از صفر تا بینهایت فاصله ...

از صفر تا بینهایت فاصله ...

«کسیکه از خدا شرم ندارد، ممکن-ست مرتکب هر جُرمی بشود» (امام حسن مجتبی"ع"). هر چه فاصله-ی «شَرم آدما از خدا» کمتر ، آدمیت او بیشتر ...
از صفر تا بینهایت فاصله ...

از صفر تا بینهایت فاصله ...

«کسیکه از خدا شرم ندارد، ممکن-ست مرتکب هر جُرمی بشود» (امام حسن مجتبی"ع"). هر چه فاصله-ی «شَرم آدما از خدا» کمتر ، آدمیت او بیشتر ...

اصولگرایی عین دین است یا عین نظام؟! ...

 

  بسم الله الرحمن الرحیم  


 
 

   اصولگرایی عین دین است یا عین نظام؟! ...  

 

 

  جهت مراجعه به مرجع متن، یا عنوان اصلی، به پیوند فوق اشاره کنید 
 

 

  انصاف نیوز ، حجت‌الاسلام والمسلمین «هادی سروش» در یادداشتی با عنوان «سخنی با مرکزیت اصولگرایی»، درباره‌ی اظهارات اخیر امام جمعه‌ی مشهد نوشته:
در رسانه‌های استانی و بعد رسانه‌های سراسری از قول امام جمعه‌ی مشهد نقل شده که گفته‌اند:
 «زنای محصنه بکنید و عرق بخورید اما در اصولگرایان اختلاف نیندازید»
 از آنجا که گوینده‌ی این سخنِ نامربوط، یک شخصی است که در کسوت روحانیت است و ثانیاً بر کرسی امامت جمعه جلوس فرموده، اهمیت توجه به آن را دوچندان می‌کند.
 گفته بودند که اصولگرایی متشکل از اصولی بنام اسلام و انقلاب و ارکان آن است.
 سؤال از دلسوزانِ دلبسته به “اصولگرایی” این است که این سخن با کجای اسلام و انقلاب و .. سازگار است؟
 حفظ اصولگرایی در چه درجه‌ای از ضرورت قطعی است که ضعف و تشتت در آن، معادل و بلکه بالاتر از ارتکاب مهم‌ترین حرام‌های منافی با عفت قرار گرفته؟!
 در دیدگاه این افراد، اصولگرایی یا عین دین است یا عین نظام، و هر کدام باشد مجوّز چنین ادبیات و گفتمان ناصحیحی نیست.
 اگر به فرض محال، همه‌ی دین و دیانت در گزینه‌ی سیاسی‌ای بنام «اصولگرایی» هم جمع بود، باز هم می‌شد کسی بگوید: برو برای حفظ اصولگرایی که خودِخودِ دین است، زنای محصنه کن؟؟
 باور بفرمایید «فقه ابوحنیفه» هم که در مسایل مربوط به «عفت»، فروعات عجیب و غریبی دارد، گمان ندارم به چنین سخنی، چشمش گریان و لبش خندان نگردد!
 از عینیت “اصولگرایی” با دیانت که تنزّل کنیم، می‌رسیم به اینکه «اصولگرایی» عین حفظ «نظام» باشد!
 خوب؛ سؤال این است آیا برای «حفظ نظام» می‌توان دستور به عرق خوری و زنای محصنه داد؟ عجیب است.
 معمار بزرگ انقلاب اسلامی می‌فرمود که «امیدواریم در جمهوری اسلامی بوی اسلام را داشته باشیم».
 و استاد «مطهری» می‌فرمود: «محتوای نظام، باید احکام نورانی اسلام باشد تا بشود نظام اسلامی.» 
 مگر امکان دارد تأثر عمیق خود را از این سنخ ادبیات مخفی نماییم!
 آن هم توسط افرادی که صاحب قدرت و تریبون هستند و رسماً برای حفظ موقعیت سیاسی و عدم تشتت و از هم پاشیدگی خط فکری و جناحی خود، احکام مهم اسلام عزیز، مانند زنا و شراب، که حرمتش منصوصِ قرآن کریم است، بیایند و اینقدر در گفتمان و حداقل در ادبیات خود، تنزّل دهند!
 تعجب در اینجا، پرده‌ی سکوت و توجیه پردازی را می‌درد که همین گوینده، دادِ سخن از ممنوعیت و برخورد با برقراری کنسرت، برای حفظ شریعت و حرمت حضرت ابالحسن علی بن موسی الرضا (ع) می‌دهد!
 در مراتب «نهی و حرمت» واقعی و حتی گفتاریِ در باب فحشا، زنای محصنه و عرق کجا و کنسرت کجا؟!
 اگر واقعاً این گفتمان، مورد تأیید ارکان و مرکزیت «اصولگرایی» نیست که انشاالله هم نباشد، جا دارد با همه‌ی توان، خود را از این منطق و گفتار ناصواب مبرا نمایند، مگرنه که باید برای این چنین تفکر و ادبیاتی، گفت:
 بر او نمرده به فتوای من نمازکنید …

 

 

  تهیه وَ تدوین: عـبـــد عـا صـی    

خیالات «زائری» و آرزوهای من

 

  بسم الله الرحمن الرحیم  


 
 

  خیالات «زائری» و آرزوهای من 

 

 

  جهت مراجعه به مرجع متن، یا عنوان اصلی، به پیوند فوق اشاره کنید 
 

 

