بسم الله الرحمن الرحیم
جهت مراجعه به مرجع
متن،
یا عنوان
اصلی،
به پیوند فوق اشاره
کنید
معاون اجرایی شورای شهر تهران با بیان اینکه چندین
گونی سند و مدرک از هزینههای فاقد سند و ابهامات مالی
در دوران تصدی احمدی نژاد بر شهرداری تهران موجود است،
گفت:
به تازگی یکی از کارشناسان و مسوولان وقت شورا به من
گفت، این مدارک در چندین گونی موجود است و اگر تصمیم
گرفته شود، دوباره این پرونده بررسی شود، در آن صورت
همه مدارک ارائه خواهد شد.
به گزارش ایلنا، هنوز یک هفته از نشست خبری شهردار تهران و دوباره زنده شدن
ماجرای هزینههای فاقد سند در دوران حکمرانی احمدینژاد
بر شهرداری تهران نگذشته بود که دیوان محاسبات نیز
گزارشات جدیدی نیز از تخلفات نفتی دولت نهم و دهم
منتشر کرد.
براساس
گزارشات دیوان محاسبات، احمدینژاد محکوم به جبران
مبلغ ۴ هزار و ۶۰۰ میلیارد از طریق انتقال این مبلغ به
حسابهای درآمدی شرکت ملی نفت شده است.
با زنده شدن این اخبار و تخلفات، بار دیگر ابهامات
مالی احمدینژاد در زمان شهردار بودنش تبدیل به خبر
روز رسانهها شد و همه میخواهند بدانند که آیا شورای
پنجم قصد دارد یک دهه به عقب برگردد و پروندههای مالی
احمدینژاد را بررسی کند یا خیر؟
در
شورای سوم زمانی که احمدینژاد رئیس جمهور بود و
خواهرش پروین احمدینژاد بر کرسی شورا تکیه زده بود،
اگرچه اصلاحطلبان شورای سوم، محمدعلی نجفی، معصومه
ابتکار و احمد مسجدجامعی در اقلیت بودند، اما بحث ۳۲۰
میلیارد تومان هزینههای فاقد را مطرح کردند که بینتیجه
ماند. نجفی بارها اعلام کرده است در شورای سوم، این
مهدی چمران رئیس شورای شهر بود که مانع بررسی این
پرونده شد.
نجفی
پیش از این هم در سال ۱۳۹۱،
زمانی که به عنوان منتخب مردم در شورای اسلامی شهر
تهران حضور داشت درباره این تخلفات میلیاردی و هزینههایی
که سروته آن مشخص نیست به خبرنگار ایلنا چنین گفته بود:
«بخش عمدهای از این ۳۲۰ میلیارد تومان در مواردی غیر
از موارد تعیین شده در شهرداری هزینه شده و به خصوص در
ارتباط با انتخابات ریاست جمهوری در سال ۸۴ و ایام قبل
و بعد از انتخابات.»
بنابراظهارات نجفی، یعنی احمدینژاد بخشی از منابع شهرداری را صرف پیروزی در
انتخابات کرده است، به گفته وی براساس گزارش رسمی
حسابرس در حسابرسیهای بین سال ۸۲ تا ۸۴ شهرداری
تهران ۳۲۰ میلیارد تومان از منابع شهرداری را بدون سند
و بدون اینکه در برنامه بودجه شهرداری پیشبینی شده
باشد، هزینه کرده است. با وجود اصرارهای محمدعلی نجفی
و سایر اصلاحطلبان شورا، مهدی چمران در آن زمان عنوان
کرده بود، اگر این هزینهها سند نداشت که نمیدانستیم
چقدر بوده است!
