفقیت‌های خوبی صورت گرفته است اما مردم توقعاتشان از ما زیاد است؛ این که بگوییم رژیم گذشته چه بوده و چه‌جور بود و ما این‌طور عمل می‌کنیم درست نیست چون توقعی که مردم از ما دارند غیر از توقعی است که از غیر ما داشتند؛ مردم برای چه سراغ ما آمدند؟ مردم برای چه به ما لبیک گفتند؟ آمدن آنها هم فقط لفظی نبود؛ یعنی این‌طور نبود که فقط دنبال ما راه بیفتند بلکه جان ومال دادند، همه چیز دادند؛ یک مرجع تقلید از حوزه علمیه قم که رجل سیاسی یا یک رجل موجّه اجتماعی صرف نبوده است، بلکه مرجع تقلید هم بود قد عَلَم کرد و بقیه مراجع تقلید هم در آن زمان همراهی کردند تا این نهضت شکل گرفت؛
اعتماد مردم را از دست ندهیم؛ ما خیلی راحت با این اختلاس‌ها برخورد می‌کنیم؛ این صندوق، مال مردم را خورده است؛ اگر مجوز نداشته است چرا اجازه دادید فعالیت کند؟ اگر مجوز داشته است چرا به کسانی که صلاحیت این کار را نداشتند مجوز دادید؟
ولی ما باید به این نکته که حق هم همین است توجه داشته باشیم که امروز مردم مطالبه‌گرهستند و ما باید نسبت به مطالبات مردم جوابگو باشیم؛
یک مطلبی را مقام معظم رهبری (حفظه ا...) فرمودند: من خیلی خوشم آمد؛ جمله‌ی بسیار پخته و خیلی خوب و به‌جایی بود، به این که، این معنا ندارد یک مسئولی که قدرت داشته است یا قدرت دارد خودش هم مثل مردم مطالبه‌گر شود که چرا اینجور شد؟ چرا آن جور نشد؟ شما باید جواب بدهید چرا این‌جور شد؟ چرا آن‌جور نشد؟
خود مسئولان باید جوابگو باشند نه اینکه آنها مطالبه‌گر باشند؛ بلکه مردم مطالبه‌گر هستند چون مردم به ما اطمینان کردند؛ رأی خواستیم دادند؛ جان خواستیم دادند؛ دوران جنگ تحمیلی شاید بعضی از شما یادتان نباشد ما یادمان است، بهترین جوانان ما همه جلو آمدند؛ به همه مناطق و جبهه‌ها رفتند؛ تنها یک لشکر عراق که نبود؛ آمریکا و شوروی و بسیاری از کشورهای بلوک غرب و شرق آن زمان هم حمایتش می‌کردند، هر دو قدرت مطرح آن زمان به او اطلاعات، هواپیما و موشک می‌دادند؛ شهرهای ما را موشک‌باران می‌کردند در حالی که ما یک دانه موشک نداشتیم که در مقابل پرتاب بکنیم، ابتدای کار این‌طور بود؛ یادم است در دزفول تنها با یک موشک بالای یکصد نفر شهید شدند؛ یک محله مسکونی موشک خورد.این مردم این سختی‌ها را کشیدند امّا آخ نگفتند؛ باز هم آمدند و در جبهه جنگیدند و خون دادند؛ تحریم‌های آن زمان که عجیب و غریب بود؛ فشارهایی که آن زمان بود؛ همه چیز جیره‌بندی بود؛ ما یادمان هست که برای همه چیز کوپن بود؛ مردم تحمل کردند و حوصله به خرج دادند؛ مال و جان دادند؛ مردم چیزی را انصافا فروگذار نکردند؛ اما بحث در خود ما روحانیت و مسئولان است، ما روحانیت در مقابل این همه فداکاری مردم و این‌جور بذل مال و جان مردم چه وظیفه‌ای داریم؟ وقتی فرزند کسی می‌میرد یک عمر در خانه‌اش عزاست، اما آن شخص وقتی دو یا سه تا فرزندش در جبهه کشته شده باز هم می‌آید گردنش را افراشته می‌گیرد و می‌گوید من فرزند دیگری هم داشته باشم می‌دهم؛ برای چه این کار را می‌کند؟ به خاطر خدا و دین؛ چون حرکت، حرکت خدایی و دینی بود این کار را می‌کند.
چرا سرمایه‌دارهای ما باید بروند امارات و ترکیه را آباد بکنند؟ یک قدری شما تحقیق بکنید ببینید چقدر از این پروژه‌هایی که در امارات و دبی شکل گرفته و می‌گیرد ایرانی‌ها احداث کردند؟ چرا پولش را در مملکت خودش مصرف نکند و برود آنجا مصرف کند؟
است که امکاناتی دارد و مملکت ثروتمندی است، اگر امروز مردم هنوز مشکل معاش دارند ما و مسئولان باید جوابگو باشیم؛ صحبت تعارف نیست؛ ما باید جوابگو باشیم؛ چرا بی‌تدبیری کردیم؟ چرا مدیران خوب را سر کار نیاوردیم؟ آیا بهتر از این‌ها نداشتیم؟ اگر مدیر نداشتیم باید تربیت می‌کردیم؛ چهل سال زمان کمی نیست؛ چهل سال ما امکان داشتیم تا هرچه می‌خواستیم از مدیر و متخصص و متعهد تربیت کنیم؛ چرا ما امروز مشکل داریم؟
مشکلاتی داریم که گاه بین ما و مردم فاصله ایجاد کرده است؛ ببینید در همین قم اتفاق افتاد؛ آقایان نزد ما آمدند و توضیح هم دادند که چه شده است و وقایع را برای ما گفتند که یک آقایی از اراک به اینجا آمده است، حرفش این بوده است که اگر اراک می‌خواستم چهار تا عمامه به سر را بکشم اولین نفر را که می‌کشتم دستگیر می‌شدم و نمی‌گذاشتند بکشم، به قم آمدم تا این کار را انجام بدهم، هفت تیر یا سلاح گرم هم نداشته است؛ یک قمه یا چاقو داشته است، آن وقت دستش به کی رسیده است؟ به دو تا پیرمرد بنده خدا در خیابان؛ این هم تیغش افتاده و زده و مجروح کرده است؛ این اتفاق یعنی چه؟ به چه مناسبت باید این اتفاق بیفتد؟ این که ما بگوییم او مواد مخدر مصرف کرده است یا دیوانه بوده است و مدام توجیه کنیم، اصل مطلب درست نمی‌شود؛ ما راجع به اینها باید فکر کنیم و راه اساسی برای آنها پیدا کنیم که چرا بین ما و مردم فاصله افتاده است.
در زمان مرحوم آیت ا... بروجردی می‌خواستند جنازه‌ی رضا خان را در قم دفن بکنند؛ آیت ا... بروجردی گفت نمی‌شود؛ گفتند جنازه را به قم می‌آوریم و فقط دور حرم حضرت معصومه سلام‌ا... ‌علیها طواف بدهیم، منتها آقایان محبت کنند اینجا تشییع راه بیندازند تا تجلیلی از رضا شاه بشود؛ مرحوم آیت ا... بروجردی نپذیرفتند و حتی دستور دادند کسی از خانه‌اش بیرون نیاید؛ یک عده نظامی سوت و کور آمدند و جنازه را در حرم چرخاندند وبردند؛ اما در حال حاضر در دوره‌ی جمهوری اسلامی، در این شهر قم، شهر مرجعیت، عده ای برای رضا خان با آن سوابق و آن خصوصیات شعار می‌دهند؛ ما به کجا رفتیم؟ به کجا می‌خواهیم برویم؟ به کجا داریم می‌رسیم؟ این فاصله‌ها را می‌خواهیم چه بکنیم؟ چرا مردم را درک نکردیم؟ چرا مردم را درک نمی‌کنیم؟ چرا به مردم بها نمی‌دهیم؟
امیرالمومنین صلوات‌ا...
ما یک عمر بالای منبرها از علی علیه السلام و عدل علی گفته بودیم؛ مردم عاشق علی و عدل علی بودند ؛ مردم سراغ ما آمدند و به ما رأی دادند و ما را انتخاب کردند و می‌خواهند عدل علی را مجسم ببینند؛ این توقع به حقی است که مردم دارند
‌و‌سلامه‌علیه فرمودند: « یُستَدَلُّ عَلَی اِدبارِ الدُّوَل بِاَربَع؛ تَضییعُ الاصول و التَّمسُّک بالفروع و تقدیمُ الاراذل و تاخیرُ الافاضل» ؛ افول تمدن‌ها در اثر چهار چیز اتفاق می‌افتد؛ آن چهار چیز چیست؟ چه می‌فهمیم؟ خدا قوم و خویشی با کسی ندارد؛ تمدن‌ها می‌آیند اوج می‌گیرند اما سقوط تمدن‌ها به چه چیزی است؟ به این است که آدم‌هایی که کاردان نیستند و این کارها از آنها نمی‌آید را بر سرِ کار بگذارید ولی آنهایی که کاردان هستند و کار از آنها می‌آید را کنار بگذارید.