  خبرآنلاین، وبلاگ دکتر مرتضی یهشتی، حقوقدان و پژوهشگر: داشتم در فضای مجازی سیر می کردم که با نوشته ای تحت عنوان « دیدار اختصاصی رهبر انقلاب با خسارت دیدگان موسسات اعتباری » از دوست شفیق و قدیمی-ام جناب زائری مواجه شدم که مشتاقانه مشغول خواندن شدم و در اثنای آن ذوق زده ، داشتم خودم را آماده نگارش مطلبی در وصف رابطه تاریخی روحانیت در گذشته های نه چدان دور می کردم و در ذهنم نمونه-هایی را مرور می کردم ؛ ولی در پایان بسان سراب دیدگان و خواب دیدگان برخاسته از خواب دیدم نوشته است « حتماً ادامه تخیل نویسنده را بخوانید » !!!
 جمله پایانی ، آب یخی بود که در زمستان خشک امسال بر سرم ریخت و با شتاب از خواب بیدار شدم ؛ کاشکی این نوشته ، حاصل تخیلات جناب زائری نبود و واقعیت داشت و من هم در این فضای غبار آلود و نزاع های سیاسی و نفسانی در سطح مدیریت های عالی و میانی دل شاد می شدم چون مدت زیادی است که خبرهای شادی بخش از آن سوی شنیده نشده است.
 برخی از مالباختگان فریاد زن این روزهای خیابان های کشورم را شاید بتوان از مصادیق زیاده خواهان به حساب آورد لکن منشاء زیاده خواهی آنها ناشی از اشکالی است که در ساختار اقتصادی و پولی و بانکی کشور وجود دارد زیرا تمامی صندوق ها و موسسات مورد بحث صاحب تابلو بودند و بعضاً برخوردار از خدمات سیستم شتاب بوده اند وهیچ کس نمی تواند بدون مجوز تابلویی را که گویای اعتبار شغلی آن می باشد را در سطح شهر نصب کند و یا اینکه آگهی های تبلیغاتی اش در رسانه های نوشتاری و شنیداری و دیدااری منتشر شود و بویژه از سیمای ملی.
 تبلیغ در رسانه های رسمی ؛ خود از مصادیق فریبکاری و کلاهبرداری است که با این کار اعتماد مردم را به اعتبار نداشته اش جلب کرده و اسباب فریب را فراهم کرده است که در این زمینه مسئولیت کیفری رسانه ها نیز به قوت خود باقی است و می توانند طرف شکایات مال باختگان قرار گیرد .
 کاش تخیل آقای زائری و آرزوی من تحقق پیدا کند تا بر سر مال باختگانی که شرف و عزت و کرامتشان تهدید شده است و برای اغتشاش و ایجاد ناامنی به خیابان ها نیامده-اند بلکه به مدیران عالی کشور پناه آورده اند و ایشان را ملجاء و پناه خود دانسته اند دستی کشیده شود و تا وقتی که با دست تدبیر و بزرگواری می توان گره بوجود آمده را باز کرد نگذاریم که کار به جایی برسد که با دندان هم نتوان باز کرد و به گره کور تبدیل شود و آن وقت دیر است و کاری نمی توان کرد در حالی که امروز می توان با تدبیر و محبت و احترام ، مالباختگان را آرام کرد و موجبات آرامش این ستم دیدگان را فراهم کرد و رضای الهی هم در همین است.
 به امید روزی که در کشورم فریاد برخاسته از ستم را نشنوم و دوستی و اعتماد را در رفتار همگان شاهد بوده و حکومت و مردم همراه یکدیگر زمینه های بالندگی این مرزو بوم را فراهم سازند .
 

 تهیه وَ تدوین: عـبـــد عـا صـی    

خودکشی چرا؟ ...

 

  بسم الله الرحمن الرحیم  


 
 

   خودکشی چرا؟ ... 

 

  جهت مراجعه به مرجع متن، یا عنوان اصلی، به پیوند فوق اشاره کنید 
 

تصویر مرتبط

تصویر مرتبط

 

تصویر مرتبط

 

تصویر مرتبط

 