در هر حال به نظر میرسد؛ نجفی که هر ماه به سختی و با قرض و قوله حقوق
کارکنان شهرداری که به گفته حجتالله میرزایی، معاون
برنامهریزی شهرداری تهران اکثرشان بیکار هستند، را
پرداخت میکند، همانند رئیس شورای شهر قصد ندارد به
سراغ پروندههای نه چندان قدیمی برود. البته شورای
چهارم هم این پرونده را فراموش کرده بود،
رحمتالله
حافظی، عضو شورای شهر چهارم در این باره به خبرنگار
ایلنا گفت: «گزارش پروندههای فاقد سند هرگز در شورای
چهارم به صورت جدی مطرح نشد، اما شورای پنجم اگر صلاح
بداند میتواند، پرونده سالهای گذشته را نیز بررسی
کند.»
آیا
طرح تحقیق و تفحص از شهرداری تهران سرانجام کلید میخورد؟
محمود میرلوحی، عضو شورای شهر تهران
هم معتقد است از موعد این پرونده گذشته است و با اشاره
به پروندههای مالی دیگر احمدینژاد
به خبرنگار
ایلنا می گوید: پرونده تخلف مالی احمدینژاد در زمانی
که استاندار اردبیل بود هم مطرح شد، اما دیدیم به آن
رسیدگی نشد و اکنون هم دیوان محاسبات اعلام کرده است؛
احمدینژاد ۴۶۰۰ میلیارد تومان تخلف کرده است. شاید
اگر همان سه و نیم میلیارد تومان تخلف در زمان
استانداریاش در اردبیل پیگیری شده بود و یا حداقل به
پرونده ۳۵ میلیارد تومانی هزینههای فاقد سند شهرداری
رسیدگی میشد، کار به اینجا نمیکشید که دیوان محاسبات
از تخلف چند هزار میلیارد تومانی خبر بدهد.
وی افزود: اعضای شورای سوم شهر تهران میگفتند؛ اسنادی در مورد ۳۵۰ میلیارد
تومان هزینههای فاقد سند وجود دارد که خارج از چارچوب
تعیین شده هزینه شده است و اگر چیزی از این مدارک وجود
داشته باشد، میتوان مساله را پیگیری کرد.
معاون اجرایی شورای شهر با تاکید بر اینکه وقتی که تخلفات در جای خود رسیدگی
نمیشوند، روند صعودی در پیش میگیرد، ادامه داد:
احمدی نژاد زمانی که استاندار اردبیل بود، هم همین
داستانها را داشت. وقتی رسیدگی نمیشود، نتیجه همین
است و تخلفات از سه و نیم میلیارد میشود ۳۵ میلیارد و
بعد ۳ هزار و ۵۰۰ میلیارد تومان.
معاون اجرایی شورای شهر تهران با بیان اینکه چندین گونی سند و مدرک از هزینههای
فاقد سند در دوران تصدی احمدی نژاد در شهرداری تهران
موجود است، افزود:
گفته میشود که چندین گونی اسناد و مدارک در مورد این
پرونده وجود دارد و اگر مقامات قضایی تصمیم بگیرند،
دوباره پرونده را بررسی کنند، در آن صورت همه مدارک در
اختیارشان قرار خواهد گرفت.
وی افزود: به تازگی یکی از کارشناسان و مسوولان وقت شورا به من گفت، این
مدارک در چندین گونی موجود است و من این سوابق را
بررسی خواهم کرد،
اما باز هم تاکید میکنم که این از مسوولیتهای شورای
پنجم و شهردار فعلی نیست، مگر آنکه مقامات قضایی
بخواهند ورود کنند یا طرحی در مجلس برای تحقیق و تفحص
در شهرداری تصویب شود یا آنکه خود شورا طرحی برای
تحقیق و تفحص را لازم بداند.
هر چند میرلوحی صحبت از طرح تحقیق و تفحص از شهرداری میکند، اما چنین طرحی
از عملکرد شهرداری تهران در خصوص واگذاری املاک و
پروژههای مشارکتی در ۲۵ بهمن ماه سال گذشته رد شد.
این طرح به پرونده املاک نجومی مربوط میشد و با وجود
آنکه همراهی افکار عمومی را به همراه داشت، اما باز هم
در مجلس رای نیاورد.
