بسم الله الرحمن الرحیم
چند سال پیش تو محله ما همسایه-ای داشتیم خود شیفته و از
خود راضی، خودشو عقل کل میدونست. تو کار همه اهالی محل
دخالت میکرد اما اجازه نمیداد کسی در موردش حرفی بزند ، اسمش
هم آقا صمد بود.
یک عادت بسیار بدی هم خانوادگی داشتن این بود که حتما در
طول هفته با یکی درگیر میشدند.
بعد کلی داد و بیداد تو کوچه میکردن وُ میرفتن بالا پشت
بام شروع میکردند به جیغ و داد و گفتن بد و بیراه به طرف.
به خیال خودشون میخواستن آبروی طرفو ببرن.
تا اینکه خدا خواست یکی از همسایه ها میخواست خونه-شو
بفروشه بره به شهر همسرش. بقول همسرش میگفت آخر عمری
میخوام در کنار بابا و مامانم که پیر شدن باشم و عصای
دستشون.
این آقا خونه را فروخت به یه نفر به اسم آقا طاهر. ظاهرش
خیلی خوش تیپ و بلند قد و صدای رسایی هم داشت . سه تا پسر
و دوتا دختر هم داشت اما همسرش واقعا کلانتر بود و از
خدا خواسته کلانتر محل هم شد. زن و شوهر افرادی بودند
مردم دار، اما اگر کسی میخواست به کسی زور بگه یا کسی رو
اذیت کنه حسابی جلوش در می-اومدند . البته اولش با نصیحت
و آیه و حدیث.
اما اگر نمیشد، حتما طرف یه سیلی از آقا طاهر که واقعا
هم برای خودش غولی بود میخورد.
همه اهل محل بهشون احترام میذاشتن بخاطر این اخلاق
حسن-شون.
تا اینکه زد یه روزی همسر صمد آقای خود شیفته که دل خوشی
هم از اینا نداشت با همسر آقا طاهر درگیر شد. طبق معمول
تو کوچه داد و بیداد کردند بعدش رفتن پشت بام جیغ و
داد کردن. وقتی آقا طاهر از سر کار برگشت اومد خونه وضعو
دید رفت درشونو زد. کلهم اجمعینهمشون ریختن بیرون. آقا طاهر با خوشرویی سئوال میکرد اونا همشون یهویی با
داد و بیداد جواب میدادند. هرچه آقا طاهر خواهش میکرد
پدر خانواده حرف بزنه هیچکدام راضی نمیشدن و همگی باهم
برای یه سئوال جواب میداند. آقا طاهر دید نه بابا اینا اهل صحبت کردن و احترام نیستن.
دو قدم گذاشت جلو یقه-ی آقا صمد رو گرفت بلندش کرد کوبیدش
زمین بعد پسرشو زد زمین ، بعد زنشو زد زمین. دختراش رفتن
تو درو بستن. آقا طاهر گفت ضعیفه ی سلیطه بلند شو برو گمشو حالا با
هرکدوماز دستاش پدر و پسر رو گرفته کله شونو بهم میزد،
اینا هم اولش بد و بیراه میگفتن بعدش افتادن به خواهش
تمنا و غلط کردیم. همسایه ها رفتن جلو وَ پا در میانی کردن موضوع حل شد اما
همگی خوشحال بودن که این آقا صمد خود شیفته بد جوری دماغ
سوخته شد اونم برای اولین بار.
دیگه محل امن و امان شده بود آقا صمد و خونواده-اش هم سر
براه شده بودند به همه سلام میدادند.
تو مملکت ما هم هستن افرادی که خود شیفته هستن گاهی دماغ
سوخته میشن باز هم از خر شیطون نمیان پائین.
مکرو ومکر الله والله خیر و الماکرین.
یدالله فوق ایدیهم ...
تهیه وَ تدوین: عـبـــد عـا صـی
بسم الله الرحمن الرحیم
جهت مراجعه به مرجع
متن،
یا عنوان
اصلی،
به پیوند فوق اشاره
کنید
وبلاگ محمدرضا زائری، نویسنده و تحلیلگر مسائل
فرهنگی، خبرآنلاین :
دوستان اصولگرا، رفقای انقلابی، عزیزان حزب اللهی، جامعه
محترم مدرسین، جامعه محترم روحانیت مبارز، جمعیت های
مختلف و جبهه های رنگارنگ کوچک و بزرگ سیاسی! همه باید
بیاموزیم و بفهمیم که هر انتخاب ما اقتضائات و پیامدهایی
دارد که خواسته یا ناخواسته باید بپذیریم و پایشان
بایستیم.