 در این نوشتار ۶ دلیل برایتان بیان میکنیم که چرا افراد خودکشی را انتخاب می‌ کنند. درواقع این سوال از اینجا ناشی شد که با این‌که چندان مدتی از ۲۰۱۷ نگذشته است، ولی در همین مدت کوتاه آدم‌های زیادی در اطراف‌ام مرتکب خودکشی شدند. پذیرش یا اذعان به این مسئله کار آسانی نیست، یا حتی نوشتن این جمله‌ها نیز ساده و راحت نیست. هر یک برای این کار دلیلی متفاوت داشتند، ولی آنچه برای همیشه می‌ماند، غم و اندوهی است که با یادشان از دل سر بر می‌آورد.
 بر اساس آمارهای بنیاد آمریکایی پیشگیری از خودکشی، در ایالات متحده به طور متوسط خودکشی روزانه جان ۱۲۱ نفر را می‌گیرد؛ و به این ترتیب، به عنوان دهمین عامل اصلی مرگ‌ومیر در این کشور شناخته می‌شود. این مسئله با این میزان از اهمیت، چرا نباید بیش از این مورد بررسی و رسیدگی قرار گیرد؟
 البته، ماه سپتامبر را در آمریکا به عنوان ماه آگاهی ملی برای پیشگیری از خودکشی نامگذاری کرده‌اند، و هم‌چنین یک روز جهانی برای پیشگیری از خودکشی نیز وجود دارد. اما لازم است هر روزِ سال را باید روز آگاهی‌دهی برای پیشگیری از خودکشی نامید. هر روز را باید به عنوان فرصتی تلقی کنیم برای اعلام اهمیت آگاهی از نشانه‌های آدمی که عمیقا به آسیب‌رسانی به خود می‌اندیشد، مراحلی که باید برای مددخواهی طی کند، و منابعی که برای پیشگیری از آن در دسترس است.
 یک فرد ممکن است به دلایلی متعدد تصمیم بگیرد به زندگی‌اش پایان دهد، ولی در ادامه به ۶ دلیل قابل توجه اشاره می‌کنیم:‌
 – افسردگی:
احساس دلسردی و پریشانی؛ در هر سنی می‌تواند بروز کند و سیل پر قدرتی از هیجان‌ها را در بر بگیرد. گروه‌های مختلفی از آدم‌ها افسردگی را به شکل‌های مختلف تجربه می‌کنند، مثلا نشانه‌های افسردگی در زنان و مردان متفاوت است و احتمال مرگ مردان در اثر خودکشی چهار برابر زنان است.
 – ناامیدی: احساس یاس و بیچارگی از نشانه‌های افسردگی است، ولی این حالت می‌تواند به تنهایی نیز در آدم‌ها بروز کند. پژوهش‌ها نشان داده‌اند ناامیدی شدید و احساس یاس می‌تواند پیش‌درآمدی بر خودکشی باشد.
 – امتناع: برخی افراد که از بیماری و یا دردهای مزمن رنج می‌برند در مقابل دریافت مراقبت‌‌های روان‌درمانی یا روانشناختی مقاومت و از پیگیری آن امتناع می‌کنند؛ زیرا می‌ترسند علائم دردشان به شکل سطحی یا ظاهری کاهش یابد یا به عنوان نشانه‌ای از اختلال نهفته‌ی روانی تلقی شود.
نظرسنجی که توسط پژوهشگری به نام هیچکاک و همکاران‌اش صورت گرفت نشان داد ۵۰ درصد از بیماران مبتلا به درد مزمن به دلیل رنج بردن از اختلال درد به صورت جدی به خودکشی فکر می‌کنند.
 – شکست: احساس این‌که “هیچ چیز درست پیش نمی‌رود‌”‌ یا “‌هیچ کاری از دست‌ام بر نمی‌آید‌”‌؛ عدم توانایی در فرار از شکست یا موقعیت‌های استرس‌زا شرایط را برای بروز افکار خودکشی مهیا می‌کند.
 – انزوا و گوشه‌گیری:
احساس تنهایی، دوری از دیگران، و گاهی اوقات پرخاشگری؛ این حالت عموما در میان نوجوانان و سالخوردگان رایج است، ولی می‌تواند گریبان‌گیر هر آدمی در هر سن بشود. میان تنهایی و اضطراب اجتماعی و خودکشی رابطه‌ای خطرناک وجود دارد.
 – فاکتورهای مرتبط با جنسیت، سن و محیط جغرافیایی: خودکشی دومین عامل مرگ‌ومیر در میان بومیان ۱۰ تا ۳۴ ساله‌ آمریکایی ساکن آلاسکا است. آمار خودکشی مردان نزدیک به چهار برابر زنان است و ۷۷/۹ درصد مجموع خودکشی‌های آن منطقه را شامل می‌شود. خودکشی سومین عامل مرگ‌ومیر در میان اشخاص ۱۰ تا ۱۴ ساله و دومین عامل در میان اشخاص ۱۵ تا ۳۴ ساله است.
 خودکشی سوال بزرگی را در ذهن بازماندگان به جای می‌گذارد: “‌چرا؟‌”‌؛ چرا یک فرد می‌تواند خودکشی را به عنوان گزینه‌ای عملی در نظر بگیرد؟ اگرچه برای این سوال پاسخی قاطع وجود ندارد، ولی جذب نیروهای منفی که اخیرا در جامعه به شکلی متداول رواج یافته است، می‌تواند نقشی مهم در عملی کردن این تصمیم ایفا کند.
 انواع مختلف رسانه‌ها از داستان‌های مربوط به جدایی‌ها و افسردگی‌ها نهایت استفاده را می‌برند؛ و از سویی دیگر، شبکه‌های اجتماعی مخاطبان را با مطالب تلخ، وحشت از چاقی، توهمات مربوط به زوج‌ها و زندگی‌های کامل و ایده‌آل، و شادکامی‌های غیرواقعی بمباران می‌کنند. همه‌ این‌ها دنیا را به میدان مینی پر از نفرت تبدیل کرده‌اند.
 همیشه باید به یاد داشته باشیم، همان‌گونه که خودمان را در تبلیغات، مطالب، و داستان‌های عاشقانه‌ مربوط به ولنتاین غرق می‌کنیم، باید توجه عمیق و دقیقی به آدم‌های اطراف‌مان داشته باشیم. وقت صرف کنید و به همه چیز دقت کنید.
به رفتارهای دوستان، اعضای خانواده، و فرد محبوب‌تان توجه کنید لحظه‌ای وقت بگذارید و حال‌شان را بپرسید؛ واقعا اصل حال‌شان را بپرسید و به پاسخ واقعی‌شان دقت کنید و اهمیت دهید. فقط به شنیدن جمله‌ “‌خوب‌ام‌”‌ اکتفا نکنید. میگنا دات آی آر، بسیاری از افراد “‌خوب‌”‌ نیستند، ولی برای اجتناب از بیان احساسات شخصی‌شان با بی‌حوصلگی از این کلمه استفاده می‌کنند. پیش‌قدم شوید، آن‌ها را به گفتگو وادار کنید، و کنترل را به دست بگیرید!
 خودکشی تغییردهنده‌ زندگی، پایان‌دهنده‌ زندگی، و فقط یک لحظه‌ کوتاه و سیاه است که می‌شود با مداخله‌ شما به وقوع نپیوندد.
 منبع: بازده

 

 تهیه وَ تدوین: عـبـــد عـا صـی    

علت مهاجرت حضرت معصومه(س) به ایران چه بود؟

علت مهاجرت حضرت معصومه(س) به ایران چه بود؟

 امام رضا (ع) فرمودند: « کسی که حضرت فاطمه معصومه را زیارت کند پاداش او بهشت است». حضرت معصومه (س)از همان آغاز، در محیطی پرورش یافت که پدر و مادر و فرزندان، همه به فضایل اخلاقی آراسته بودند. عبادت و زهد، پارسایی و تقوا، راستگویی و بردباری، استقامت در برابر ناملایمات، بخشندگی و پاکدامنی و نیز یاد خدا، از صفات برجسته این خاندان پاک سیرت و نیکوسرشت به شمار می‌رفت. پدران این خاندان، همه برگزیدگان و پیشوایان هدایت، گوهرهای تابناک امامت و سکان‌داران کشتی انسانیت بودند.