رد شدن طرحهای این چنینی در شورای شهر نیز بیسابقه
نیست، در زمان شورای چهارم طرح تحقیق و تفحص از سازمان
املاک شهرداری تهران در جلسه غیرعلنی رای نیاورد و فقط
۱۱ نفر از اعضای شورا از طیف اصلاحطلبان به این طرح
رای دادند.
با این
حساب هر چند سابقه امیدوارکنندهای از تفحص در مورد
شهرداریها وجود ندارد، اما در چنین شرایطی و با وجود
پروندههایی همچون املاک نجومی دوباره مطرح کردن طرح
تحقیق و تفحص از شهرداری تهران میتواند نقطه پایانی
بر تمام ابهامات باشد.
تهیه وَ تدوین: عـبـــد عـا صـی
بسم الله الرحمن الرحیم
یک
روانشناس تاکید کرد:
قریب به اتفاق والدین امروزی، به جای اینکه به
فرزندانشان خوشبخت بودن در جمع را بیاموزند، نابغه
بودن در تنهایی را القا میکنند.
فرناز امیراصلانی در گفتوگو با ایسنا، اظهار کرد:
متاسفانه چندی است که خانوادهها در این تب و تاب
افتادهاند که باید کودکشان را در کلاسهای آموزشی و
یا موسسات معروف ثبتنام کنند تا نابغه شود. جالب آنکه
هیچچیزی نمیتواند مانع این تب و تاب شود و والدین
بعد از کلی رفت و آمد، نتیجهای جز خشم و اضطراب و
افسردگی برای کودکشان به ارمغان نمیآورند.
این روانشناس ادامه داد: بر فرض که کودک بتواند یک
عدد چند رقمی را در یک عدد چند رقمی دیگر ضرب کند و
جوابش را در یک صدم ثانیه بگوید، یا بتواند در آستانه
نوجوانی لیسانس گرفته و حافظ کل دیوان حافظ، سعدی و
مولانا باشد، آیا چنین کودکی میتواند درست زندگی کند
و از زندگی لذت ببرد؟ آیا توانایی حل مسئله دارد و میتواند
درست تصمیم بگیرد و در نهایت آیا میتواند دوست پیدا
کند، بخندد و خوشبخت باشد؟
وی افزود: کودکان ما در اصل نیازی به نابغه شدن ندارند،
اما نیاز دارند که چگونه زندگی کردن را بیاموزند،
تواناییهایشان را بشناسند و بتوانند آنها را به کار
گیرند؛ در واقع کودکانی که معصومترین موجودات کره
زمین هستند و میتوانند با تربیت درست، همانقدر معصوم
باقی بمانند، حقشان نیست که بار آرزوهای از دست رفته
ما را به دوش بکشند و کودکیشان فدای خواستههای ما
شود.
امیراصلانی با تاکید بر اینکه کودکان حق دارند که
مطابق شخصیت و علایق خود پرورش داده شوند، شاد باشند و
از زندگی لذت ببرند، افزود: تحت فشار قرار دادن بچهها
برای شرکت در کلاسهای آموزشی مختلف به خاطر ترسی است
که والدین از عقب ماندن فرزندشان نسبت به سایر بچهها
دارند. ولی متاسفانه کودکانی که وقت خود را به جای
احساس و تخیل، فقط صرف آموزشهای علمی میکنند، به
موجودات خارقالعادهای تبدیل میشوند که سر بزرگ اما
دستان کوچک دارند.
این روانشناس با بیان اینکه والدین در تلاش پایانناپذیر
خود برای دانشمند ساختن از کودکانشان، کودکی آنها را
نابود میکنند، خاطرنشان کرد: یک سال اول زندگی کودک
تنها بر پایه حس و بین یک تا شش سال نیز بر پایه احساس
و تخیل شکل میگرد؛ در واقع طی شش سال اول زندگی،
پرورش تخیل، احساسات و هوش هیجانی از نیازهای اساسی
کودک است و تنها و تنها از طریق بازی میتوان زمینه را
برای رشد سالم روان فراهم کرد.