سقوط تمدن‌ها به این است که ما مسائل اساسی را فراموش کنیم و به مسائل حاشیه‌ای بپردازیم؛ حجاب واجب است اما اینقدر که به حجاب پرداختیم و اینجور که در خیابان‌ها برای حجاب کار کردیم و با بدحجابی و بی‌حجابی مقابله کردیم آیا با این اختلاس‌های عجیب و غریبی که اتفاق می‌افتد برخورد کردیم؟ ما باید برای مردم جوابگویی کنیم؛ اعتماد مردم سلب می‌شود؛ معنا ندارد در یک بیمه اجتماعی که این کارگر دارد کار می‌کند و روزانه حق بیمه پرداخت می‌کند، یک نفر این اموال بیمه را بردارد ببرد و اختلاس کند؛ نه این که آقایان برخورد نکردند ونمی کنند، آقایان برخورد می‌کنند اما به مردم بگویید چه‌جور برخورد می‌کنید؛ مردم در جریان باشند و بفهمند؛ مردم اصل هستند؛ مردم باید از صمیم قلب به شما و نظام اسلامی اطمینان داشته باشند تا همکاری کنند؛ اگر فردا خدای ناکرده باز دشمنی پیدا شد بروند جلو و سینه سپر کنند؛ اعتماد مردم را از دست ندهیم؛
ما خیلی راحت با این اختلاس‌ها برخورد می‌کنیم؛ این صندوق، مال مردم را خورده است؛ اگر صندوق مجوز نداشته است چرا اجازه دادید فعالیت کند؟ اگر مجوز داشته است چرا به کسانی که صلاحیت این کار را نداشتند مجوز دادید؟ مردم پولشان را به آنجا واریز کردند، اگر آن صندوق تدبیر نداشته است پس نظارت شما کجا بود؟ مگر بانک مرکزی نباید بر اینها نظارت داشته باشد؟ مدام می‌گوییم صبر کنید؛ یک‌مرتبه خیل عظیم مردم مال‌باخته توی خیابان می‌ریزند و شعار می‌دهند؛ گاهی حرکاتی انجام می‌دهند؛ یک عده هم می‌افتند در بین آنها و شعارهای انحرافی می‌دهند.
از روز اوّل نه آمریکا از ما خوشش می‌آمد نه شورویِ
اینقدر که به حجاب پرداختیم و اینجور که در خیابان‌ها برای حجاب کار کردیم و با بدحجابی و بی‌حجابی مقابله کردیم آیا با این اختلاس‌های عجیب و غریبی که اتفاق می‌افتد برخورد کردیم؟
آن زمان؛ یک جمعیت مردمی دینی به نام دین بیایند یک حکومت دست نشانده‌ی آمریکا را ساقط کنند، خوشش نمی‌آید؛ آن زمان شوروی هم هیچ وقت خوشش نمی‌آمد؛ روسیه الان هم همینجور است؛ حتی این کشورهای دور و بَر خودمان هیچ کدام از ما خوششان نمی‌آید؛ از این انقلاب و از این حرکت هیچ کس خوشش نمی‌آید؛ اما آنها زمانی دستشان برای کار کردن باز می‌شود که ما زخم و ضعف داشته باشیم؛ کار آنها مانند مگس است که روی زخم می نشید، زخم ها را التیام دهیم و درمان کنیم، فضای مجازی مسأله نیست مسأله خودمان هستیم، ما ضعف داریم لذا از این فضای مجازی استفاده می‌کنند و زخم می‌زنند؛ باید ضعف‌ها را برطرف و تقویت نماییم.
ما امروز بعد از چهل سال نسبت به نظام اسلامی باید جوابگو باشیم؛ درد ما این است؛ نزد ما می‌آیند و می‌گویند رفتیم ژاپن نیم‌درصد بهره‌ی بانکش است؛ با التماس می‌گویند بیایید در ژاپن سرمایه‌گذاری کنید؛ به شما وام با بهره‌ی نیم‌درصد می‌دهیم؛ ما می‌گوییم آن نیم‌درصد رباست اما سرمایه‌دار و کارخانه‌دار و تولید کننده از همین شهر به من می‌گوید از بانک برای کارخانه وام گرفتم و دستگاه‌هایم را تعویض کردم؛ برای مواد اولیه همینجا هزینه کردم؛ سند دارم؛ نتوانستم پس بدهم؛ تعویق به آن خورده است، الان دارم شصت‌درصد بابت سود و تاخیر آن می‌دهم؛ این شصت‌درصد هم ربا نیست چون عقود شرعیه است؛ صندوق‌های قرض‌الحسنه ما دارند چهار درصد کارمزد می‌گیرند ولی نیم‌درصد وام بانک ژاپن را ربا می‌دانیم و شصت‌درصدی که این جا می‌دهیم را ربا نمی‌دانیم!
آیا صنعت با این سودها رونق می‌گیرد؟ چرا سرمایه‌دارهای ما باید بروند امارات و ترکیه را آباد بکنند؟ یک قدری شما تحقیق بکنید ببینید چقدر از این پروژه‌هایی که در امارات و دبی شکل گرفته و می‌گیرد ایرانی‌ها احداث کردند؟ چرا پولش را در مملکت خودش مصرف نکند و برود آنجا مصرف کند؟ اگر اینجا مصرف کند اشتغال برای مردم درست می‌کند؛ چهار تا تولید کننده که هستند چرا اجازه می‌دهید اجناسی که در داخل با این جان کندن تولید می‌شود در انبارها بماند؟ و همین جنس‌ها
ما به کجا رفتیم؟ به کجا می‌خواهیم برویم؟ به کجا داریم می‌رسیم؟ این فاصله‌ها را می‌خواهیم چه بکنیم؟ چرا مردم را درک نمی‌کنیم؟ چرا به مردم بها نمی‌دهیم؟
را بروید از کشورهای دیگر وارد کنید؟ چرا این کار را می‌کنید؟
«کاد الفقر ان یکون کفرا»؛ نمی‌شود مردم هم گرسنه باشند و هم به ما اطمینان داشته باشند و بعد هم ما طلبکار از مردم باشیم؛ ما باید در مقابل مردم جوابگو باشیم و مردم طلبکار هستند؛ مردم از ما تدبیر بالا می‌خواهند. ما یک عمر بالای منبرها از علی علیه السلام و عدل علی گفته بودیم؛ مردم عاشق علی و عدل علی بودند ؛ مردم سراغ ما آمدند و به ما رأی دادند و ما را انتخاب کردند و می‌خواهند عدل علی را مجسم ببینند؛ می‌گویند تا به حالا درکتاب‌ها و بالای منبرها گفتید و ما هم شنیدیم الان که کار دست شما افتاده است بیاید عدل علی را مجسم به ما نشان بدهید؛ این توقع به حقی است که مردم دارند.
این انقلاب چهل سال پیش با رهبری یک مرجع تقلید شکل گرفت اما سرمایه‌های این انقلاب چه چیزهایی بود؟ زحمات هزاروچهارصدساله علما آبرو سرمایه این انقلاب شده است؛ از آبروی پیامبر خدا و آبروی علی‌بن‌ابی‌طالب و آبروی سید الشهداء و ائمه اطهار صلوات‌ا... علیهم اجمعین تا نوّاب ائمه و بعد از آن علما و فقها؛ علمایی که کشته شدند؛ علمایی که با سیاست‌ها جان کندند مانند خواجه نصیرها و دیگران؛ این سرمایه جمع شده است و امروز به دست ما رسیده است و این نظام سر پا شده است.
شما را به خدا بیاید در آستانه چهل سالگی بیش از این از سرمایه مصرف نکنیم، آدم عاقل سرمایه را خرج نمی‌کند؛ سرمایه را به کار می‌اندازد و از سودش بهره می‌برد؛ از سرمایه مصرف نکنیم؛ مردم از ما توقع علی‌بن‌ابی‌طالب را دارند و حق دارند لذا آن چیزی که ما ارائه می‌دهیم اگر عدل علی نیست لااقل شباهتی به عدل علی داشته باشد. و همینطور که عرض کردم بنا برفرمایش مقام معظم رهبری (حفظه ا...) معنا ندارد، مسئولی که قدرت داشته یا قدرت دارد خودش هم مطالبه گر باشد؛ باید خود شما جوابگو باشید، نه اینکه آنها مطالبه گر باشند. من امیدوارم ان ش
اء ا... خدای تعالی به همه مسئولان ما بیداری و درک مسئولیت و توان پاسخ‌گویی به مردم عنایت بکند وهمه ما را در همه شئون و مراتب به وظایفی که در این دوران خطیر بر عهده داریم آشناتر بفرماید.