  به گزارش ایسنا دهم ربیع‌الثانی (سال 201) مصادف است با سالروز شهادت حضرت معصومه (س) بزرگ بانوی ایران زمین. حضرت فاطمه معصومه (س) پس از ورود به شهر قم، تنها 17 روز در قید حیات بود و شبانه روز مشغول عبادت بود و سپس دعوت حق را لبیک گفت و به سوی بهشت برین پرواز کرد.

 پدر بزرگوارش امام هفتم شیعیان حضرت موسی بن جعفر (ع) و مادر مکرمه‌اش حضرت نجمه خاتون‌ (س) است. آن بانو مادر امام هشتم نیز است؛ لذا حضرت معصومه(س) با امام رضا(ع) از یک مادر هستند.

  ولادت آن حضرت در روز اول ذیقعده سال 173 هجری قمری در مدینه منوره واقع شده است. مشهورترین لقب آن حضرت، «معصومه» است همچنین لقب کریمه اهل بیت(ع) از سوی امام صادق(ع) به ایشان اطلاق شد.

 دلیل مهاجرت حضرت به ایران: مأمون عباسی در سال 200 هجری قمری، با نامه‌ها و پیام‌های بسیار، حضرت رضا(ع) را به خراسان دعوت کرد، آن بزرگوار، ناگریز از روی اکراه، این دعوت را پذیرفت و با کاروانی که مأمون فرستاده بود، به‌سوی خراسان آمد.

 حضرت معصومه(س) هم یک سال بعد (سال 201) به‌شوق دیدار برادرش حضرت رضا(ع) عازم خراسان شد و با همراهان حرکت کردند، ولی حقیقت این است که این حرکت، هجرت معنی‌دار و عظیم حضرت معصومه(س) برای حمایت از ولایت امام علی‌بن موسی الرضا(ع) و تقویت مسأله رهبری بود، که در ظاهر به‌صورت سفر برای دیدار برادر عنوان می‌شد.

 حضرت (س) به همراه عده‌ای از برادران و برادرزادگان به طرف خراسان حرکت کرد و در هر شهر و محلی مورد استقبال مردم واقع می‌شد.

  این جا بود که آن حضرت نیز همچون عمه بزرگوارشان حضرت زینب(س) پیام مظلومیت و غربت برادر گرامیشان را به مردم مومن و مسلمان می‌رساندند و مخالفت خود و اهل‌بیت (ع) را با حکومت حیله‌گر بنی عباس اظهار می‌کرد. بدین جهت تا کاروان حضرت به شهر ساوه رسید عده‌ای از مخالفان اهل بیت(ع) که از پشتیبانی ماموران حکومت برخوردار بودند، سر راه را گرفتند و با همراهان حضرت وارد جنگ شدند، در نتیجه تقریباً همه مردان کاروان به شهادت رسیدند، حتی بنابر نقلی حضرت معصومه(س) را نیز مسموم کردند.

  به هر حال، یا بر اثر اندوه و غم زیاد از این ماتم و یا بر اثر مسمومیت از زهر جفا، حضرت فاطمه معصومه (س) بیمار شدند و چون دیگر امکان ادامه راه به طرف خراسان نبود قصد شهر قم را نمود. پرسید: از این شهر«ساوه» تا «قم» چند فرسنگ است؟ آن چه بود جواب دادند، فرمود: مرا به شهر قم ببرید، زیرا از پدرم شنیدم که می‌فرمود: شهر قم مرکز شیعیان ما است.

 بزرگان شهر قم وقتی از این خبر مسرت بخش مطلع شدند به استقبال آن حضرت شتافتند و در حالی که «موسی بن خزرج» بزرگ خاندان «اشعری» زمام ناقه آن حضرت را به دوش می‌کشید و عده فراوانی از مردم پیاده و سواره گرداگرد کجاوه حضرت در حرکت بودند، حدوداً در روز ٢٣ ربیع الاول سال ٢٠١ هجری قمری حضرت وارد شهر مقدس قم شدند.

 سپس در محلی که امروز «میدان میر» نامیده می‌شود شتر آن حضرت در جلو در منزل «موسی بن خزرج» زانو زد و افتخار میزبانی حضرت نصیب او شد.

  آن بزرگوار به مدت ١٧ روز در این شهر زندگی کرد و در این مدت مشغول عبادت و راز و نیاز با پروردگار متعال بود. محل عبادت آن حضرت در مدرسه ستیه به نام «بیت النور» هم اکنون محل زیارت ارادتمندان آن حضرت است.

 امام رضا (ع) و لقب معصومه(س): حضرت فاطمه معصومه (س) بانویی بهشتی، غرق در عبادت و نیایش، پیراسته از زشتی‌ها و شبنم معطر آفرینش است.