تهیه وَ تدوین: عـبـــد عـا صـی
بسم الله الرحمن الرحیم
کدام جمعیت مسلمین مورد تأیید ناجی جهانی-ست؟
جهت مراجعه به مرجع
متن،
یا عنوان
اصلی،
به پیوند فوق اشاره
کنید
وبلاگ
دکتر مرتضی بهشتی حقوقدان و پژوهشگر، خبرآنلاین :
آقای علیمحمد بشارتی از مبارزان قبل از انقلاب که
سابقه وزارت کشور و قائممقامی وزارت امور خارجه را در
سابقه خود دارد در هفتاد و سومین بهار زندگیاش ادعایی
کرده است که فقط از افراد متوهم و خودشیفته انتظار
بیان آن میباشد و با هیچ منطق دینی و سیاسی و حقوقی
سازگاری ندارد.
نگارنده این سطور که فقط دغدغه حقوق مردم را دارد و حق
عمومی مردم میداند که نگذارد اعتقاداتش مشوش جلوهگر
شود، سخنان جناب بشارتی را با حفظ احترام به ایشان و
بهدور از خطکشیهای سیاسی اصولگرا و اصلاحطلب به
نقد میکشم. تا بیش از این باورهای مردم کشورم به
بازار حراجی برده نشود.
علیمحمد بشارتی، در گفتوگویی با «شفقنا»، با ذکر
تعاریفی از برتری اعتقادی و دینی اصولگرایان در مقایسه
با اصلاحطلبان مدعی شده است: «قطعا اگر آقا امام
زمان(عج) همین امروز ظهور کنند، برای کمک به نهضت عظیم
خود دست روی اصولگرایان خواهند گذاشت.»
جناب بشارتی شما با تکیه بر چه کارنامهای از اصولگرایان،
مطمئن هستید از یاران قطعی امام زمان (ع) میباشید؟ لطفا به چند سوال جواب دهید تا معلوم شود در طراز
حکومت سرتاسر مهر و عدالت آن دردانه جهان آفرینش هستید؟:
۱- در
اجرای عدالت قضایی
توانستهایم در افق و مسیر
ابتدایی عدالت گام برداریم؟
۲- میتوانیم به مردم خودمان نشان دهیم که
عدالت
اجتماعی و اقتصادی
در جامعه حاکم میباشد؟
۳- امام زمان بر
حاکمیتی که ربا و رشوه و فریب شاخصه
اصلی اقتصادش میباشد
چگونه دست یاری، دراز میکند؟
۴- بنابر اعلام بانک مرکزی در شهریور ماه سال جاری
پانزده میلیون چک برگشتی داشتهایم، هیچ میدانید که
در گذشته کشور ما روزهایی بوده است که افراد «موی سبیل»
را در گرو طلبکار میگذاشتند و سوگند اعتبار بالایی
داشت لکن
امروزه اسناد معتبر مالی و پولی هم نتوانسته
مردم را متعهد به قول و وعدههایشان کند و اساساً
تعهد و وفایبهعهد کمرنگ شده است؟
۵-
آمار رو به گسترش طلاق و کاهش ازدواج،
از دیگر بخشهای
کارنامه 38 سالهاتان بوده است! آیا میخواهید بر مردم
دوران سراسر مهر و انصاف حضرت هم این چنین حکمروانی
کنید؟
۶-
نابسامانی اقتصادی
و بیکاری گسترده و خطرناک،
خشکسالیهای روبهتزاید و کمبود آب را که بخش مهم آن
ناشی از سوءمدیریت