برچسب ها: چهل سالگی انقلاب، پاسخگویی مسئولین، مطالبه گری مردم، اختلاس، سلب اعتماد، جنگ تحمیلی، ایثار مردم،

ضـــریـــح گـمـشـــده ...


 

  بسم الله الرحمن الرحیم  

   ضـــریـــح گـمـشـــده ...  


http://s3.picofile.com/file/8288123200/SHAH8DATE_F8TEMEH_ZAHRAA_1.jpg

 

http://s1.picofile.com/file/8288123826/SHAH8DATE_F8TEMEH_ZAHRAA_5.jpg

 

http://s1.picofile.com/file/8288123976/SHAH8DATE_F8TEMEH_ZAHRAA_3.jpg

 

 عشق من! پاییزآمد مثل پار / باز هم، ما باز ماندیم از بهار

 احتراق لاله را دیدیم ما / گل دمید و خون نجوشیدیم ما 

 باید از فقدان گل، خونجوش بود / در فراق یاس، مشکی پوش بود 

 یاس بوی مهربانی می دهد / عطر دوران جوانی می دهد 

 یاس ها یادآور پروانه اند / یاس ها پیغمبران خانه اند 

 یاس ما را رو به پاکی می برد / رو به عشقی اشتراکی می برد 

 یاس در هر جا نوید آشتی ست / یاس دامان سپید آشتی ست 

 در شبان ما که شد خورشید؟ یاس / بر لبان ما که می خندید؟ یاس 

 یاس یک شب را گل ایوان ماست / یاس تنها یک سحر مهمان ماست 

 بعد روی صبح، پرپر می شود / راهی شبهای دیگر می شود 

 یاس مثل عطر پاک نیّـت است / یاس استنشاق معصومیّـت است 

 یاس را آیینه ها رو کرده اند / یاس را پیغمبران بو کرده اند 

 یاس بوی حوض کوثر می دهد / عطر اخلاق پیمبر می دهد 

 حضرت زهرا دلش از یاس بود / دانه های اشکش از الماس بود 

 داغ عطر یاس زهرا زیر ماه / می چکانید اشک حیدر را به چاه 

 عشق محزون علی یاس است و بس / چشم او یک چشمه الماس است وُ بس 

 اشک می ریزد علی مانند رود / بر تن زهرا: گل یاس کبود 

 گریه آری گریه چون ابر چمن / بر کبود یاس و سرخ نسترن 

 گریه کن حیدر! که مقصد مشکل است / این جدایی از محمد مشکل است 

 گریه کن زیرا که دُخت آفتاب / بی خبر باید بخوابد در تراب 

 این دل یاس است وُ روح یاسمین / این امانت را امین باش ای زمین 

 گریه کن زیرا که کوثر خشک شد / زمزم از این ابر ابتر خشک شد 

 نیمه شب دزدانه باید در مغاک / ریخت بر روی گل خورشید، خاک 

 یاس خوشبوی محمد داغ دید / صد فدک زخم از گل این باغ دید 

 مدفن این ناله غیر از چاه نیست / جز تو کس از قبر او آگاه نیست 

 گریه بر فرق عدالت کن که فاق / می شود از زهر شمشیر نفاق 

 گریه بر طشت حسن کن تا سحر / که ُپر است از لخته ی خون جگر 

 گریه کن چون ابر بارانی به چاه / بر حسین تشنه لب در قتلگاه 

 خاندانت را به غارت می برند / دخترانت را اسارت می برند 

 گریه بر بی دستی احساس کن! / گریه بر طفلان بی عباس کن! 

