از صفر تا بینهایت فاصله ...

از صفر تا بینهایت فاصله ...

«کسیکه از خدا شرم ندارد، ممکن-ست مرتکب هر جُرمی بشود» (امام حسن مجتبی"ع"). هر چه فاصله-ی «شَرم آدما از خدا» کمتر ، آدمیت او بیشتر ...
از صفر تا بینهایت فاصله ...

از صفر تا بینهایت فاصله ...

«کسیکه از خدا شرم ندارد، ممکن-ست مرتکب هر جُرمی بشود» (امام حسن مجتبی"ع"). هر چه فاصله-ی «شَرم آدما از خدا» کمتر ، آدمیت او بیشتر ...

با قضاوتهای عجولانه آب به آسیاب دشمن نمیریزیم؟! ...


 

  بسم الله الرحمن الرحیم  

 

 با قضاوتهای عجولانه آب به آسیاب دشمن نمیریزیم؟! ...  


  جهت مراجعه به مرجع متن، یا عنوان اصلی، به پیوند فوق اشاره کنید  

  آفتاب یزد -گروه سیاسی: انتشار اسناد مربوط به کودتای 28 مرداد 1332 توسط دولت آمریکا، به غبارروبی از روی یک دعوای تاریخی که گرد زمان بر روی آن نشسته بود، پرداخته است. جدالی 64 ساله که هرازگاهی زنده می‌شود و آتشی میان ملی گرایان و فدائیان اسلام به راه می‌اندازد و پس از چندی همچون سایر بزنگاه‌های تاریخی آتش آن فروکش می‌کند و به خاموشی می‌گراید.
این کتاب دربرگیرنده اسناد عملیات سرنگونی دولت دکتر محمد مصدق است و به تشریح حوادث پیش و پس از کودتا پرداخته است.
آنچه در این میان اهمیت یافته، اذعان آمریکا به دخالت این کشور و همچنین بریتانیا در فرآیند شکل‌گیری کودتاست؛ اعترافی که به گمان بسیاری تازگی ندارد و پیش‌تر هم تاریخ نگاران به مداخله این دو کشور در جریان حوادث 28 مرداد گواهی داده بودند. اما با تورق صفحات کتابِ اسنادی که وزارت خارجه آمریکا منتشر ساخته، به واقعه‌ای برمی‌خوریم که در تقویم تاریخ مبنای درگیری طرفداران آیت الله کاشانی و حامیان دکتر مصدق بوده است. آیت الله کاشانی که سه سال پیش از شکل گیری کودتا، هم رزم و همراه دکتر مصدق، برای ملی شدن نفت کوشیده بود، پس از به ثمر نشستن تلاش هایشان و ملی شدن صنعت نفت ایران راه خود را از دکتر مصدق جدا ساخت. گویی که میان او و مصدق که به تازگی ردای نخست وزیری را به تن کرده بود، رخنه‌ای ایجاد شده بود که در گذر روزها ژرفای آن فزونی یافت و به شکافی عمیق تبدیل شد. همین اختلاف موجب خوانش‌های متفاوتی از تاریخ شد و هرکسی از دریچه نگاه خود به واقعه 28 مرداد 1332 می‌نگریست. حامیان آیت الله کاشانی که به گروه «فدائیان اسلام» تعلق داشتند وقوع کودتا در آن روز را به کل رد می کنند و نخست وزیر وقت را دوستدار آمریکا و مجری سیاست های انگلستان می پندارند. در حالی که ملی گرایان یعنی موافقان دکتر مصدق از دیدارهای دوجانبه آیت الله کاشانی و جانشین مصدق» خبر می دهند و ادعا دارند که آیت الله کاشانی در وقوع کودتا علیه دولت دکتر مصدق دست داشته است.(!)