و عدم بهرهگیری از فرصتها بوده
است با کدام ذوق و سلیقه میخواهید به امام حکیم و
مهربان نشان دهید؟
۷-
رزومه حاکمان ومدیران در دوران 38 ساله
را برای
استخدام در دولت کریمه امام عصر تهیه و تنظیم کنید و
ببینید پذیرفته میشوند؟
سوگند به قرآن جاوید، سوگند به آرمان سرشار از امید و
عزت شهیدان و جانبازان و آزادگان ایران زمین که یاد و
نامشان پایدار باد؛ اگر مردم بر شما دست بگذارند و
رضایت مردم را به دست بیاورید اصولگرا باشید یا اصلاحطلب،
شاه خوبان هم شما را انتخاب میکند و نیازی نیست
ترازوی خودشیفتگی به دست بگیرید و وزن دینداری و
نزدیکی به امام حسین و احکام خدایی اصولگرایان را وزن
کنید. اختلاس و دزدیهای کمنظیر و کودکآزاریها و
رشد رو به گسترش بیکاری و اعتیاد را در کدام بخش از
عملکرد در خشان خویش ثبت کردهاید؟
گرفتار شدن 12
میلیون نفر از مردم در فقر مطلق را چگونه میخواهید به
حضرت نشان بدهید در حالی که وجود نازنین ایشان تحمل
رنج کسی را ندارد و دلمشغولی حضرتش سربلندی مردم میباشد
نه فقر و گرسنگی و بیآبروییهای ناشی از تنگدستی!
جناب بشارتی عزیزم
صاحب این نوشتار قصد سیاهنمایی و ندیدن موفقیتهای
کشورمان و سپاسگزاری از مدیرانی که با پارسایی تمام
مشغول خدمت هستند را ندارد بلکه ادعای شما باعث شد که
با کامی تلخ مروری بر بخشی از گرفتاریهای مردم کشورم
کنم تا از توهم بیرون بیایید و باور مردم را به عدالت
و زیباییهای حکومت موعود آن امام مهربانیها، بیش از
این سست نکنید.
آیا
نشانههایی از کلام نورانی علی (ع)
را در رفتار
عمومی جامعه امروزمان نمیبینید که میفرمایند: «زمانی
بر مردم میآید که از قرآن باقی نماند مگر خط و نشان
آن
(خوب مینویسند و چاپ میکنند اما از علم و عمل
خبری نیست) و از اسلام نماند مگر اسمی (فقط نامشان
مسلمان است وگرنه از نظر عقاید و اخلاق و اعمال بویی
از اسلام نبردهاند).
مسجدهای آنها از نظر ساختمان
آباد است (مساجد را مجلل و زیبا میسازند) اما از
هدایت (و بیان احکام دین) تهی و خراب است. ساکنین و
سازندههای آن بدترین اهل زمین هستند، آنها سرمنشاء
فتنه و پناهگاه گناه هستند.»
بیاییم به جای ادعا و نمره دادنهای بیپایه و اساس به
خودمان و دور دانستن دیگران از اسلام و مسلمانی، گامی
برای اصلاح جامعهای که نشانههای یادشده در کلام حضرت
امیردر آن به روشنی مشاهده میشود برداریم و با همدیگر
تلاش کنیم تا بتوانیم شباهتی اندک با آن چه که ادعا میکنیم
باشیم.
در آرزوی آمدنش ...