 باز کن حیدر! تو شطِّ اشک را / تا نگیرد با خجالت مشک را 

 گریه کن بر آن یتیمانی که شام / با تو می خوردند دُرّ ِ اشک مدام 

 گریه کن چون گریه ی ابر بهار / گریه کن بر روی گل های مزار 

 مثل نوزادان که مادر مرده-اند / مثل طفلانی که آتش خورده اند 

 گریه کن در زیر تابوت روان / گریه کن بر نسترنهای جوان 

 گریه کن زیرا که گلها دیده اند / یاس های مهربان کوچیده اند 

 گریه کن زیرا که شبنم فانی است / هر گلی در معرض ویرانی است 

 ما سر خود را اسیری می بریم / ما جوانی را به پیری می بریم 

 زیر گورستانی از برگ رزان / من بهاری مرده دارم ای خزان 

زخم آن گل در تن من چاک شد / آن بهار مرده در من خاک شد 

 ای بهار گریه بار ناامید / ای گل مأیوس من! یاس سپید 


 «کفشهای مکاشفه ، احمد عزیزی» 


 تهیه وَ تدوین : عـبـــد عـا صـی



برچسب ها: شهادت حضرت زهرا، ضریح گمشده، احمد عزیزی،

هویدا : من در 13 سال گذشته قیمت خودکار بیک را ثابت نگه داشته‌ام ...





هویدا
«من در 13 سال گذشته قیمت خودکار بیک را ثابت نگه داشته‌ام.» این جمله را هویدا در دادگاه انقلاب گفت تا ثابت کند در طول 13 سال نخست وزیری، بهترین عملکرد را داشته است. این جمله، آنقدر تکرار و داستان‌های عجیب بر آن افزوده شد که تبدیل به ماجرایی متفاوت از حقیقت و متضاد با واقعیت شده است. اکنون نکته مبهم این‌جا است که هویدا چه دلیلی برای اثبات سخنان خود داشت؟

امیر عباس هویدا در بهمن 1343 نخست وزیر ایران شد و 13 سال در این منصب فعالیت داشت. او کشور را با نرخ تورم 4/5 درصدی تحویل گرفت در سال 1356 با تورم 25/1 درصدی تحویل داد!


درست ۳ سال قبل از صدارت هویدا، محمدرضا پهلوی بنا به توصیه سران آمریکایی تغییرات اقتصادی-اجتماعی گسترده‌ای را تحت عنوان «انقلاب سفید» در دستور کار دولت قرار داد تا ضمن کاهش اعتراضات اجتماعی، بار دیگر قدرت متزلزل شده خود را احیا کند. این سلسله تغییرات قرار بود 19 هدف اصلی را دنبال کند که مهم‌ترین آن‌ها عبارتند از: گسترش نظام ارباب رعیتی، اصلاح قانون انتخابات (حق رأی زنان)، تأسیس سپاه بهداشت، حمایت از کارخانه‌ها، مبارزه با تورم و گران‌فروشی، مبارزه با دلالان زمین.

براساس آمار بانک مرکزی، در سال 53 اجاره‌بهای مسکن در تهران 200 درصد افزایش یافت و مواد غذایی با گرانی 30 درصدی همراه شدند.

هدف‌‌گیری این اصول ۱۹ گانه نشان‌دهنده اقتصادی بیمار بود. اما مشکل در همین جا بود که تمامی این نسخه‌ها، غیربومی و غیرمنطبق با واقعیت‌های ایران بود که از آن سوی مرزها تجویز شده و یا مسئولین داخلی آن‌ها را از اروپاییان کپی‌برداری کرده بودند و تنها در قالب شعارهایی زیبا برای آینده‌ای روشن مطرح می‌شد و خبری از برنامه‌ای دقیق و مسیر حرکتی روشن وجود نداشت. چنانچه به‌طور کلی در مفاد انقلاب سفید محمدرضا شاه حمایت از تولید داخلی، گسترش رفاه اجتماعی، کاهش شکاف طبقاتی و کنترل قیمت‌ها آشکارا مشاهده می‌شد اما این وعده‌ها هرگز به مرحله اجرا نرسید، تاجایی که در اوایل دهه پنجاه (اواسط دوران هویدا) شاهد افزایش بی‌سابقه واردات انواع کالاهای ضروری و غیرضروری بودیم.
بر اساس آمارهای منتشر شده در سال ۱۳۵۰ واردات غلات از ۶ میلیون دلار در سال 1349 به ۱۰۴ میلیون دلار رسید و رشد 17 برابری را تجربه کرد. همچنین از این سال واردات انواع کالاهای لوکس به ایران هم روند فزاینده‌ای را به خود گرفت و در بسیاری از موارد شاهد واردات این قبیل کالاها بودیم، در حالی که مشابه آن با قیمتی به مراتب پایین‌تر در داخل کشور تولید و این هزینه‌های غیرضروری از منبع فروش نفت کشور که ثروتی غیر قابل بازگشت است، تامین می‌ شد.
افزایش روند واردات کالاهای غیر ضروری باعث تضعیف کارخانه‌ها و تولیدات داخلی شد و از آنطرف دولت هم نیازی به حمایت از تولیدات نمی دید. طبیعی بود که قیمت‌ انواع کالاها در بازار رو به افزایش رود و توزیع کالاهای اساسی با کاهش چشمگیری همراه شود بود و در این میان بسیاری از تولیدکنندگان با هدف افزایش قیمت در آینده، از فروش کالاهای خود امتناع می‌کردند و همین موضوع احتکار گسترده‌ای را در بازارهای اصلی شهرهای مختلف ایران رقم زد. در این شرایط دولت اعلام کرد برای مقابله با گرانی و افزایش توزیع انواع کالاها در بازار، بخش خصوصی اجازه دارد برخی کالاها را وارد کنند، یعنی به‌جای اتخاذ سیاست‌های بازدارنده و نظارت بیش از پیش‌ بر بازار و کنترل قیمت‌ها، مجوز بی‌رویه واردات را صادر و ضربه‌ای به مراتب کشنده‌تر بر پیکره اقتصاد داخلی وارد کرد.
از اوایل سال ۱۳۵۴ (2 سال آخر دوره هویدا) شاهد افزایش بی‌رویه و بی‌سابقه قیمت‌ها بودیم. این افزایش قیمت‌ها تنها محدود به کالاهای مصرفی نبود و قیمت مسکن نیز با افزایش چند برابری مواجه شد و اوضاع به اندازه‌ای بحرانی شد که در سال ۱۳۵۵ یعنی یک‌سال پیش از پایان دوره هویدا، دولت برای مبارزه با گران‌فروشی ملزم به راه‌اندازی «ستاد مبارزه با گرانی» شد که مسئول ارشد آن «فریدون مهدوی» بود.
هویدا
هویدا
هویدا
اسدالله عَلَم در خاطرات 23 فروردین 1353 خود می‌نویسد: «به شاه عرض کردم متأسفانه در داخل به واسطه غفلت متصدیان نه گوشت در دسترس مردم است نه شکر، نه گوشت مرغ و مردم خیلی ناراضی هستند و این صحیح نیست. آخر چرا این پیش‌بینی‌ها را نمی‌کنند؟ همه چیز هم گران شده. تعجب است که شاهنشاه تمام گوش کردند ولی همان‌طور که چشمشان را روی هم گذاشته بودند اصلاً باز نکردند و یک کلمه جواب ندادند. من که شاهنشاه را می‌شناسم، می‌دانم که این به معنی این است که حرف تو را می‌شنوم ولی نمی‌خواهم جواب بدهم.»(1)
این شرایط در حالی بود که از سال ۱۳۴۹ و در پی اقدامات اوپک در وضع قوانین تجارت بین‌المللی نفت، درآمد کشورهای صادرکننده‌ نفت به طرز چشمگیری افزایش یابد و قیمت نفت سالانه ایران از ۵ میلیون دلار به قریب ۲۰ میلیارد دلار برسد. این درآمد سرشار که باید در داخل کشور صرف آبادانی و توسعه می‌شد، یا صرف وام‌های بلاعوض به دیگر کشورها و یا صرف واردات کالاهای غیر ضروری می‌شد.
در این راستا دکتر ابراهیم سنجر در کتاب «نفوذ آمریکا در ایران» چنین نوشت: «بسیاری از درآمدهای نفتی ایران صرف کمک‌های بلاعوض یا وام‌های اعطایی ایران به سایر کشورها می‌شد. برای نمونه به کشور ایتالیا، 3 میلیارد دلار به‌صورت وام، فرانسه 2 میلیارد دلار برای راکتور اتمی، انگلستان 1 میلیارد و ۲۰۰ میلیون دلار جهت شرکت‌های صنعتی، افغانستان 2 میلیارد دلار به‌منظور کمک‌های عمومی، مصر 1 میلیارد دلار برای نوسازی کانال سوئز، پاکستان ۲۵۰ میلیون دلار برای کمک‌های عمومی، هندوستان ۲۵۰ میلیون دلار برای استخراج و صدور سنگ‌آهن، بنگلادش ۱۰۰ میلیون دلار برای کمک‌های عمومی و... اعطا شد.» بدین ترتیب سرمایه‌ای که از مازاد دلارها به دست آورده بود، به‌جای اینکه در مملکت ایران جهت پیشرفت جامعه به کار رود، به نفع کشورهای سرمایه‌داری از دست ملت ایران خارج شد.
گرانی
                                                  نرخ تورم در دوران امیر عباس هویدا