 شاید یکی از دلایل «معصومه» نامیدن این بانو آن باشد که عصمت مادرش حضرت زهرا (س) در او تجلی یافته است. بر اساس پاره‌ای از روایات، این لقب از سوی امام رضا (ع) به این بانوی والامقام اسلام وارد شده است؛ چنان که فقیه بلند اندیش و سپید سیرت شیعه، علامه مجلسی (ع) در این باره می‌گوید: امام رضا (ع) در جایی فرمود: «هرکس معصومه را در قم زیارت کند، مانند کسی است که مرا زیارت کرده است».

  پس از دفن حضرت معصومه(س) موسی بن خزرج سایبانی از بوریا بر فراز قبر شریفش قرار داد تا این که حضرت زینب فرزند امام جواد(ع) به سال ٢٥٦ هجری قمری اولین گنبد را بر فراز قبر شریف عمه بزرگوارش بنا کرد و بدین سان تربت پاک آن بانوی بزرگوار اسلام قبله گاه قلوب ارادتمندان به اهلبیت (ع) و دارالشفای دلسوختگان عاشق ولایت و امامت شد.

 تعدادی از روایات و احادیث در شان حضرت معصومه علیها السلام: امام صادق علیه السلام فرموده‌اند: خداوند حرمی دارد که مکه است، پیامبر حرمی دارد و آن مدینه است و حضرت علی (ع) حرمی دارد و آن کوفه است و قم کوفه کوچک است که از 8 درب بهشت سه درب آن به قم باز می‌شود - زنی از فرزندان من در قم از دنیا می‌رود که اسمش فاطمه دختر موسی (ع) است و به شفاعت او همه شیعیان من وارد بهشت می‌شوند.

 امام جواد (ع) فرمودند: « کسی که عمه‌ام را در قم زیارت کند پاداش او بهشت است». امام صادق (ع) فرمودند: « کسی که آن حضرت را زیارت کند در حالی که آگاه و متوجه شأن و منزلت او باشد به بهشت می‌رود».

  امام صادق (ع) فرمودند: «آگاه باشید که حرم من و حرم فرزندان بعد از من قم است».

 منابع: ناسخ التواریخ، ج ٣ ثواب الأعمال و عیون اخبار الرضا(ع) کامل الزیارة بحار ج ٤٨ صفحه ٣٠٧ بحار ج ٦٠ صفحه ٢١٦


چه مردانی دست بزن دارند؟ ...

 

  بسم الله الرحمن الرحیم  


 

 

 

  جهت مراجعه به مرجع متن، یا عنوان اصلی، به پیوند فوق اشاره کنید 
 

 