در تصمیم های شخصی، زندگی خانوادگی و مسایل اجتماعی
همیشه باید به خاطر داشته باشیم که نمی شود هم خدا را
بخواهیم و هم خرما را!
اگر دموکراسی را به هر دلیل پذیرفتیم و شعارش را دادیم و
مدالش را به گردن آویختیم باید این را هم قبول کنیم که
همیشه آرای عمومی به نفع ما نیست و به قاعده "گهی زین به
پشت و گهی پشت بر زین" باید بعضی وقت ها ما مغلوب باشیم.
اگر توقع داریم وقتی رأی آورده ایم دیگران به جای آشوب و
فتنه در برابر غلبه و پیروزی ما تسلیم شوند، با همان
منطق و قاعده باید بپذیریم که وقتی دیگران رأی می آورند
و پیروز می شوند غلبه آنان را به رسمیت بشناسیم و در
مقابل تصمیم و نظر آنان کوتاه بیاییم!
تلخ است؟ بله، هست اما آنان نیز روزی همین تلخی را چشیده
اند! دشوار است؟ آری، اما آنان نیز روزی همین دشواری را
کشیده اند!
دنده مان نرم و چشممان کور! باید بیاموزیم به جای
ناسزاگفتن و تهمت زدن و شعار دادن بنشینیم و ایرادهایمان
را بررسی کنیم و به آینده بیندیشیم و فکر کنیم چه طور می
شود دل مردم را به دست آورد و آرایشان را جلب کرد و روی
افکار عمومی تأثیر گذاشت؟
این که وقتی رأی نیاورده ایم پیروزی طرف مقابل را نفوذ
دشمن قلمداد کنیم و با خشم و غضب به فحاشی و توهین
بپردازیم با کدام منطق و معیار دینی و انسانی سازگار است؟
ناسلامتی ما قرار است الگوی مردمسالاری دینی را به دنیا
ارائه دهیم و دیگران را دعوت کنیم که بیایند و مثل ما
بشوند!
همه سرمایه جمهوری اسلامی و دستاورد انقلاب و افتخار
امام راحل این است که توانسته مدلی عرضه نماید که میان
مبانی مشروعیت دینی و اصول دموکراسی بشری جمع کند.
اکنون با تجربه ای سی و چند ساله مخصوصا بین کشورهای
منطقه و در فضای بعد از حضور ترامپ و رسوایی داعش این
بزرگترین وجه ممیزه و ارزش افزوده ماست.
این روزها رفتار و گفتار برخی دوستان مدعی اصولگرایی و
ارزش مداری در تخریب دولت آقای روحانی و جناح اصلاح طلب
شدیدا باعث تأسف و شرمندگی است.
گذشته از این که برخی از واکنشها و رویکردها اصلا توجیه
شرعی و اخلاقی ندارد همیشه در این گونه موارد جای یک
پرسش جدی خالی است؛ آیا این رییس جمهوری در چارچوب
قوانین جمهوری اسلامی رأی آورده و با اکثریت آرای عمومی
به این جایگاه رسیده است ؟
اگر آری که این بازی ها چیست؟ خوشتان نمی آید زحمت بکشید
و به تعبیر ظریف و دقیق رهبر معظم انقلاب بروید کاری
کنید که مردم رای شما را بپذیرند و به شما تمایل و گرایش
پیدا کنند!
آن وقت البته دیگر امامان جمعه های ما نمی توانند هر طور
دلشان خواست حرف بزنند، آن وقت سخنگوی یک قوه ما نمی
تواند هر طور دلش خواست مصاحبه کند، آن وقت دیگر فرمانده
نظامی و امنیتی ما نمی تواند سخنرانی سیاسی داشته باشد!
آن وقت دیگر همه ما مجبوریم به مخاطبان خود احترام
بگذاریم و نمی توانیم هنرمندان و نخبگان را مشتی مطرب و
رقاص بخوانیم!
اگر هم قرار است روال و مشی نظام نوعی دیکتاتوری دینی
باشد و فقط شما و جریان مورد علاقه شما و کاندیدای مورد
نظر شما به حاکمیت و قدرت برسد که خوب، راحت حرف دلتان
را بزنید و به صراحت بگویید تا امثال من هم تکلیف خودمان
را بدانیم!