حال انتشار اسناد کودتای 28 مرداد 32 توسط وزارت خارجه آمریکا و بیان این نکته که کاشانی در کودتا نقش داشته، آتش خاموش شده درگیری‌ها میان هواداران مصدق و کاشانی را برافروخته و بر آن دامن زده است. تا جایی که سایر مطالب مندرج در این کتاب مسکوت باقی مانده و سخنی از آن گفته نمی‌شود. بیان دخالت کاشانی در واقعه کودتای 28 مرداد، واکنش برخی کنشگران سیاسی کشور را هم به همراه داشته است تا جایی که عبدالله رمضان زاده، سخنگوی دولت اصلاحات در توئیتی چنین نوشته است: «حال که اسناد همراهی کاشانی با کودتای آمریکایی افشا شده، نام خیابان آیت الله کاشانی را تغییر دهید!» اما از دیگر سو ، محمد کاشانی پسر آیت الله کاشانی این اسناد را دروغین می‌داند و بر این باور است که: ...
 28 مرداد، کودتا نشده است
خسرو معتضد، پژوهشگر تاریخ و از حامیان آیت الله کاشانی در پاسخ به این سوال آیا می‌توان به ادعای دخالت کاشانی در کودتای 28 مرداد که در اسناد وزارت خارجه آمریکا درج شده است، استناد کرد، به خبرنگار «آفتاب یزد» گفت: من به هیچ وجه دخالت آیت‌الله کاشانی در جریان مجادلات 28 مرداد را صحیح نمی‌دانم. برخی دوستان اصلاح طلب مثل آقای عبدالله رمضان زاده سخنگوی دولت اصلاحات گفته‌اند براساس اسناد وزارت خارجه آمریکا باید اسم آیت‌الله کاشانی را از روی یکی از خیابان‌های تهران حذف کنیم. اصلا برخی نام کودتای نظامی را بر وقایع 28 مرداد می‌نهند. بیایید تاریخ را به درستی مرور کنیم. اگر ارتش در 28 مرداد 32 کودتا کرده بود، پس آقای طیب چه کاره بود؟ آن 7 الی 8 هزار نفری که از جنوب شهر تهران حرکت کرده بودند به سمت مرکز شامل چه کسانی بودند؟ اصلاً واژه کودتا یعنی چه؟ «کو-دِ-تا» یعنی حرکت نظامی به منظور براندازی حکومت.
**
مردم کاشانی را دوست داشتند
وی افزود: مرحوم دکتر مصدق مردی پاکدامن و وطن‌پرست و بسیار شریف بود. یکی از علل مغضوبیت من این است که در رادیو و تلویزیون تمام وقایع پیرامون مصدق را بازگو کرده‌ام.
مصدق شخصی بود که حتی از دولت در دوران نخست وزیری‌اش حقوق هم دریافت نمی‌کرد. آیت‌اله کاشانی هم فردی مورد علاقه و وثوق مردم بود و ملی شدن نفت هم اگر انجام شد، با کمک آیت‌الله کاشانی بود. بنده هیچ نسبت خانوادگی و سمپاتی نسبت به آقای کاشانی ندارم، من فقط آینه تاریخ هستم. آیت الله کاشانی ملی کردن نفت را به جایی رساند که تمام توده‌های مردم در سراسر ایران حامی‌اش شدند. او در آن زمان فتوایی داد مبنی بر اینکه اگر ارتش انگلستان که 11 رزم ناو به شط‌العرب و اروند رود فرستاده بود، یک نیرو پیاده کند، خون‌شان مهدورالدم است و هریک از مسلمانان و ایرانیان اگر یک انگلیسی را بکشد، درب بهشت بر رویش باز خواهد شد. این فتوایش بر روی مردم ایران اثر بسیار مثبتی گذاشت.
این پژوهشگر تاریخ اضافه کرد: دولت انگلستان یک نخست وزیر معقول و منطقی به نام کلمنت اتلی (ClemenAttlee) داشت که چون خودش از حزب کارگر بود و صنایع و زغال سنگ و راه آهن و طب انگلستان را داخلی کرده بود، کوتاه آمد و علیرغم خواست
امانوئل شین ول (Emanue- Shinwell) که گفته بود گرفتن ایران مثل آب خوردن است و آبادان را بمب باران می‌کنیم و نمی‌گذاریم صنعت بخوابد اما اراده محکم مردم ایران که دارای دو رهبر بود یکی دکتر مصدق و دیگری آیت الله کاشانی مانع عملی شدن تهدیدات شین ول شد.