تهیه وَ تدوین: عـبـــد عـا صـی
بسم الله الرحمن الرحیم
تصور
کنید که بعنوان نوزادی ناخواسته و حاصل یک رابطه جنسی
بی سر و ته، در روستایی بسیار فقیرنشین و در دامن یک
مادر بدبخت که کلفت خانه های مردم است، دیده به جهان
بگشایید، بدون آنکه وجود پدر را دور و برتان احساس
کنید…؛ تصور کنید که در بچگی مادرتان آنقدر فقیر است
که حتی توان خرید یک لباس ساده را برایتان ندارد و
مجبورید گونی سیب زمینی بپوشید، طوری که بچه های
همسایه دائم شما را مسخره کنند و به شما بخندند…؛ تصور
کنید که در سن کودکی، مادربزرگتان مجبورتان کند کارهای
سخت انجام دهید و همیشه بخاطر ساده ترین اشتباهات شما
را کتک بزند و شما هم هیچ پناهی نداشته باشید که در
دامنش گریه کنید…؛ تصور کنید که از سن نه سالگی دائم
مورد تجاوز اطرافیان قرار بگیرید، دایی ها، پسر دایی
ها، دوستان خانوادگی و کلاً همه. طوری که اولین
فرزندتان را در سن چهارده سالگی و پس از نه ماه مشقت
بدنیا آورید، آن هم یک نوزاد مرده…؛ تصور کنید که
خواهر و برادری دارید که سرگذشتی کمابیش مشابه شما
دارند، خواهرتان از اعتیاد زیاد به کوکایین بمیرد، و
برادرتان از ابتلا به ایدز…؛ تصور کنید که مادرتان
آنقدر فقیر است که نمیتواند شما را بزرگ کند و از پس
هزینه های اندک شما برآید، و مجبور شود شما را به یک
مرد غریبه بسپارد تا بزرگتان کند…؛ تصور کنید که آن
مرد غریبه، یک ارتشی بسیار سخت گیر باشد که تصمیم دارد
از همان بچگی به شما نظم و ترتیب را یاد بدهد و دائم
تنبیه کند و دستور دهد، ولی شما مجبورید او را بابا
صدا کنید…؛ تصور کنید که در میان این همه بدبختی، سیاه
پوست هم هستید، یک آمریکایی-آفریقایی، آن هم در حدود
چهل پنجاه سال پیش که اوج نژادپرستی و نفرت از سیاه
پوستان است…؛ تصور کنید که حدود چهار دهه از آن روزگار
گذشته باشد…؛ الان چه کار می کنید؟ چه بر سرتان آمده
است؟
بله درست حدس زدید؛ الان قدرتمند ترین زن جهان هستید! محبوب ترین، پولدار
ترین، با نفوذ ترین، و تنها میلیاردر سیاه پوست!؛ همه
شما را بعنوان صاحب بزرگترین خیریه جهان، پر طرفدار
ترین مجری تلویزیون، و برنده جوایز متعدد سینما و
تلویزیون می شناسند…؛ سیاستمداران، هنرپیشگان،
ثروتمندان و همه آدمهای بزرگ و معروف فقط دوست دارند
با شما مصاحبه کنند…؛ در دانشگاه ایلینوی، زندگینامه
شما تدریس می شود، در قالب یک درس با عنوان خودتان…؛
یک قصر در کالیفرنیا دارید به مساحت هفده هکتار که از
یک طرف به اقیانوس ختم می شود و از طرف دیگر به
کوهستان. همچنین ویلایی دارید در نیوجرسی، آپارتمانی
در شیکاگو، کاخی در فلوریدا، خانه ای در جورجیا، یک
پیست اسکی در کلورادو، پلاژهایی در هاوایی و …؛ با
درآمد سالانه حدود سیصد میلیون دلار، و دارایی حدود سه
میلیارد دلار، بعنوان ثروتمند ترین زن خودساخته جهان
شهرت دارید…؛ آنچه خواندید خلاصه ای بود از سرگذشت
مجری بزرگ
تلویزیون، اپرا وینفری
تهیه وَ تدوین: عـبـــد عـا صـی
بسم الله الرحمن الرحیم
فیلم
سینمایی بیپولی به کارگردانی حمید نعمتالله محصول سال
1386 است. بیپولی داستان به قهقرها رفتن جوانی به نام
ایرج (با بازی بهرام رادان) را دستمایهی روایت خود قرار
داده است. ایرج، طراح لباس است و در کار خودش ماهر و
زبردست است. فیلم با عروسی ایرج و شکوه (با بازی لیلا
حاتمی) آغاز میشود. در ابتدا اوضاع زندگی ایرج و شکوه
خوب است زیرا ایرج شغل خوبی دارد و در کار خودش یکی از
بهترینهاست. زندگی اما آنقدری که در ابتدا مساعد بود،
خوب پیش نمیرود و بازگشت پسر کارفرمای ایرج که در
فرانسه طراحی لباس آموخته، باعث میشود که شرکت بهتدریج
با طرحهای ایرج مخالفت کند.