چه قدر مگر من دیگر می توانم در مقابل جوانان و نخبگان و
دانشجویان توجیه کنم و جواب سربالا بدهم؟
اگر رویکرد و ادبیات امثال آقای سعید قاسمی منش انقلاب و
منطق حزب الله است، من نه انقلابی هستم و نه حزب اللهی!
و اگر نیست - که من معتقدم نیست - لطفا قاطعانه و جدی،
خط و جبهه خودتان را جدا کنید و موضع خود را آشکارا بر
زبان آورید و در عمل نشان دهید!
تهیه وَ تدوین: عـبـــد عـا صـی
بسم الله الرحمن الرحیم
جهت مراجعه به مرجع
متن،
یا عنوان
اصلی،
به پیوند فوق اشاره
کنید
به گزارش جماران، آیت الله امجد شب احیاء ، شب نوزدهم ماه
مبارک رمضان در موسسه نوید صالحین، گفت: در این عالم، برخی
احکام بر برخی احکام دیگر و برخی قوانین بر برخی قوانین دیگر
حاکم هستند. تبعیت بر همه چیز حاکم است و اگر تبعیت بر همه
چیز حاکم باشد، جامعه به این بدبختی نمیافتد.
آیت الله امجد در ادامه تصریح کرد: به راستی شکر کدام نعمت
خدادادی را میتوانیم به جا آوریم؟ شما میتوانید شکر کنید
که خدا ما را وادار کرده روزی ۱۰ مرتبه قرآن بخوانیم؟ امام
با آن همه گرفتاری روزی چندین مرتبه قرآن میخواند؛ امام
چهره مظلومی است.
وی با اشاره به اینکه هرچه خدا گفت، برعکس انجام دادیم،
تصریح کرد: ما امانت خدا هستیم و به خودمان خیانت کردیم؛ خدا
گفت «نکنید»، انجام دادیم؛ خدا گفت «انجام دهید»، نکردیم. ما
گوش شنوا نداریم.
آیت الله امجد با تاکید بر اینکه اعتدال نداریم،
گفت: یا هیچ کاری را انجام نمیدهیم، یا همه کار میکنیم.
مدیر باید دارای ۴ شرط مدیریت باشد؛ مدیر باید اختیار داشته
باشد، امین باشد، حسابرس باشد و آگاهی داشته باشد.
وی با تاکید بر اینکه مشکلات زیادی در جامعه وجود دارد
که انسان را خُرد میکند، اظهار کرد: امشب آمدهایم تا قرآن
را روی سر بگذاریم؛ قرآن نور است، قرآن هدایت است. مشکلات
جامعه کم نیست؛ مشکلات جامعه آدم را خرد میکند. امشب آمدیم
برای ظهور امام زمان (ع) دعا و طلب مغفرت کنیم. باید از
گناهان خود توبه کنیم.
آیت الله امجد با اشاره به شهادت آیت الله مدنی، گفت:
آیت الله مدنی ۴۰ سال قبل از شهادتش، شک کرده بود که کشته میشود،
وی یکپارچه نور بود؛ شب احیاء بالای منبر رفته بود و به مردم
گفته بود که «آقایان شما آمدید از گناهانتان توبه کنید، من
آمدهام از منبرهایم توبه کنم». آیت الله مدنی، شهید
بزرگوار، نسبت به ارزشها حساس بود اما بالای منبر رفته بود
و گفت که میخواهم از منبر خود توبه کنم.
وی با تاکید بر اینکه آمدهایم امشب با علی (ع) آشتی کنیم و
او را بشناسیم، اظهار کرد: این دنیا متاع غرور و متاع بلاغ
است؛ دنیا معبد، دانشگاه و جای انبیاء است؛ اینجا از بهشت
بالاتر است چرا که در بهشت ترقی عملی نیست، در دنیا با یک
صلوات به عرش میرسید. اینجا، جای متاع بلاغ است. اما هیچ کس
به اندازه حضرت علی (ع) به دنیا تیر نزده است، چیست دنیا؟ از
خدا غافل شدن.
آیت الله امجد با تاکید بر اینکه انسان نباید اسیر نان و آب
باشد، گفت: ما همه ابزار خدادادی، زمین، آسمان، کهکشان و...
را که برای انسان آفریده شده را به یاد داریم؟ فرض کنیم بهشت
و جهنم نباشد، آیا درست است که گناه کنیم؟ همه اینها برای
این است که انسان نان و آب داشته باشد.