***
 کاشانی دست شاه را نبوسید
معتضد درخصوص ملاقات شاه و کاشانی اظهار داشت: گازیوروفسکی کتابی را در خصوص کودتای 28مرداد نوشته بود مبنی بر اینکه شاه و زاهدی به ملاقات آیت الله کاشانی رفتند و دست او را بوسیدند. من این موضوع را رد کردم چون هیچ وقت آیت‌الله کاشانی ملاقاتی با شاه نداشت. آن برهه همزمان با شکست معنوی و مالی ایران بود. شکست معنوی ایران یعنی اختلاف افتادن میان رهبران نهضت ملی شدن صنعت نفت. بنابراین دولت ایران در یک وضعیت ورشکستگی بود و حزب توده به شدت فعالیت می‌کرد و دولت با تحریکات شاه و خانواده سلطنتی مواجه بود.
این پژوهشگر تاریخ ادامه داد:
شاه در آن زمان می‌گوید که من می‌ترسم مصدق را برکنار کنم. اگر او را برکنار کنم نه تنها مردم شورش می‌کنند که حتی فکر می‌کنم انگستان برنامه تقسیم ایران را با شوروی در سر می‌پروراند. باید بازگشت به سال 31 و شکست نفتی ایران را مشاهده کرد. ما در آن سال یک کشتی (نفت) نتوانستیم صادر کنیم، جمع کل صادراتی که ایتالیایی‌ها و ژاپنی‌ها از ما بردند من فکر نمی‌کنم به 500هزار تن برسد در حالی که قبل از ملی شدن نفت 32میلیون تن دولت انگلستان صادر می‌کرد.
**اسنادی غیر قابل استناد
وی خاطرنشان کرد: این اسناد آمریکا قابل استناد نیستند.
آمریکا از ما زخم خورده است که تهمت همکاری آیت‌الله کاشانی با آمریکا را می‌زند. من حاضرم با فردی چون صادق زیباکلام در این خصوص به مناظره بپردازم. اینکه ما بگوییم در کودتای 28مرداد آیت‌الله کاشانی نقش داشته، از کجا آمده است. در آن زمان 75هزار تومان آمریکایی‌ها به آقای احمد آرامش دادند که گفته شد آرامش قرار بوده این پول را به آیت الله کاشانی بدهد .در آمریکا از این صحبت‌ها زیاد می‌شود. این صحبت‌ها دسیسه آمریکایی‌هاست. واقعیت را باید بیان کرد. کاشانی کسی نبود که بخواهد با SIA همکاری کند.
معتضد افزود: آن آقای آرامش که گفتم وزیر تبلیغات در زمان قوام السلطنه بوده و با انگلیسی‌ها ارتباط داشته، کتابی نوشت به نام 7 سال در زندان آریامهر او وزیر کار دولت بود اما بعدا مغضوب و کشته شد. او با شاه مخالف بود. در این کتاب به عنوان یکی از عاملین 28 مرداد، جریان را توضیح داده است. 10 هزار دلار به او دادند تا بین مخالفان مصدق توزیع کند. که او نمی‌توانست با این 10 هزار دلار کودتا کند.
**
کاشانی با مصدق زاویه داشت
این پژوهشگر تاریخ با بیان اینکه افرادی که از مناطق جنوبی شهر جمع آوری شدند رهبرشان مرد بارفروش مسلمانی بود به نام طیب، عنوان کرد: علت این تجمع هم مبارزه با کمونیسم بود. حزب توده آن چنان به ایجاد ناراحتی پرداخته بود که در آن زمان خبرنگار نیویورک تایمز نوشته بود ایران به زودی کمونیست می‌شود.