او که به استعداد و مهارت خود اعتقاد زیادی دارد و کار
کس دیگری را قبول ندارد، شرکت را ترک میکند و مطمئن است
که مدیران شرکت به او زنگ میزنند و با خواهش و التماس
میخواهند سر کارش برگردد. این پیشبینی ایرج اشتباه از
آب درمیآید و هیچ تماسی با او گرفته نمیشود جز اینکه
برای تسویه حساب و تحویل وسایل شخصیاش به شرکت مراجعه
کند(((
همان غرور کاذبی که آخرش سَرخوردگی، خلاف، یا اعتیاد است_
عـبـــد عـا صـی
))). در همین شرایط او با یکی از دوستان دوران مدرسهاش
ملاقات میکند و پرویز (با بازی حبیب رضایی) به او
پیشنهاد بستن قرارداد میدهد.
از این قرارداد، پولی نصیب ایرج نمیشود و او که برای
تأمین مخارج زایمان همسرش نیاز به پول دارد، مجبور به
گرفتن قرض میشود. قرض گرفتنهای او بیشتر و بیشتر میشود
تا جایی که مجبور میشود ماشینش را بفروشد، طلاهای همسرش
را دور از چشم او به جای طلبهایش بدهد، و مسیر به قهقرا
رفتن را به سرعت بپیماید. در نهایت ایرج به این نتیجه میرسد
که باید غرور را کنار بگذارد و از اینرو در کارگاه کوچکی
به همراه پرویز مشغول به طراحی میشود. پرویز این بار
برخلاف دفعهی گذشته، به قولش پایبند میماند و دستمزد
ایرج را پرداخت میکند.
بیپولی در زمرهی فیلمهای موفق دههی اخیر است. لیلا
حاتمی برای بازی در این فیلم سیمرغ بلورین بهترین بازیگر
نقش اول زن را از بیستوهفتمین جشنوارهی فلم فجر دریافت
کرد و سیمرغ بلورین فیلم برگزیدهی تماشاگران نیز به این
فیلم تعلق گرفت. در ادامه به بررسی چند نکته دربارهی
این فیلم میپردازیم:
یکی از نکاتی که در این فیلم به خوبی به تصویر کشیده شده
این است که اهمیت سازمانها بسیار بیشتر از اهمیت افرادی
است که در آن سازمانها کار میکنند. ایرج فکر میکند که
اگر از شرکت برود، کار زمین میخورد و سازمان از هم میپاشد
زیرا او قدرت خود را بیشتر از قدرت سازمان میداند. اما
با رفتن او سازمان سرپا میماند و به فعالیت خود مانند
گذشته ادامه میدهد. این بدین معنی نیست که کارمندان
تأثیرگذار ارزشی برای سازمان ندارند. برعکس، سازمان موفق
چیزی بجز ترکیبی از نیروهای تأثیرگذار و چابک نیست که هر
کدام به نوبهی خود باعث پیشرفت سازمان میشوند ولی هیچ
کارمند یا مدیر تأثیرگذاری نمیتواند ادعا کند که از
سازمانش قدرتمندتر است.
در مسیر پیش روی سازمانها و افرادی که در آنها فعالیت
میکنند، دامهای زیادی به وجود میآید که به عقیدهی من،
دام غرور خطرناکترین آنهاست. این مسئله گریبانگیر
سازمانها و کارمندان میشود. فرد یا سازمان زمانی که
اوضاع خوبی دارد و در نمودار صعودی پیشرفت، بالا میرود،
اگر گرفتار دام غرور شود و شرایط خود را همیشگی و ثابت
ببیند، فراموش میکند که باید به فکر مدیریت روزهای سخت
و شرایط پیشبینی شده هم باشد.