 موضوع پرخاشگری مردان در خانواده یا به اصطلاح «دست بزن داشتن» از جمله مشکلات اصلی برخی از خانواده‌هاست که در بسیاری مواقع عامل اصلی طلاق به شمار می‌رود.
چه مردانی دست بزن دارند؟
 میگنا: کم نیستند زنانی که از پرخاشگری‌های شوهران خود و کتک خوردن‌های گاه و بیگاه گلایه دارند و چه بسا اغلب زنان در دادگاه خانواده اصلی‌ترین علت طلاق خود از شوهرشان را کتک خوردن بیان می‌کنند.
 وقتی گفته می‌شود مردی دست بزن دارد و همسرش را کتک می‌زند یعنی این فرد برای رسیدن به خواسته‌های خود به زور و پرخاشگری متوسل شده تا حرف خود را به کرسی بنشاند.
 اما واقعا چرا یک مرد باید علیه همسر خود اقدام به چنین رفتارهای فجیعی کند؟ آیا مردها حق دارند به دلیل عصبانیت، همسرشان را کتک بزنند؟ یا شوهری که «دست بزن» دارد، چه باید کرد؟
 این افراد قادر به خودکنترلی نبوده و در هنگام عصبانیت توانایی درست فکر کردن را از دست داده و دست به انجام کارهایی می‌زنند که در حالت عادی آن‌ها را انجام نمی‌دهند.
 اگر زنی دائما از شوهرش کتک می‌خورد و این امر به یک معضل بزرگ در خانواده تبدیل شده است و همسرش نیز این عدم خودکنترلی را باور دارد جای نگرانی نیست، زیرا می‌توان با مراجعه به روانشناس و روانپزشک راهکارهای مقابله با خشم و اصول خودکنترلی را یاد گرفت.
 دکتر پژمان قائم مقامی، روان پزشک:
 این گروه خشن!
خشونت های خانگی معمولا توسط آقایان علیه خانم ها اعمال می شود و این اتفاق فقط منحصر به فرهنگ ما نیست بلکه به دلیل شرایط فیزیولوژیکی مردان که از لحاظ جسمانی از خانم ها قوی ترند و نیز به دلیل فرهنگ مردسالاری که در بیشتر کشورهای دنیا وجود داشته و دارد، در همه جای دنیا همین طور است. معمولا فردی که علیه خانواده اش خشونت بروز می دهد فردی با شخصیت ناپخته، مجهول، با اعتماد به نفس پایین و از لحاظ عاطفی فردی وابسته است.
 این افراد در بیشتر موارد در دوران کودکی و نوجوانی خود مورد خشونت و سوءاستفاده جسمی قرار گرفته اند یا حتی در زندگی فعلی خود، در محل کار یا سایر مجامعی که در آن حاضر می شوند، مورد خشونت قرار می گیرند و
چون توان مقابله یا اظهارنظر در آن محیط را ندارند، خشمشان را بر سر خانواده شان خالی می کنند که به «جابجاسازی خشونت» معروف است.
یکی از شایع ترین علل پدیده خشونت خانگی، سوءمصرف مواد است. فرد معتاد، چه در زمان نشئگی و چه به دلیل عوارض مخرب و ماندگار اعتیاد بر مغز، مستعد رفتارهای تکانشی و خشونت است. از جمله این مواد می توان به الکل و انواع مخدرها و محرک ها اشاره کرد. همه این مواد باعث رفتارهای خشونت آمیز می شوند.
 وقتی «کتک» سنگ محک عشق می شود
یکی دیگر از علل بروز خشونت خانگی که عجیب هم هست، ابراز خشونت برای آزمودن عشق و وفاداری همسر است! در این مورد فرد از لحاظ عاطفی به هسمرش وابسته است. اما بر سرش فریاد می زند تا ببیند آیا همسرش همچنان او را دوست خواهدداشت یا خیر! بعد یک پله جلوتر می رود و او را کتک می زند تا ببیند آیا خانمش بعد از کتک خوردن هم به زندگی با او ادامه می دهد یا خیر! البته معمولا افرادی با اختلال شخصیت مرزی با اختلال شخصیت سادیستیک با چنین روش خشونت آمیزی محبت طرف مقابلشان را می سنجند و این عمل کاملا غیرطبیعی است. در این مورد هم ممکن است فرد در دوران کودکی در محیط خانوادگی خشنی رشد کرده باشد یا پذیرش چنین رفتاری با مادرش داشته و او هم به عنوان الگو، این رفتار را آموخته و این باور غلط در ذهنش جای گرفته که “زن خوب، زنی است که مثل مادر من بسوزد و بسازد”.
 قربانی نشوید!
این تفکر «سوختن و ساختن» یا اینکه می شنویم بعضی خانم ها می گویند «چاره ای جز تحمل ندارم!» همگی باورهای غلطی هستند که شکل گرفته اند. بسیاری خانم ها با این تصور که «اگر طلاق بگیرم، آینده فرزندانم خراب می شود»، «خواستگاری خواهرم به هم می خورد» یا «خانواده من طلاق را به هیچ دلیلی نمی پذیرند» خود را به خاطر دیگران قربانی می کنند. اما این تفکر بسیار غلط است. بچه ها به آرامش، بیش از هرچیز دیگری نیاز دارند و اگر قرار باشد فرزند در محیطی پر از خشم، فریاد و خشونت باشد و هر روز شاهد دعوای والدین و کتک خوردن مادرش و گاهی خودش هم خورد خشونت (کلامی یا فیزیکی) قرار بگیرد، آسیب می بیند. چه بسا مادری که مدام مورد خشونت قرار می گیرد، خود دچار جابجایی خشونت شود و خشمش را سر فرزندانش خالی کند؛ پس بچه ها از هر دو طرف مورد خشونت قرار می گیرند و مسلما آسیب بیشتری می بینند، بنابراین باید سعی شود به هر نحوی که هست (با کمک مشاور و با حضور هر دو والد یا به صورت تک والد) محیط خانه آرام شود تا فرزند در معرض خشونت های کلامی و فیزیکی نباشد.
یادتان باشد فردی که این خشونت ها را می پذیرد و خود را مجاب می کند به خاطر بچه و… متحمل خشونت های همسرش شود، مسلما شخصیت وابسته ای دارد که دل کندن از همسرش برایش سخت است. او فکر می کند نمی تواند بدون همسرش زندگی کند یا نگران است که اگر از مشاور کمک بگیرد، نکند طلاق به عنوان اولین راهکار به او پیشنهاد می شود. این خانم هم ممکن است همین خشونت را در کودکی خود بین والدینش دیده باشد و تحمل خشونت از سوی مادر، برایش الگوسازی شده باشد، بنابراین خشونت را می پذیرد و دنبال کمک نخواهد رفت؛ پس این فرد هم نیازمند مشاوره و سایر حمایت هاست.