اصلاً تصورش هم در ذهن نمی‌گنجد که آیت‌الله کاشانی با آن شیخوخیت و روحانیت و مبارزه با انگلستان و تبعیدش از عراق بیاید با آمریکا همکاری کند. هر کسی برای آمریکا کارکرد به مقام رسید؛ کاشانی به چه مقامی رسید؟ او تا آخر عمر مهجور بود و یک مسجدی داشت در خیابان پامنار همراه با خانواده پر اولاد، همراه با چندین زن. اگر غرب‌گرا بود که زندانی‌اش نمی‌کردند. او بعد از جنگ جهانی و اشغال ایران دو سال در زندان اراک بود خیلی هم آزار و اذیتش کردند. بله، آیت‌الله کاشانی با مصدق زاویه گرفته بود این چیز جدیدی نیست. در کشور ما در بعد از انقلاب خیلی از آقایانی که با هم همکاری می‌کردند از هم جدا شدند، طبیعی است افراد تغییر می‌کنند. این اسناد از سوی وزارت خارجه در این زمان منتشر شده است تا تفرقه بیشتری ایجاد کند.
**
تاریخ زیباکلام ضعیف است
او در خصوص اینکه صادق زیباکلام در گفت‌وگو با آفتاب یزد گفته است که آیت‌الله کاشانی هیچ گاه علیه سرنگونی دولت مصدق صحبتی نکرد و واکنشی از خود نشان نداد، اظهار داشت:آقای زیباکلام بگوید چه میزان تاریخ می‌داند؟ اصلاً از جانب من منتشر کنید که خسرو معتضد گفت تاریخ صادق زیباکلام ضعیف است، برخلاف قوی بودنش در علوم سیاسی باید به شما بگویم که اتفاقا آیت‌الله کاشانی نمی‌خواست حکومت مصدق ساقط شود. برای اینکه حکومت مصدق کاشانی را به آن عظمت رسانده بود. کاشانی یک سفر به حج رفت و مورد احترام تمام دنیا قرار گرفت.
**
مصدق می خواست ایران سوئیس شود
معتضد خاطرنشان کرد: ولی مشکل آن بود که مصدق معتقد بود ایران باید مثل سوئیس شود. آزادی کامل باید برای مطبوعات فراهم شود. فکر کن تو همه کاره انقلاب هستی بعد طبق آزادی‌هایی که مصدق ایجاد کرده روزنامه‌ای عکس‌ات را بزند و بگوید «صیغه‌داران فرمانده». روزنامه نگارانی بودند که توهین می‌کردند به روحانیت، به اسلام. او را سیدابوالقاسم کاشی می‌خواندند برای تمسخرش. کاشانی کسی نبود که خودش را به آمریکایی‌ها بفروشد.
بنابراین سقوط مصدق به هیچ عنوان به نفع کاشانی نبود. منتها دکتر مصدق شخصیتی بود که به آمریکا نظر حسن داشت وقتی هم به آمریکا می‌رود طبق کتاب ناصر قشقایی «خاطرات طوفان» می‌گوید که من وقتی به آمریکا رفتم تازه فهمیدم این آمریکا آن آمریکایی نیست که من فکر می‌کردم. آمریکا یکی از ایالات انگلستان است. من فهمیدم که آمریکا نوکر انگلستان است. دولت آمریکا 45 میلیون دلار به دولت مصدق داد.
**
آزادی حزب توده به ضرر مصدق شد
معتضد افزود:
کاشانی در 1340 وصیتی کرده بود خطاب به شاه. به او گفت که در حال از دست دادن سلطنت هستی. آنقدر اطرافیانت دزد و فاسد و آدم‌های عجیب و غریب هستند و مردم گرسنه و بیچاره، همه چیز را ازچشم شما می‌بینند. من به عنوان یک روحانی مملکت به شما نصیحت می‌کنم که روش‌ات را تغییر دهی. چه کسی می‌تواند آنقدر شجاعانه شاه را نصیحت کند؟ چه کسی می‌تواند با این الفاظ فرمانروای مملکت را خطاب کند؟ بعد می‌گوییم کاشانی با شاه بوده است؟ من با پسر آیت‌الله کاشانی مشکل دارم و جزو مریدان او نیستم.
وی اضافه کرد:
طیب و 14-13 نفر از بارفروشان به دلیل نفرت از حزب توده کودتا کردند. اگر حزب توده نبود 28 مردادی رخ نمی‌داد. واژه کودتا را با احتیاط به کار ببرید به آن بگویید قائله کودتا برای آنکه از ساعت 6 بعدازظهر از طرف جنوب شهر شروع شد. مصدق از ساعت 4 بعدازظهر با هندرسون سفیر آمریکا در تهران ملاقات کرد. او به نخست وزیر گفت که آقای مصدق ما تو را دیگر به عنوان نخست وزیر نمی‌شناسیم. در آن زمان محافلی که مخالف مصدق بودند در روزشنبه، 5 روز پیش از کودتا می‌نویسند که کاشانی را نگاه کنید مصدق او را از مجلس بیرون کرده است، درب مجلس را بسته است. این اتفاق نارضایتی تهرانی‌ها را بر می‌انگیزد.
فرمان آزادی حزب توده هم به ضرر مصدق می‌شود. در آن زمان مصدق از مجلس اختیاراتی گرفته بود که برای هر کاری خودش تصمیم می‌گرفت و امضا می‌کرد. رفقایش هم از دورش پراکنده شده بودند. مصدق بسیار انسان پاکی بود. اما قدرت آمریکا و انگلیس را نمی‌شناخت و فکر می‌کرد این دو کشور از هم جدا هستند.
**
کاشانی جدی‌ترین مخالف مصدق
صادق زیباکلام، استاد علوم سیاسی دانشگاه تهران هم در اینکه اسناد تازه منتشر شده آمریکا فاقد تازگی است، با معتضد اتفاق نظر دارد. او نیز در پاسخ به این سوال که آیا می توان به ادعای دخالت کاشانی در کودتای 28 مرداد که در اسناد وزارت خارجه آمریکا درج شده است، استناد کرد، به خبرنگار «آفتاب یزد» گفت: مطالب مندرج در این اسناد به هیچ‌وجه مطلب تازه‌ای به ما نمی‌دهد. اینگونه نیست که معلومات ما در نتیجه این اسناد افزایش یابد.
وی افزود: مرحوم آیت‌الله کاشانی در ابتدای ملی شدن نفت به شدت از دکتر مصدق حمایت می‌کرد و یکی از اصلی‌ترین پشتیبانان دکتر مصدق بود، وقتی در اردیبهشت 1330 دکتر مصدق دولت خود را تشکیل داد؛ یعنی یک سال پس از ملی شدن نفت. منتهی بنا به دلایل پیچیده‌ای،
روابط میان آیت‌الله کاشانی و دکتر مصدق به تدریج سرد شد و اطرافیان هر دو طرف هم در بدتر شدن روابط نقش زیادی داشتند آنچنان روابط میان دکتر مصدق و آیت‌الله کاشانی تلخ و تیره و سرد شد که مرحوم آیت‌الله کاشانی که در ابتدا مدافع دکتر مصدق بود عملا شد یکی از جدی‌ترین مخالفین مصدق.
**
تلاشی برای جلوگیری از کودتا نکرد
این استاد علوم سیاسی ادامه داد:
مرحوم آیت‌الله کاشانی آنچنان بغض از دکتر مصدق به دل گرفته بود که وقتی دید کودتا درحال اتفاق افتادن است هیچ تلاشی نکرد تا جلوی کودتا را بگیرد.
آیت‌الله کاشانی مثل بسیاری دیگر نگرانی پیدا کرده بود از اینکه حزب توده در حال سوءاستفاده از تداوم دولت دکتر مصدق است و قدرتش به صورت مرتب افزایش می‌یابد. نکته بعدی که اسباب پریشانی خاطر آیت‌الله کاشانی شده بود این بود که احساس می‌کرد نفت، دچار بن‌بست شده است و اختلافات با انگلستان حل نخواهد شد و مصدق بیشتر از دو سال است که زمام امور را به دست دارد ولی هیچ نوری در انتهای تونل مشاهده نمی‌شود.
دولت مصدق را متهم به خیانت کرد