وی تصریح کرد:
پیغمبر (ص)، حضرت علی و امام زمان (عج) پدران شما هستند، چه
غم دارید؟ کسی پدر دارد، غم دارد؟ علی (ع) بعد از پیامبر
جانشین است، علی جان شیرین پیامبر است. خدا به نام علی (ع)
جلوه کرده است، میخواهید خدا را ببینید، علی (ع) را ببینید.
آیت الله امجد با تاکید بر اینکه اگر مجتهد عادل و رساله
عملی داشته باشیم، پیرو علی میشویم، خطاب به حاضرین اظهار
کرد: انسان درصورتی که خود را بشناسد میتواند خدا را بشناسد،
خود را بیابید تا خدا را بشناسید. چه بخواهید و چه نخواهید
بهشت و جهنم وجود دارد، امشب خود را بشناسید.
وی ادامه داد: فردی به امام حسین (ع) میگوید، میخواهم گناه
کنم؛ امام حسین (ع) مانند ما نیست که به او بگوید خبیث،
ملعون؛ او را بگیرید، ببرید، ۱۱۰ را خبر کنید و ببرید زندان؛
امام حسین (ع) انسان است. بشر با انسان فرق میکند؛ این بشر
آمده تا انسان شود، انسان بینهایت بزرگ. حضرت میفرماید،
اگر میخواهی گناه کنی، برو جایی که خدا تو را نبیند؛ این
بزرگان این گونه تربیت میکردند.
آیت الله امجد افزود: ممکن است فردی اهل گناه باشد و در
نهایت به بهشت برود، ممکن است فردی تمام عمر در حوزه باشد
و به ته جهنم برود. تمام بدبختی ما از خودبینی و تمام سعادت
در خدا پرستی است. انسان باید بداند که مبداء است. دریا است؛
خویش را باید در خویش پیدا کند. ما خودبینیم. خودبینی، تکبر،
کبر به همراه میآورد.
ما دو دشمن چون نفس و زینت دنیا داریم و تمام بدبختی ما از
خودپرستی، خودبینی و عدم خداپرستیمان است. ما همه را جهنمی و
خود را بهشتی میدانیم.
وی با تاکید بر اینکه امشب برای توبه آمدهایم، اظهار کرد:
خدا غیر از قاتل امام حسین (ع) همه را میبخشد؛
هرکس، هرچه، هرجا، هر فرصت میتواند توبه کند. توبه، پشیمانی
است. ما مردههای عمودی هستیم که بعدا افقی میشود. باید «خداییمان»
را کنار بگذاریم، در این صورت آدم میشویم؛ تا خدایی میکنیم،
آدم نمیشویم. اگر بتوانیم امشب خودخواهیمان را کنار بگذاریم
به عرش میرویم.
تهیه وَ تدوین: عـبـــد عـا صـی
بسم الله الرحمن الرحیم
آزادی بیان در غرب : 1- «علیه اسلام» 2-«علیه اسرائیل»
دکتر صادق زیباکلام : توئیتی-ای که بعد از مصاحبه تلویزیونی سهشنبهشب هفته گذشته آقای رئیسجمهور گذاردم مبنی بر اینکه «به نظر میرسد ما دو ایران داریم یکی در عالم واقعیت و دومی هم در ذهن آقای روحانی» با واکنش و انتقادات زیادی از سوی کاربران روبهرو شد. فصل مشترک بسیاری از آنها هم انتقاد و حمله به بنده بود که «من کی متوجه این دوگانگی در آقای روحانی شدم؟ آیا زمانی که در انتخابات برای ایشان میدویدم هم به این نکته واقف بودم؟ یا اینکه این را بعداً کشف کردهام؟» بسیاری هم بنده را متهم میکردند که «حالا که مردم را کشاندهام پای صندوق و خَرم از پل گذشته، دارم روحانی حقیقی را معرفی میکنم». برخی هم بنده را متهم به «بلاتکلیفی و تذبذب میکردند و اینکه خودم هم نمیدانم که نظرم در مورد آقای روحانی چه میباشد و منظماً تغییر جهت میدهم». در خوشبینانهترین حالت متهم شدم به بیاطلاعی و عدم شناخت از روحانی واقعی و در بدبینانهترین حالت متهم شدم به سوءاستفاده از اعتماد مردم و بهرهبرداری از اطمینانشان به خودم.
دوستان، عزیزان، یاران!