آمارهای رسمی بانک مرکزی، نشان می‌دهند که شاخص کل قیمت‌ها در اوایل دهه پنجاه 2/2 برابر و شاخص قیمت مسکن به 5/3 برابر رسیده بود و دولت برای تأمین هزینه‌های خود، صادرات نفت را به حداکثر خود رساند و به موازات این سیاست، سیل ارزهای خارجی روانه ایران گردید. فرار سرمایه‌ها رو به فزونی گذاشت و تولیدات داخلی به ورطه ورشکستگی افتادند.

در دوران نخست وزیری هویدا، اقتصاد کشور بسیار آشفته بود و نمی‌توان دلیلی برای ماندگاری این دولت پیدا کرد، مگر روابط خاص وی با شخص شاه.

از اوایل سال 1352، قیمت‌ انواع کالاها به‌صورت افزایش یافت اما هویدا منکر گرانی و تورم بود. «جلیل شرکا» قائم‌مقام وقت بانک مرکزی، درباره وقایع آن ایان چنین می‌نویسد: «وقتی درآمدهای نفتی کشور، بی‌توجه به آثار منفی سیاست تزریق نقدینگی بر اثر سیاست‌های اقتصادی آن زمان افزایش یافت، تورم خود را نشان داد و قیمت‌ها رو به افزایش گذاشت، شاه مصر بود که این اتفاق ریشه اقتصادی ندارد. بلکه فکر می‌کرد غرض سیاسی پشت افزایش قیمت‌هاست. به بیانی دیگر، شاه می‌گفت قیمت‌ها براثر تورم افزایش نیافته بلکه کسبه، گران‌فروشی می‌کنند تا به او ضربه بزنند. فریدون مهدوی مجری طرح مبارزه با گرانی این نظرات را تائید کرد.»(2)
براساس آمار بانک مرکزی، در سال 53 اجاره‌بهای مسکن در تهران 200 درصد افزایش یافت و مواد غذایی با گرانی 30 درصدی همراه شدند. اسدالله علم در این باره می‌گوید: «در تابستان 1352، بسیاری از انواع مواد غذایی کم‌یاب شده و اگر هم یافت می‌شد با قیمتی چند ده برابری به فروش می‌رسید. در ماه‌های نخست سال 53 نان هم پیدا نمی‌شد و هویدا همواره اعلام می‌کرد که ما در «عصر طلایی» به‌سر می‌بریم!»
«اردشیر زاهدی» وزیر امور خارجه کابینه هویدا در ابهام‌زدایی از چرایی طولانی شدن مدت نخست وزیری امیر عباس هویدا می‌گوید: «در این دوران، اقتصاد کشور بسیار آشفته بود و نمی‌توان دلیلی برای ماندگاری این دولت پیدا کرد، مگر روابط خاص وی با شخص شاه. هویدا هرگز و در هیچ موردی به شاه و خانواده سلطنتی، «نه» نمی‌گفت و هر آنچه که آن‌ها برای جلب رضایت کشورهای حامی سلطنت می‌خواستند فراهم می‌کرد. از انواع وام‌ها و بخشش‌های مالی به کشورهای مختلف گرفته تا فسادهای مالی درباریان، بدون توجه به تورم و گرانی جاری در کشور.»



برچسب ها: هویدا، تورم سال 1356، واردات کالاهای غیرضروری، مبارزه با گران‌فروشی، تورم مسکن،

هرکس برای مردن حاضر است برخیزد!‏



هرکس برای مردن حاضر است برخیزد!‏

وحشت

گویند صاحب دلی، برای اقامه نماز به مسجدی رفت.

نمازگزاران، همه او را شناختند؛ پس، از او خواستند ‏که بعد از نماز، بر منبر رود و پند گوید.

پذیرفت. 

نماز جماعت تمام شد.

چشم ‏ها همه به سوی او بود.

مرد صاحب دل برخاست و بر پله نخست منبر ‏نشست.

بسم الله گفت و خدا و رسولش را ستود.

آنگاه خطاب به جماعت گفت:

ای مردم! هر کس از شما که می‌‏داند امروز تا شب خواهد زیست و نخواهد مرد، برخیزد!

.کسی برنخاست

گفت:

حالا هر کس از شما که خود را آماده مرگ کرده است، برخیزد!

.باز کسی برنخاست

گفت:

شگفتا از شما که به ماندن اطمینان ندارید؛ اما برای رفتن نیز آماده نیستید!

مرجع : سایت تبیان




برچسب ها: مـــرگ، زنـــدگـــی،

سخنرانی امام خمینی (ره) در ۱۲ بهمن ۱۳۵۷ در بهشت زهرا

 

 

سخنرانی امام خمینی (ره) در ۱۲ بهمن ۱۳۵۷ در بهشت زهرا


 

حضرت امام خمینی (ره) روز ۱۲ بهمن سال ۱۳۵۷ بلافاصله پس از ورود به ایران ، به بهشت زهرا رفتند و در جمع مردمی که بسیاری از آن‌ها از خانواده شهدای انقلاب بودند به سخنرانی پرداختند . نطقی قاطعانه و تاریخی که در یادها ماندگار شد . متن کامل سخنرانی خاطره‌انگیز و تاریخی حضرت امام خمینی  (ره) در روز ۱۲ بهمن ۱۳۵۷ در بهشت زهرا ، به شرح زیر است :

« بسم الله الرحمن الرحیم

ما در این مدت مصیبت ها دیده ایم، مصیبت های بسیار بزرگ و بعضی پیروزها حاصل شد که البته آن هم بزرگ بوده، مصیبت های زن های جوان مرده، مردهای اولاد از دست داده، طفل های پدر از دست داده .