زیباکلام خاطرنشان کرد: مجموعه این مسائل موجب شد تا آیت‌الله کاشانی عملاً حاضر شود تا هیچ تلاشی در جهت سرنگونی کودتا نکند و عملاً می‌توان گفت که با سکوتش حتی حمایت و همراهی هم با کودتاچیان کرد. این مسائل بارها در تاریخ گفته شده است؛ اینکه آیت‌الله کاشانی در اختلافاتش با مصدق به نقطه‌ای رسیده بود که حاضر بوده حتی دولت مصدق توسط آمریکایی‌ها سرنگون شود، چیزی نیست که ما امروز پس از 64سال فهمیده باشیم. در همان زمان آیت‌الله کاشانی فردای کودتا در مصاحبه‌ای دکتر مصدق را متهم به خیانت کرد و گفت که سزای مصدق اعدام است و پس از کودتا هم هیچ حمایتی از او و در کلامی، کودتای 28 مرداد را محکوم نکرد.
وی عنوان کرد:
بغض مرحوم آیت الله کاشانی از مرحوم دکتر مصدق و دولت ملی اینقدر زیاد شده بود که خیلی راحت دستش را در دست جانشین او گذاشت. آیت الله کاشانی می دید و اتفاقا خیلی خوب می دانست دارد چه اتفاقی می افتد منتها نفرتش آنقدر نسبت به مصدق زیاد بود که حاضر بود دولت ملی سقوط کند.
این استاد دانشگاه ادامه داد: آن زمان وضع اقتصادی کشور هم خوب نبود بحران داشتیم، نفت صادر نمی‌شد، انگلیسی ها قرص و محکم جلوی صادرات نفت را گرفته بودند و حزب توده نیز روز به روز قدرت بیشتری پیدا می کرد؛ در یک جمله، کشور در بستری از هرج و مرج فرو رفته بود. دکتر مصدق اعلامیه داد که اینقدر تظاهرات نشود.
وی عنوان کرد: این مطالبی که توسط اسناد آمریکا بیان می‌شود، تازگی ندارد. منتهی در تاریخ، نهضت ملی شدن صنعت نفت را طی 37 و 38سال گذشته آن طور که واقعا اتفاق افتاده است، ندیده‌اند. فدائیان اسلام و به خصوص آیت‌الله کاشانی را به شدت بالا برده‌اند و جبهه ملی و ملی‌گرایان و دکتر مصدق را پایین برده‌اند. حتی برخی از دلواپسان، دکتر مصدق را فراماسون و متحد آمریکا و انگلیس نامیده‌اند. بغض و نفرتی که برخی‌ها از دکتر مصدق دارند، باعث شده بود که این واقعیت‌های کودتای 28 مرداد خیلی مطرح نشود وگرنه اگر کسی خیلی علاقه‌مند به تحقیق پیرامون این مسائل بود، به مطالب موجود در اسناد آمریکا خیلی زودتر پی می‌برد.
**
کاشانی فقط سقوط مصدق را می‌خواست!
این استاد دانشگاه در خصوص اینکه گفته می‌شود آیت‌الله کاشانی با مقامات آمریکایی ارتباط داشته، عنوان کرد: کودتا را آمریکایی‌ها و انگلیسی‌ها طراحی کردند اما نه انگلیسی‌ها و نه آمریکایی‌ها یک سرباز و غیرنظامی را حتی یک تن وارد ایران نکردند تا کودتا شکل بگیرد. طراحی کودتا با آنها بوده ولی نه یک فرد نظامی و نه یک تن غیرنظامی را نه انگلیسی‌ها و نه آمریکایی‌ها وارد ایران نکردند، چرا؟ برای آنکه به اندازه کافی نیرو در ایران حضور داشت که به همکاری با آنها می‌پرداختند و علیه مصدق بودند. بنابراین نیازی نبود که آمریکایی‌ها و انگلیسی‌ها افرادی را وارد ایران کنند. اینکه مثلا آیت‌الله کاشانی با سفارت آمریکا همکاری داشته خیلی اهمیتی ندارد.(!) آنچه حائز اهمیت می‌نماید آن است که آیت‌الله در مخالفتش با دکتر مصدق ترجیح می‌داده که مصدق سقوط کند، بنابراین وقتی مخالفتش به چنین مرحله‌ای با مصدق می‌رسد دیگر ارتباطاتش با زاهدی و آمریکا از اهمیت خارج است. او حتی یک کلمه در جهت تقبیح کودتا سخن نگفته است. (!)
 