پایین بودن سطح توسعهنیافتگی سیاسی باعث میشود تا
فرهنگ یا درستتر گفته باشم، پاردایم فضای سیاسی حاکم بر
جامعهمان با ضعفها و کاستیهای فراوانی روبهرو باشد. یکی از این کاستیها و جدیترین آنها ضعف «تفکر انتقادی»
است. ما معمولاً اگر از یک جریان فکری، شخصیت، گفتمان یا
مرجع سیاسی طرفداری میکنیم، میبایستی تا به آخر ثناگوی
آن بوده و هیچ کاستی و نقطهضعفی را در آن نپذیریم. بهعنوانمثال
وضعیتی که در میان بسیاری از طرفداران نظام به چشم میخورد
بهجز ستایش، تقدیس و تمجید، کلام دیگری از آنان در خصوص
نظام و بسیاری از تصمیمات، سیاستها و عملکردش شنیده نمیشود.
تمجید و ستایش بیچونوچرا بهتدریج بدل شده به بخشی از
فرهنگ اجتماعی ما.
این رویه فقط در حوزه سیاسی نیست. در
تمامی همایشها و نشستهایی که معمولاً در بزرگداشت چهرهها
و شخصیتهای تاریخیمان اعم از شاعر، نویسنده، روحانی،
متفکر، دانشگاهی یا هنرمند برگزار میکنیم، یکی پس از
دیگری سخنرانان صرفاً به مدح و ثنای وی میپردازند. تنها
نکتهای که در آن یکی دو روز همایش از سوی سخنرانان مطرح
نمیشود نقد آراء و اندیشههای وی میباشد. کانه هرچه او
گفته یا سروده، نوشته یا باور داشته حقیقت مطلق میبوده
و هیچ انتقادی نمیتوان به آنها وارد دانست و فقط میبایستی
آن چهره تاریخی را مورد ستایش و تعریف و تمجید قرار داد.
یک بعد دیگر «فرهنگ تقدیس» آن است که اگر ما از یک چهره
یا شخصیت سیاسی طرفداری نماییم، میبایستی چشمان خود را
بر روی کاستیهای وی فروبندیم و بهجز ستایش و تمجید
نکته دیگری در وی نبینیم.
صادق زیباکلام در جریان
انتخابات از آقای روحانی حمایت میکرد. جدای از حمایت،
شهر به شهر میرفت و در جریان سخنرانیهایش مردم را
تشویق و ترغیب میکرد که به وی رأی بدهند. حسب فرهنگِ
غالب، صادق زیباکلام میبایستی این تأیید از روحانی را
تا به آخر ادامه داده و بهجز تقدیس و تکریم و طرفداری
از آقای روحانی چیز دیگری بروز ندهد. لاجرم هرچه ایشان
میکند را میبایستی تأیید نموده و اگر غیرازاین کند و
احیاناً اینجاوآنجا بر سر این موضعگیری یا آن یکی، از
او انتقاد نماید، متهم میشود به «دورویی»، «فرصتطلبی»،
«حزب باد»، «صادق نبودن با مردم» و...
نه دوستان عزیز، من چه در اردیبهشتماه که شبانهروز
برای آقای روحانی میدویدم، نگاهم به ایشان بههیچروی
صرفاً تقدیس و تمجید و تعظیم و تکریم به ساحت مقدسشان
نبود و چه امروز. من نه در دوران انتخابات او را مُراد،
مرشد، قطب و بت میدانستم و نه امروز. بارها و بارها در
سخنرانیهایم بالأخص در دانشگاهها میگفتم که روحانی نه
نلسون ماندلاست، نه ماهاتما گاندی، نه محمد مصدق، نه
مهدی بازرگان، نه سید محمد خاتمی و نه حتی اکبر هاشمی
رفسنجانی.
درعینحال ایشان (از نظر بنده) یک سر و گردن بالاتر از
جناب سید ابراهیم رئیسی یا آقای قالیباف میایستاد؛ میگفتم
صدر و ذیل ستاد جناب رئیسی مملو از احمدینژادیهاست و
درنتیجه اگر ایشان در انتخابات پیروز میشدند(که برای
اصولگرایان بههیچروی دور از ذهن نمیبود) احمدینژادیها
مجدداً بر قوه مجریه مسلط میشدند و بلایی که در فاصله
۹۲-۸۴ اصولگرایان بر سر مملکت آوردند مجدداً تکرار خواهد
شد. هنوز هم به آن باور با تمام وجود اعتقاد دارم و اگر
زمان، هزار بار دیگر هم به عقب بازگردد، من همچنان در
برابر احمدینژادیسم از آقای روحانی حمایت میکنم.