من وقتی چشمم به بعضی از اینها که اولاد خودشان را از دست داده اند می افتد، سنگینی در دوشم پیدا می شود که نمی توانم تاب بیاورم. من نمی توانم از عهده این خسارات که بر ملت ما وارد شده است برآیم، من نمی توانم تشکر از این ملت بکنم که همه چیز خودش را در راه خدا داد، خدای تبارک و تعالی باید به آنها اجر عنایت فرماید. من به مادرهای فرزند از دست داده تسلیت عرض می کنم و در غم آنها شریک هستم. من به پدرهای جوان داده، من به آنها تسلیت عرض می کنم .

من به جوان هائی که پدرانشان را در این مدت از دست داده اند تسلیت عرض می کنم. خوب، ما حساب بکنیم که این مصیبت ها برای چه به این ملت وارد شد، مگر این ملت چه می گفت و چه می گوید که از آنوقتی که صدای ملت در آمده است تا حالا قتل و ظلم و غارت و همه اینها ادامه دارد. ملت ما چه می گفتند که مستحق این عقوبات شدند ملت ما یک مطلبش این بود که این سلطنت پهلوی از اول که پایه گذاری شد برخلاف قوانین بود. آنهائی که در سن من هستند، می دانند و دیده اند که مجلس موسسان که تاسیس شد، با سرنیزه تاسیس شد، ملت هیچ دخالت نداشت در مجلس موسسان، مجلس موسسان را با زور سرنیزه تاسیس کردند و با زور، وکلای آن را وادار کردند به اینکه به رضاشاه رای سلطنت بدهند. پس این سلطنت از اول یک امر باطلی بود، بلکه اصل رژیم سلطنتی از اول خلاف قانون و خلاف قواعد عقلی است و خلاف حقوق بشر است .

برای اینکه ما فرض می کنیم که یک ملتی تمامشان رای داند که یک نفری سلطان باشد، بسیار خوب، اینها از باب اینکه مسلط بر سرنوشت خودشان هستند و مختار به سرنوشت خودشان هستند، رای آنها برای آنها قابل است؛ لکن اگر چنانچه یک ملتی رای دادند (ولو تمامشان) به اینکه اعقاب این سلطان هم سلطان باشد، این به چه حقی ملت پنجاه سال از این، سرنوشت ملت بعد را معین می کند سرنوشت هر ملتی به دست خودش است. ما در زمان سابق، فرض بفرمائید که زمان اول قاجاریه نبودیم، اگر فرض کنیم که سلطنت قاجاریه به واسطه یک رفراندمی تحقق پیدا کرد و همه ملت هم ما فرض کنیم که رای مثبت دادند، اما رای مثبت دادند بر آقامحمدخان قجر و آن سلاطینی که بعدها می آیند. در زمانی که ما بودیم و زمان سلطنت احمدشاه بود، هیچ یک از ما زمان آقامحمدخان را ادراک نکرده، آن اجداد ما که رای دادند برای سلطنت قاجاریه، به چه حقی رای دادند که زمان ما احمد شاه سلطان باشد سرنوشت هر ملت دست خودش است.

ملت در صد سال پیش از این، صدوپنجاه سال پیش از این، یک ملتی بوده، یک سرنوشتی داشته است و اختیاری داشته ولی او اختیار ماها را نداشته است که یک سلطانی را بر ما مسلط کند. ما فرض می کنیم که این سلطنت پهلوی، اول که تاسیس شد به اختیار مردم بود و مجلس موسسان را هم به اختیار مردم تاسیس کردند و این اسباب این می شود که - بر فرض اینکه این امر باطل، صحیح باشد- فقط رضاخان سلطان باشد، آن هم بر آن اشخاصی که در آن زمان بودند و اما محمد رضا سلطان باشد بر این جمعیتی که الان بیشتر شان، بلکه الا بعض قلیلی از آنها ادارک آنوقت را نکرده اند، چه حقی داشتند ملت در آن زمان ، سرنوشت ما را در این زمان معین کنند؛ بنابر این سلطنت محمدرضا اولا که چون سلطنت پدرش خلاف قانون بود و با زور و با سرنیزه تاسیس شده بود مجلس، غیر قانونی است، پس سلطنت محمدرضا هم غیر قانونی است و اگر چنانچه سلطنت رضاشاه فرض بکنیم که قانونی بوده، چه حقی آنها داشتند که برای ما سرنوشت معین کنند هر کسی سرنوشتش با خودش است، مگر پدرهای ما ولی ما هستند؟ مگر آن اشخاصی که درصد سال پیش از این، هشتاد سال پیش از این بودند، می توانند سرنوشت یک ملتی را که بعدها وجود پیدا کنند، آنها تعیین بکنند؟ این هم یک دلیل که سلطنت محمدرضا سلطنت قانونی نیست.

علاوه بر این، این سلطنتی که در آنوقت درست کرده بودند و مجلس موسسان هم ما فرض کنیم که صحیح بوده است، این ملتی که سرنوشت خودش با خودش باید باشد، در این زمان می گوید که ما نمی خواهیم این سلطان را. وقتی که اینها رای دادند به اینکه ما سلطنت رضاشاه را، سلطنت محمدرضاشاه را، رژیم سلطنتی را نمی خواهیم، سرنوشت اینها با خودشان است. این هم یک راه است از برای اینکه سلطنت او باطل است. حالا می آئیم سراغ دولت هائی که ناشی شده از سلطنت محمدرضا و مجلس هائی که ما داریم.

در تمام طول مشروطیت الا بعضی از زمان ها آن هم نسبت به بعض از وکلا، مردم دخالت نداشتند در تعیین وکلا. شما الان اطلاع دارید که در این مجلسی که حالا هست، چه مجلس شورا و چه مجلس سنا و شما ملت ایران هستید، شما ملتی هستید که در تهران سکنی دارید، من از شما مردم تهران سوال می کنم که آیا این وکلائی که در مجلس هستند، چه در مجلس سنا و چه در مجلس شورا شما اطلاع داشتید که اینها را خودتان تعیین کنید اکثر این مردم می شناسند این افرادی را که به عنوان مجلس و به عنوان وکیل مجلس سنا یا مجلس شورا در مجلس هستند یا این هم با زور تعیین شده بدون اطلاع مردم. مجلسی که بدون اطلاع مردم است و بدون رضایت مردم است، این مجلس، مجلس غیرقانونی است. بنابر این اینهائی که در مجلس نشسته اند و مال ملت را گرفته اند به عنوان اینکه حقوق هر فرض کنید که وکیلی اینقدر است، این حقوق را حق نداشتند بگیرند و ضامن هستند. آنهائی هم که در مجلس سنا هستند، آن ها هم حق نداشتند و ضامن هستند. و اما دولتی که ناشی می شود از یک شاهی که خودش و پدرش غیر قانونی است، خودش علاوه بر او غیرقانونی است، وکلائی که تعیین کرده است غیرقانونی است، دولتی که از همچو مجلسی و همچو سلطانی انشا بشود، این دولت غیرقانونی است. این ملت حرفی را که داشتند در زمان محمدرضاخان می گفتند که این سلطنت را ما نمی خواهیم و سرنوشت ما با خود ماست. در حالا هم می گویند که ما این وکلا را غیرقانونی می دانیم، این مجلس سنا را غیرقانونی می دانیم، این دولت را غیرقانونی می دانیم.