تهیه وَ تدوین: عـبـــد عـا صـی 

پشت پرده تبلیغات پدیده شاندیز

 

  بسم الله الرحمن الرحیم  

   پشت پرده تبلیغات پدیده شاندیز    

  جهت مراجعه به مرجع متن، یا عنوان اصلی، به پیوند فوق اشاره کنید  

 «پدیده شاندیز» موضوعی بود که برای چندمین بار وزیر کشور را به مجلس کشاند تا این بار پاسخگوی سوال‌های نادرقاضی‌پور باشد. به گفته رحمانی فضلی، این پرونده مختومه است و به استانداری خراسان اجازه داده شده تا در یک انتخاب قانونی، مدیریت پروژه را به سهامداران واگذار کند.
به گزارش خبرآنلاین،‌ وزیر کشور به منظور پاسخ به سئوال نادر قاضی‎پور در مورد مشکلات شرکت پدیده در جلسه علنی امروز مجلس حاضر شد.

عبدالرضا رحمانی‎ فضلی در ابتدای صحبت هایش به روند بررسی پرونده «پدیده شاندیز» پرداخت و گفت: این پروژه از سال 88 در قالب یک شرکت ایجاد می‎شود اما از همان اول عمده اقداماتش خلاف قوانین بود. نهایتا قوه قضائیه در استان خراسان دستور توقف این پروژه را صادر کرد.‌ 30 درصد سهام این شرکت به حدود 136 هزار نفر فروخته شد که 500 هزار نفر با خانواده هایشان عضو این پروژه بودند.
او ادامه داد:
فروش سهام به مردم خلاف بوده و مجوزهای ساخت و ساز که حدود 380 هزار متر مربع بود،‌ نهایتا به یک میلیون مترمربع زیر ساخت و ساز ختم شده بود. متاسفانه ساخت و سازها‌ در مسیر حریم رودخانه بود.
 وزیر کشور، موضوعاتی همچون «بدهی های این شرکت به سازمان مالیاتی و سازمان تأمین اجتماعی» را به عنوان بخشی از مشکلات این پروژه معرفی کرد و گفت: عدم شفافیت صورت‎های مالی به گونه ای پیش رفت که اجازه ادامه فعالیت قانونی سلب شد و دادگستری خراسان رضوی دستور توقف آن را صادر کرد.
 رحمانی فضلی در مورد شروع دور جدید تبلیغات این پروژه در تلویزیون به خصوص هنگامی که در ابتدای پخش مناظره‌های زنده تلویزیونی روی آنتن می‌رفت، گفت: تبلیغاتی که برای فروش سهام انجام می شد، غیرقانونی بود. چون شرکت کارهایش به صورت قانونی نبود اما اکنون دستور پخش تبلیغات قانونی را از طریق شورای امنیت صادر کردیم و این تبلیغات از تلویزیون پخش می شود.
 او افزود: ما جلسات متعددی در وزارت کشور برای هماهنگی گذاشتیم و بیش از 13 مورد رئیس جمهور در این مورد دستور دادند و نهایت گفتیم که دبیرخانه این را بررسی کند. دبیرخانه اما امر هماهنگی را برعهده وزارت کشور گذاشت،‌ در واقع این موضوع ابتدا به وزارت کشور ربط نداشت و برای انجام هماهنگی به وزارت کشور و شورای امنیت سپرده شد.
 رحمانی فضلی با بیان این نکته که «ابتدا مسائل مالی این شرکت را حسابرسی کردیم»، گفت:
ما به موضوع تقسیط بدهی ها و بحث بخشودگی پرداختیم. تعیین تکلیف زمین تصرفی 30 هکتاری که جهاد کشاورزی صاحبش بود را انجام دادیم که موجب شد جریمه 610 میلیاردی برای پدیده بریده شود. البته توانستیم برای این جریمه نزدیک به 130 میلیارد تخفیف بگیریم.