ثانیاً، بنده هرگز در جریان انتخابات نگفتم که اگر آقای
روحانی انتخاب شوند شاهد ورود بانوان، کردها، اهل سنت و
اصلاحطلبان به نظام اجرایی کشور خواهیم بود. حتی اگر
اینها شدنی هم میبودند و ایشان با اعتراض و مخالفت جدی
اصولگرایان در انتخاب وزرای زن یا اهل سنت روبهرو نمیشدند(که
غیرممکن بود این اتفاق نیفتاد) خیلی معلوم نبود که اساساً
خود آقای روحانی اعتقاد جدی به داشتن وزیر کرد، سنی مذهب
یا حتی زنان میداشت.
میرسیم به موضوع مهم اصلی یا همان تفکر انتقادی. طبیعی
هست که در فرهنگِ سیاسی اجتماعیِ رایج ما که تقدیس و
تمجید از حاکمان و چهرههای تاریخیمان سکه رایج است،
تفکر انتقادی چندان جایگاهی ندارد؛
اما دوستان! یکی از
مؤثرترین ابزار پیشرفت و توسعه سیاسی نقد حکومت است.
کمترین فایده نقد آن است که حکومت را از یکسو متوجه ضعفها
و خطاهایش مینماید و از سویی دیگر مانع از آن میشود که
حکومت جایگاهی رفیع و عاری از هرگونه خبط و خطا برای خود
قائل شده و خود را مصون از اشتباه تصور نماید. بعلاوه به
حکومت یادآوری مینماید که افزون بر آنچه انجام داده،
هنوز توقعات و انتظارات دیگری از وی میرود. به همین
خاطر رویکرد بنده از ابتدای ریاست جمهوری آقای روحانی در
سال۹۲ تا به امروز حمایتی منتقدانه بوده. هم «تمامقد»
از ایشان حمایت کردهام و هم درعینحال خیلی جدی
منتقدشان بودهام.
بنده معتقدم این روش خیلی هم بینتیجه نبوده. بگذارید
به همان مصاحبه سهشنبهشب ایشان دقیقتر بنگریم. یکی از
موضوعات مهم در آن گفتگو پرداختن به موضوع غیبت زنان،
اهل سنت و کردها بود. این درست است که آقای رئیسجمهور
هیچ توضیح و توجیه قانعکنندهای پیرامون عدم حضور آنان
در کابینهشان نتوانستند ارائه دهند، اما اینهمه داستان
نبود. نفس اینکه برای نخستینبار یک رئیسجمهور در ایران
اسلامی مجبور شده بود که در مقام رفعورجوع کردن غیبت
زنان، اهلسنت و کردها برآید پیشرفت بزرگی میبود. مهم
نبود که توجیه و توضیح آقای روحانی چه میبود، مهم آن
بود که این انتظار(که زنان، اهل سنت و کردها میبایستی
در سطوح بالای نظام مدیریتی کشور حضور داشته باشند) بدل
به یک مطالبه جدی سیاسی و اجتماعی درآمده. بهنحویکه
فرد دوم نظام مجبور میشود در نخستین صحبتش با مردم بعد
از پیروزیاش به آن اشاره نماید. آیا یک دهه پیش هم رئیسجمهور
خود را مجبور میدید که در خصوص عدم راهیابی زنان، اهل
سنت و کردها به مردم توضیح دهد؟ فیالواقع یک دهه پیش که
جای خود دارد، آقای روحانی حتی چهار سال پیش که در چنین
روزهایی نخستین دولتشان را برگزیده بودند هم بههیچروی
مجبور نبودند به مردم توضیح دهند که چرا زنان، اهل سنت
یا کردها در دولتشان غائباند؟
تهیه وَ تدوین: عـبـــد عـا صـی
بسم الله الرحمن الرحیم
آرزوهای غُل وُ زنجیر شده ...
انتخاب ...
اینم کمک به فرهنگ-سازی، از نوع زیرزمینی ...
اینم از آینده-ی خیلی نزدیک ما! ...
آرزوهای غُل وُ زنجیر شده ...
دفاع از خانمان وُ خانه-ی خود ...
تهیه وَ تدوین: عـبـــد عـا صـی