آیا کسی که خودش از ناحیه مجلس، از ناحیه مجلس سنا، از ناحیه شاه منصوب است و همه آنها غیر قانونی هستند، می شود که قانونی باشد ما می گوئیم که شما غیر قانونی هستید باید بروید. ما اعلام می کنیم که دولتی که به اسم دولت قانونی خودش را معرفی می کند، حتی خودش قبول ندارد که قانونی است، خودش تا چند سال پیش از این، تا آنوقتی که دستش نیامده بود این وزارت، قبول داشت که غیرقانونی است، حالا چه شده است که می گوید من قانونی هستم این مجلس غیرقانونی است، از خود وکلا بپرسید که آیا شما را ملت تعیین کرده است هر کدام ادعا کردند که ملت تعیین کرده است، ما دستشان را می دهیم دست یک نفر آدم ببرد او را در حوزه انتخابیه اش، در حوزه انتخابیه اش از مردم سوال می کنیم که این آقا آیا وکیل شما هست، شما او را تعیین کردید حتما بدانید که جواب آنها نفی است. بنابر این آیا یک ملتی که فریاد می کند که ما این دولت مان، این شاه مان، این مجلس مان برخلاف قوانین است و حق شرعی و حق قانونی و حق بشری ما این است که سرنوشت مان دست خودمان باشد، آیا حق این ملت این است که یک قبرستان شهید برای ما درست بکنند، در تهران، یک قبرستان هم در جاهای دیگر من باید عرض کنم که محمد رضای پهلوی، این خائن خبیث برای ما رفت، فرار کرد و همه چیز ما را به باد داد. مملکت ما را خراب کرد، قبرستان های ما را آباد کرد. مملکت ما را از ناحیه اقتصاد خراب کرد. تمام اقتصاد ما الان خراب است و از هم ریخته است که اگر چنانچه بخواهیم ما این اقتصاد را به حال اول برگردانیم، سال های طولانی با همت همه مردم، نه یک دولت این کار را می تواند بکند و نه یک قشر از اقشار مردم این کار را می توانند بکنند، تا تمام مردم دست به دست هم ندهند نمی توانند این به هم ریختگی اقتصاد را از بین ببرند. شما ملاحظه کنید، به اسم اینکه ما می خواهیم زراعت را، دهقان ها را دهقان کنیم، تا حالا رعیت بودند و ما می خواهیم حالا دهقانشان کنیم، اصلاحات ارضی درست کردند، اصلاحات ارضی شان بعد از این مدت طولانی به اینجا منتهی شد که بکلی دهقانی از بین رفت، بکلی زراعت ما از بین رفت و الان شما در همه چیز محتاجید به خارج؛ یعنی محمدرضا این کار را کرد تا بازار درست کند از برای آمریکا و ما محتاج به او باشیم در اینکه گندم از او بیاوریم، برنج از او بیاوریم، همه چیز را، تخم مرغ از او بیاوریم یا از اسرائیل که دست نشانده آمریکاست بیاوریم. بنابراین کارهائی که این آدم کرده به عنوان اصلاح، این کارها خودش افساد بوده است.

قضیه اصلاحات ارضی یک لطمه ای بر مملکت ما وارد کرده است که تا شاید بیست سال دیگر ما نتوانیم این را جبرانش بکنیم مگر همه ملت دست به هم بدهند و کمک کنند تا سال بگذرد و جبران بشود این معنا. فرهنگ ما را یک فرهنگ عقب نگه داشته درست کرده است، فرهنگ ما را این عقب نگه داشته به طوری که جوان های ما تحصیلاتشان در اینجا تحصیلات تام و تمام نیست و باید بعد از اینکه یک مدتی در اینجا یک نیمه تحصیلی کردند آن هم با این مصیبت ها، آن هم با این چیزها، باید بروند در خارج تحصیل بکنند. ما پنجاه سال است، بیشتر از پنجاه سال است دانشگاه داریم و قریب سی و چند سال است که این دانشگاه را داریم لکن چون خیانت شده است به ما، از این جهت رشد نکرده، رشد انسانی ندارد، تمام انسان ها و نیروی انسانی ما را از بین برده است این آدم.

این آدم به واسطه نوکری که داشته، مراکز فحشا درست کرده، تلویزیونش مرکز فحشاست، رادیویش بسیاریش فحشاست، مراکزی که اجازه دادند برای اینکه باز باشد، مراکز فحشاست، اینها دست به دست هم دادند. در تهران مرکز مشروب فروشی بیشتر از کتابفروشی است، مراکز فساد دیگر الی ماشائالله است. برای چه سینمای ما مرکز فحشاست. ما با سینما مخالف نیستیم ما با مرکز فحشا مخالفیم. ما با رادیو مخالف نیستیم ما با فحشا مخالفیم. ما با تلویزیون مخالف نیستیم ما با آن چیزی که در خدمت اجانب برای عقب نگه داشتن جوانان ما و از دست دادن نیروی انسانی ماست، با آن مخالف هستیم. ما کی مخالفت کردیم با تجدد، با مراتب تجدد مظاهر تجدد وقتی که از اروپا پایش را در شرق گذاشت خصوصا در ایران، مرکز چیزی که باید از آن استفاده تمدن بکنند ما را به توحش کشانده است. سینما یکی از مظاهر تمدن است که باید در خدمت این مردم، در خدمت تربیت این مردم باشد و شما می دانید که جوان های ما را اینها به تباهی کشیده اند و همین طور سایر این جاها. ما با اینها در این جهات مخالف هستیم. اینها به همه معنا خیانت کرده اند به مملکت ما. و اما نفت ما، تمام نفت ما را به غیر دادند، به آمریکا و غیر از آمریکا دادند، آنی که به آمریکا دادند عوض چه گرفتند عوض، اسلحه برای پایگاه درست کردن برای آقای آمریکا. ما، هم نفت دادیم و هم پایگاه برای آنها درست کردیم. آمریکا با این حیله که این مرد هم دخالت داشت، با این حیله نفت را از ما برد و برای خودش در عوض پایگاه درست کرد یعنی اسلحه آورده اینجا که ارتش ما نمی تواند این اسلحه را استعمال بکند، باید مستشارهای آنها باشند، باید کارشناس های آنها باشند. این هم از ناحیه نفت که این نفت ما را اگر چند سال دیگر خدای نخواسته این عمر پیدا کرده بود، عمر سلطنتی پیدا کرده بود، مخازن نفت ما را تمام کرده بود، زراعت مان را هم که تمام کرده، این ملت بکلی ساقط شده بود و باید عملگی کند برای اغیار.