 مغز بچه تان کوچک نماند!
تحمل دعوا و خشونت خانگی برای بچه ها، چند برابر بزرگسالان سخت است. ضمن اینکه اگر کودک در مراحل رشد مغز و شکل گیری شخصیت با چنین پدیده ای روبرو باشد، تاثیرات جبران ناپذیری به جسم و روانش وارد می شود. نتایج تحقیقات نشان داده صدماتی به مادرهای مغز کودکانی که مورد خشونت (حتی خشونت کلامی) قرار می گیرند، وارد می شود و مغز کوچک تری نسبت به هم سن و سال هایشان خواهند داشت و مستعد ابتلا به بسیاری بیماری ها از جمله افسردگی هستند، بنابراین نباید فکر کنیم که «سوختن و ساختن» به نفع فرزندمان است؛ حتی اگر در بدترین شرایط و به عنوان آخرین راه، کار زوج به طلاق بکشد، رشد کودک کنار یکی از والدین اما در یک محیط آرام بهتر از حضورش کنار هر دو والد اما همراه با خشونت خانگی است.
 گول نخورید!
برخی افراد بعد از انجام خشونت و رفتارهای تکانشی، دچار احساس گناه می شوند و بعد از گذشت هیجان و خشونت، تازه متوجه می شوند که چه اشتباهی کرده اند و برای کاهش عذاب وجدانشان، سعی می کنند با ابراز محبت افراطی، اقدام به تلافی رفتار بدشان کنند. به این ترتیب خانم با این تصور که همسرش او را دوست دارد و منظور خاصی از کتک زدن یا فحش دادن و… نداشته و «فقط عصبانی بوده و رفتارش این طور است»(!)، راضی می شود و همسرش را می بخشد
اما متاسفانه این رفتار از سوی همسرش دوباره و دوباره تکرار می شود و باز شوهر به دلیل عذاب وجدان ابراز محبت می کند و دوباره همسرش او را می بخشد و این چرخه مدام تکرار می شود. در صورتی که رفتار صحیح این است که وقتی شوهر پشیمان شد و برای عذرخواهی و ابراز محبت نزد همسرش رفت، خانم بگوید: “اگر می خواهی زندگی مان ادامه پیدا کند و این مشکلات حل شود، باید از مشاور کمک بگیریم”.
 خشونت را تحمل نکنید
 به هیچ وجه نباید اجازه دهید خشونت علیه شما یا فرزندتان ادامه پیدا کند و قرار نیست شما هزینه بدرفتاری همسرتان را با جسم و روانتان بپردازید یا «بسوزید و بسازید!» همچنین
وقتی همسرتان خشونت خود را نمی پذیرد و به هیچ قیمتی حاضر به مراجعه و کمک گرفتن از مشاور، روان شناس یا روان پزشک نیست، مشورت کردن با مشاور یا روان پزشک می تواند به فرد یاد بدهد که چگونه احتمال بروز خشونت را در دفعات آینده کاهش دهد و در صورت مفید نبودن اقدامات در نهایت مشخص می کند که باید به زندگی مشترک ادامه بدهید یا خیر. گاهی خشونت آنقدر شدید است که جان زن و فرزند در معرض خطر است، در این موارد فرد به هیچ وجه نباید شرایط را تحمل کند و باید به سرعت و از طریق مراجعه به پزشکی قانونی، بهزیستی یا سایر اورژانس های اجتماعی و در نهایت دادگستری، کمک بگیرد تا مشخص شود فرد مشکل روان پزشکی خاص، اعتیاد و در نهایت صلاحیت سرپرستی خانواده اش را دارد یا خیر.
 برای درمان اقدام کنید
 در خشونت های ناگهانی و تکانشی شدید، گاهی عوامل خارجی مثل حضور اقوام و آشنایان می تواند به عنوان یک عامل بازدارنده، کمک کننده باشد و مانع از ابراز خشونت فرد شود اما در خشونت های کلامی، کمک گرفتن از حامیان آشنا صلاح نیست و باید حتما از مشاور و روان شناس کمک گرفت. در ادامه این روند، مهم ترین درمانی که پیشنهاد می شود، خانواده درمانی است، یعنی همه اعضای خانواده، با توجه به سن فرزندان، باید در فرایند درمان شرکت داشته باشند و کمک کنند برطرف کردن مشکلات همراه از جمله اعتیاد به الکل و مواد با اختلال های شخصیتی مختلف از جمله دیگر کارهایی است که در جلسات درمان انجام می شود در نهایت اینکه بهتر است این نوع درمان ها به صورت گروهی باشد؛ یعنی مشاور، روان پزشک و در کنارش یک سازمان حمایتگر (مثل بهزیستی) یا در صورت لزوم مراجع قانونی با هم فعالیت کنند تا فرایند درمان با موفقیت پیش برود. به این ترتیب کنار خانواده درمانی و دارودرمانی، ابزارهای قانونی تهدیدکننده و ممانعت کننده از بروز مجدد خشونت (مثل حکم قاضی بر لزوم درمان فرد) می توانند مانع بروز خشونت فرد و باعث پیشرفت پروژه درمان شوند.
 قوی بودن شخصیت بالغ در مردان
جالب است بدانید سه طیف از شخصیت در طول روز با افراد کار می‌کند که از کودکی یعنی از بدو تولد تا هفت سالگی در انسان شکل گرفته است.
 زمانی که به راحتی حرف می‌زنیم، می‌خندیم و شوخی می‌کنیم یا به راحتی گریه می‌کنیم در واقع شخصیت کودک ما در آن لحظه کار می‌کند و فعال است و زمانی که غرایز برایمان مهم است، تصمیمی گرفته و ریسک می‌کنیم و یا از خود پرخاشگری نشان می‌دهیم در آن لحظه شخصیت بالغ فعال است و نهایتا زمانی که از کسی حمایت می‌کنیم و جمله‌ای میگوییم تا کسی خوشحال شود آن لحظه شخصیت والد افراد کار می‌کند که برای بعضی از افراد این طیف شخصیتی در طول روز متفاوت است.
 اما مرجان محمدیان دکترای روانشناسی عمومی نیز در گفت‌وگو با باشگاه خبرنگاران با اشاره به این که غالب شخصیت مردان بالغ است، اظهار داشت: مردانی که این طیف شخصیت در آن‌ها ضعیف است افرادی هستند که آرام بوده و خیلی ریسک نمی‌کنند و در واقع حرکات آن‌ها شبیه زنان است و خیلی ملایم هستند، اما این که برخی از مردان دست بزن دارند می‌تواند چند علت داشته باشد.