اوضاع بازار امروزه به
شکلی است که دستخوش تغییرات لحظهای میشود و گرفتار شدن
در دام غرور یعنی غفلت کردن برای برنامهریزی لحظات پیشرو.
در فیلم بیپولی میبینیم که چگونه ایرج چوب تکبّر خود
را میخورد. در ابتدای فیلم او آنچنان گرفتار دام غرور
شده که با دیدن چند رفتگر میگوید: “اینها دلشان به چی
خوشه؟ از آدم بدبخت بدم میاد.” او فراموش کرده که فاصلهی
میان بدبختی و خوشبختی بسیار کم است و نباید آنقدر سرمست
موفقیتهای فعلی شود که برای آینده برنامهای نداشته
باشد.
علاوه بر غرور، یکی از اشتباهات دیگری که باعث میشود
ایرج شغلش را از دست بدهد این است که رقبای خود را رصد
نمیکند. او قدرت رقیب را دستکم میگیرد و حاضر نمیشود
برای بررسی شرایطش وقت بگذارد. اگر او پسر کارفرمایش را
موشکافانه رصد میکرد و از مهارتهای او اطلاع مییافت،
به یکباره با یک رقیب جدی که هیچ برنامهای برایش ندارد،
روبهرو نمیشد.
رصد بازار برای موفقیت شرکتها حیاتی است. یک چشم شرکت
همیشه باید به رقبایش باشد تا با اطلاع از آخرین تحولات
آن، برایشان سناریوهایی داشته باشد و در صورت لزوم
بهترین سناریو را اجرا کند. گاهی مواقع بسته به تحرکات
رقبا باید مسیر حرکت شرکت را عوض کرد و اولویتها را
تغییر داد.
یکی از دغدغههای افرادی که میخواهند در شرکتی استخدام
شوند، این است که آیا امنیت شغلیشان تضمین میشود.
در
سازمان پیشرو و برتر جهانی مفهوم امنیت شغلی به کلی دچار
تغییر شده است. در این سازمانها چیزی بهعنوان امنیت
شغلی به کارمندان داده نمیشود بلکه آنها خودشان هستند
که با عملکردی که نشان میدهند، برای خود ایجاد امنیت
شغلی کنند. اگر افراد در انجام وظایف محوله عملکرد خوبی
داشته باشند و در مسیر پیشرفت گام بردارند، امنیت شغلی
آنها تصمینشده است اما فردی که میخواهد آخر ماه حقوق
مشخصی را دریافت کند بدون اینکه به فکر پیشرفت خود و
سازمان باشد، نباید خیلی روی امنیت شغلی حساب کند.
همانطور که در فیلم بیپولی میبینیم، ایرج شغل خود را
تضمینشده میداند و به همین دلیل حاضر نمیشود نظرات
دیگران را در طراحیهایش لحاظ کند و قدری انعطافپذیری
نشان دهد.
یکی از نکات لازم برای موفقیت توجه به نوآوری و پیوند
ایدههای نو و جدید با تجربیات و یادگیریهای گذشته است.
بجای گارد گرفتن در مقابل هر تازه واردی به این فکر کنیم
که چه نکات جدیدی از او میتوانم یاد بگیریم و چگونه میتوانیم
یک تیم ارزشمند برای بالندگی سازمان باشیم.
درست است که تصمیمگیرندگان هر سازمان مدیران ارشد آن
هستند، اما مدیران ارشد در سازمانهای یادگیرنده و
سازمانهای تندآموز به راحتی سرمایههای انسانی خویش را
از دست نمیدهند. بله ما برای موفقیت به نیروهای دانشمند
سرباز نیاز داریم که در جای خودش دانشمند باشند و در جای
خودش سرباز، اما نباید بلافاصله با یک حرکت نیروی انسانی
به آخرین راه حل که قطع رابطه کاری است برسیم.
تهیه وَ تدوین: عـبـــد عـا صـی