ما که فریاد می کنیم از دست این، برای این است. خون های جوان های ما برای این جهات ریخته شده، برای اینکه آزادی می خواهیم ما. ما پنجاه سال است که در اختناق بسر بردیم، نه مطبوعات داشتیم، نه رادیوی صحیح داشتیم، نه تلویزیون صحیح داشتیم، نه خطیب توانست حرف بزند، نه اهل منبر می توانستند حرف بزنند، نه امام جماعت می توانست آزاد کار خودش را ادامه بدهد، نه هیچ یک از اقشار ملت کارشان را می توانستند ادامه بدهند و در زمان ایشان هم همین اختناق به طریق بالاتر باقی است و باقی بود و الا هم باز نیمه حشاشه او که باقی است، نیمه حشاشه این اختناقی هم باقی است. ما می گوئیم که خود آن آدم، دولت آن آدم، مجلس آن آدم، تمام اینها غیر قانونی است واگر ادامه به این بدهند اینها مجرمند و باید محاکمه بشوند و ما آنها را محاکمه می کنیم. من دولت تعیین می کنم، من تو دهن این دولت می زنم، من دولت تعیین می کنم، من به پشتیبانی این ملت دولت تعیین می کنم، من به واسطه اینکه ملت مرا قبول دارد (تکبیر حضار) این آقا که خودش هم خودش را قبول ندارد، رفقایش هم قبولش ندارند، ملت هم قبولش ندارد، ارتش هم قبولش ندارد، فقط آمریکا از این پشتیبانی کرده و فرستاده به ارتش دستور داده که از او پشتیبانی بکنید، انگلیس هم از این پشتیبانی کرده و گفته است که باید از این پشتیبانی بکنید.

یک نفر آدمی که نه ملت قبولش دارد نه هیچ یک از طبقات ملت از هر جا بگوئید قبولش ندارند، بله چند تا از اشرار را دارند که می آورند توی خیابان ها، از خودشان هست این اشرار، فریاد هم می کنند، از این حرف ها هم می زنند لکن ملت این است، این ملت است (اشاره به حضار). می گوید که در یک مملکت که دو تا دولت نمی شود. خوب واضح است این، یک مملکت دو تا دولت ندارد لکن دولت غیرقانونی باید برود، تو غیرقانونی هستی، دولتی که ما می گوئیم، دولتی است که متکی به آرای ملت است، متکی به حکم خداست، تو باید یا خدا را انکار کنی یا ملت را. باید سرجایش بنشیند این آدم و یا اینکه به امر آمریکا و اینها وادار کند یک دسته ای از اشرار را این ملت را قتل عام کند. ما تا هستیم نمی گذاریم اینها سلطه پیدا کنند، ما نمی گذاریم دوباره اعاده بشود آن حیثیت سابق و آن ظلم های سابق، ما نخواهیم گذشت که محمدرضا برگردد، اینها می خواهند او را برگردانند، بیدار باشید. ای مردم! بیدار باشید، نقشه دارند می کشند، ستاد درست کرده مردیکه در آن جائی که هست، روابط دارند درست می کنند، می خواهند دوباره ما را برگردانند به آن عهدی که همه چیزمان اختناق در اختناق باشد و همه هستی ما به کام آمریکا برود. ما نخواهیم گذاشت، تا جان داریم نخواهیم گذاشت و من از خدای تبارک و تعالی سلامت همه شما را خواستار هستم و من عرض می کنم بر همه ما واجب است که این نهضت را ادامه بدهیم تا آنوقتی که اینها ساقط بشوند و ما به واسطه آرای مردم، مجلس سنا درست بکنیم و دولت اول را، دولت دائمی را (مقصود من از مجلس سنا مجلس موسسان بود، نه مجلس سنا. مجلس سنا اصلش یک حرف مزخرفی است، همیشه بوده.) تعیین بکنیم. و من باید یک نصحیت به ارتش بکنم و یک تشکر از یکی از ارکان ارتش، یک قشرهائی از ارتش. اما آن نصحیتی که می کنم این است که ما می خواهیم که شما مستقل باشید، ماها داریم زحمت می کشیم، ماها خون دادیم، ماها جوان دادیم، ماها حیثیت و آبرو دادیم، مشایخ ما حبس رفتند، زجر کشیدند، می خواهیم که ارتش ما مستقل باشد. آقای ارتشبد! شما نمی خواهید شما نمی خواهید مستقل باشید آقای سرلشکر! شما نمی خواهید مستقل باشید، شما می خواهید نوکر باشید من به شما نصحیت می کنم که بیائید در آغوش ملت، همان که ملت می گوید بگوئید، ما باید مستقل باشیم، ملت می گوید ارتش باید مستقل باشد، ارتش نباید زیر فرمان مستشارهای آمریکا و اجنبی باشد، شما هم بیائید، ما برای خاطر شما این حرف را می زنیم، شما هم بیائید برای خاطر خودتان این حرف را بزنید، بگوئید (ما می خواهیم مستقل باشیم، ما نمی خواهیم این مستشارها باشند.) ما که این حرف را می زنیم که ارتش باید مستقل باشد، جزای ما این است که بریزید توی خیابان خون جوان های ما را بریزید که چرا می گوئید من باید مستقل باشم ما می خواهیم تو آقا باشی.

و اما تشکر می کنم از این قشرهائی که متصل شدند به ملت، اینها آبروی خودشان را، آبروی کشورشان را، آبروی ملت شان را اینها حفظ کردند. این درجه دارها، همافرها، افسرهای نیروی هوائی، اینها همه مورد تشکر و تمجید ما هستند و همین طور آنهائی که در اصفهان و در همدان و در سایر جاها، اینها تکلیف شرعی، ملی، کشوری خودشان را دانستند و به ملت ملحق شدند و پشتیبانی از نهضت اسلامی ملت را کردند ما از آنها تشکر می کنیم و به اینهائی که متصل نشدند می گوئیم که متصل بشوید به اینها، اسلام برای شما بهتر از کفر است، ملت برای شما بهتر از اجنبی است. ما برای شما می گوئیم این مطلب را، شما هم برای خودتان این کار را بکنید، رها بکنید این را، خیال نکنید که اگر رها کردید ما می آئیم شما را به دار می زنیم. این چیزهائی است که شماها یا کسان دیگر درست کرده اند والا این همافرها و این درجه دارها و این افسرها که آمدند و متصل شدند، ما با کمال عزت و سعادت آنها را حفظ می کنیم و ما می خواهیم که مملکت، مملکت قوی باشد، ما می خواهیم که مملکت دارای یک نظام قدرتمند باشد، ما نمی خواهیم نظام را به هم بزنیم، ما می خواهیم نظام محفوظ باشد لکن نظام ناشی از ملت در خدمت ملت ، نه نظامی که دیگران سرپرستی اش را بکنند و دیگران فرمان به آن بدهند.

والسلام علیکم ورحمت الله وبرکاته »

منبع : سایت مرکز اسناد انقلاب اسلامی