 یکی از علت‌ها این است که غالب شخصیت مردان بالغ است و پرخاشگری در شخصیت بالغ نمود می‌کند، اما مانند یک نمودار در کنار آن است یعنی اگر شخصیت بالغ یک مرد در درجه بالایی قرار دارد در کنار آن شخصیت والد و کودک هم می‌تواند بالا باشد یعنی خیلی مرد شوخ طبعی باشد.
 وی با بیان این که دست بزن داشتن می‌تواند تثبیت یعنی یک اختلال در شخصیت بالغ باشد، ادامه داد:
مردانی که تثبیت در شخصیت بالغ دارند خیلی خود رای و خود محور بوده و به خودشان خیلی توجه می‌کنند و غرایز خودشان برایشان مهم است بنابراین دیگران را در نظر ندارند مثلا ناهار باید راس ساعت حاضر و آماده باشد وگرنه به داد و هوار می‌انجامد که نشان از تثبیت در شخصیت بالغ آن‌ها دارد.
 این روانشناس در بیان شکل گیری تثبیت در مردان گفت: پسرانی که در سن دو تا پنج سالگی یک اتفاق مهیج برایشان افتاده یا حتی خیلی نازپرورده بوده و یا برعکس خیلی کم توجهی دیده‌اند، می‌توانند تثبیت در آن مرحله را داشته باشند.
 در مقابل مردانی که دست بزن دارند چه رفتاری باید نشان داد؟
هر گونه رفتار و برخورد غیر منطقی با شوهرانی که دست بزن دارند می‌تواند موجب تشدید این وضعیت و بدتر شدن بنیان خانواده شود و متاسفانه بسیاری از زنان نیز با پنهان کاری این نوع رفتار‌ها سعی در بهبود وضعیت دارند که کاری غیر اصولی است، زیرا نه تنها اصل مشکل از بین نمی‌رود بلکه می‌تواند در دراز مدت به بدتر شدن وضعیت موجود هم دامن بزند.
 محمدیان افسردگی را یکی دیگر از عوامل دست بزن داشتن برخی مردان دانسته و عنوان کرد: زمانی که انتقال دهنده عصبی در مغز یعنی میزان سروتونین (این ماده نزد افکار عمومی به عنوان جاری کنندهٔ «احساس خوب» شناخته شده است) کاهش یابد افراد تحریک پذیر شده و تمرکز خود را از دست می‌دهند بنابراین خود کنترلی از بین رفته و در نتیجه شاهد افزایش شدت پرخاشگری و کتک کاری بین زن و شوهر می‌شویم.
 باید شرح حال کاملی از مردانی که دست بزن دارند توسط روانشناس یا روانپزشک گرفته شود تا مشخص شود در گذشته و دوران مجردی هم این نوع رفتار‌ها را داشته‌اند
البته ناگفته نماند در زنان هم وقتی افسردگی شدید شده و سروتونین کاهش یابد این نوع پرخاشگری‌ها دیده می‌شود.
 خانواده‌ها باید بدانند که نباید عواملی را که سبب خشم و پرخاشگری در این نوع مردان می‌شود، تحریک کنند و نشانه‌ها و حالات خشم را در فرد به خوبی شناسایی کنند تا بتوانند با مدیریت صحیح او را آرام کرده و در زمان مناسب با کمک گرفتن از افراد متخصص نسبت به رفع این تعارضات اقدام کنند.
 روانکاوی عاملی مهم در شناخت دست بزن داشتن مردان
به گفته این دکترای روانشناسی عمومی
یکی دیگر از عوامل دست بزن داشتن برخی مردان به دوران کودکی و ناخود آگاه ذهن باز می‌گردد که حتی خود فرد هم ممکن است آن را به یاد نیاورد که می‌تواند ناشی از تحقیرهای مادر در کودکی شکل گرفته باشد مثلا مادر قهر کرده و پسر بچه خود را ندیده است و در نتیجه یک خشم درونی از زن می‌تواند این حالت را بوجود آورد.
 شناخت علل روانی در ارائه راهکار و مقابله با حالات خشم و کتک کاری بسیار موثر است، زیرا برخی مردان به علت‌های فوق‌الذکر نسبت به همسر خود نوعی همزاد پنداری و همسانی با مادر خود را پیدا می‌کنند که درصدد جبران آن خشمی هستند که خودشان نیز به یاد ندارند.
 وی با تاکید بر این که برای ریشه‌یابی علت کتک زدن مردان باید شرح حال از آن‌ها گرفته شود، تصریح کرد: باید علت‌های روانی این امر بررسی شود که آیا فرد از ابتدا این گونه بوده و ارتباطش با سایرین چگونه است و ریشه آن شناخته و درمان و راهکارهای لازم به این افراد ارائه شود.
 وی در پاسخ به این سوال که آیا مردانی که دست بزن دارند خطرناک هستند؛ بیان کرد:
یکی از علت‌هایی که می‌تواند دست بزن داشتن مردان را نمایان کند و در واقع خیلی نمود داشته و خطرناک است، زندگی با مردانی است که بیمار روانی بوده و دچار روان پریشی هستند و اصطلاحا به آن‌ها سایکوتیک گفته می‌شود مانند اسکیزوفرنی‌ها که از نوع پارانوئید باشند یا دو قطبی‌ها و حتی شخصیت‌های مرزی و اختلالاتی که ریشه‌های خیلی درونی دارند.
 محمدیان یاد آورشد:
این افراد حتما باید به روانشناس و روانپزشک مراجعه کرده و با دادن شرح حال اقدامات لازم درمانی را دریافت کنند و در صورتی که از قبل این حالات در شخص وجود نداشته می‌تواند از افسردگی و عوامل محیطی باشد که انتقال دهنده عصبی را در مغز کم می‌کند و در نهایت موجب می‌شود که شخص خود کنترلی را از دست بدهد که ناگفته نماند استفاده از مواد روانگردان نیز می‌تواند چنین مشکلاتی را در افراد ایجاد کند.
 باید به این نکته توجه داشته باشیم که خشم و پرخاشگری در همه افراد وجود دارد، اما دامنه آن متفاوت بوده و اگر فرد هیچ نوع کنترلی بر روی این نوع رفتارهای خود نداشته باشد با کوچکترین ناملایمت یا مخالفت در زندگی به پرخاشگری و کتک زدن همسر یا فرزندان خود روی می‌آورد که بهتر است با مدیریت صحیح و کمک از روانشناسان و روانپزشکان با این اختلال رفتاری مقابله کرد.
 گزارش از زهرا رحیمی- باشگاه خبرنگاران ، هفته نامه زندگی مثبت
 

  تهیه وَ تدوین: عـبـــد عـا صـی