 او در مورد تصفیه بدهی‌های این شرکت، توضیح داد: با توجه به بدهی این شرکت به شورای شهر شاندیز یعنی حدود 940 میلیارد تومان، مقرر شد این مبلغ را از محل دارایی این شرکت تصفیه شود. بر این اساس الان حدود نیم میلیون مترمربع پایان کار به این پروژه داده شد. مجموعه اقداماتی تا کنون صورت گرفته،‌ از نظر ما این پرونده مختومه است و ما به استانداری خراسان ابلاغ کردیم که در یک انتخابات قانونی، مدیریت این پروژه را به سهامداران واگذار کند. مشخص است اگر در مسیر کار دچار مشکلی شوند، استانداری خراسان آمادگی حل مشکل را دارد.
 پس از وزیر کشور نادر قاضی‌پور در قامت نماینده سئوال کننده پشت تریبون رفت و گفت: سئوال من در مورد حق و حقوق 136 هزار سهامدار پدیده شاندیز است. مشکلات از دیدگاه شما تمام شده است اما از نظر ما نه! شما مشکلات دولت را حل کردید اما مشکلات مردم هنوز پابرجاست. این پروژه بالای 50 هزار کارگر را درگیر خودش کرده بود. این را می دانید؟ او ادامه داد: میلیاردها تومان گردش مالی از بانک های داخلی خارج شد. شما به آقای آخوندی بیش از صدبار تلفن زدید،‌ ایشان چرا اقدامی برای پدیده نکرد؟ با آقای آخوندی، دوست بازی کردید؟
 در این میان قاضی پور یک ضرب المثل فارسی را به نام همشهری های خود ثبت کرد و گفت: آقای پزشکیان!ما ترک ها مثال خوب داریم، «آنکه به خواب رفته را می شود بیدار کرد اما آنکه خود را به خواب زده را نمی شود بیدار کرد». چرا این مشکل موسسات مالی که مانند پدیده است را حل نمی کنید! وزرای این دولت به خصوص وزرای راه و صنعت در این مشکل چقدر سهامدار هستند؟
 نماینده مردم ارومیه مشکلات این پروژه را برشمرد و گفت: حساب رسمی، بدهی شرکت به تأمین اجتماعی و امور اراضی، راه اندازی اتاق معاملات سهام، مشکل ایجاد شده برای صدور پایان کار،‌ تعدیل سهام برای سهامداران این مشکلاتی است که حل نشده است. درست است که پدیده یک سری تخلفات ساختمانی انجام داده است اما نباید دولت کل این پروژه را به خاطر یک سری تخلفات، تعطیل کند.
 پس از اتمام صحبت های قاضی پور، وزیر کشور در دقایق باقی مانده، اینگونه پاسخ داد:
به دلیل تخلفات زیاد،‌ نهایتا قوه قضائیه مجبور به توقف پروژه شد،‌ آنچه موجب شد که دولت و وزارت کشور این مساله را پیگیری کند،‌ بحث حق و حقوق مردم بود. برای حل این مشکل هم نیازمند مذاکره طولانی بودیم.
او افزود: موضوع میزان، هم همین مسئله بود که آنجا هم وزارت کشور با همه دستگاه ها این موضوع را پیگیری کرد.
الان هم موضوع کاسپین مطرح شده است. باید در کنار هم گام برداریم تا بتوانیم باقی پروژه هایی که برای مردم مشکل ایجاد کرده است را حل کنیم.
 سرانجام قاضی پور در خاتمه سئوالش از وزیر، تشریح کرد:
وزیر کشور بگوید چرا پرونده به شورای عالی امنیت کشیده شد؟ مردم کجای بررسی پرونده هستند؟ از شما می خواهیم تا مردم به حق خود نرسیدند دست بردار نشوید. کار را که کرد؛ آنکه که تمام کرد. همه سهامداران که از مشهد نیستند،‌ از ارومیه غریب هم سهامدار آمده است! نگذارید این کار ناتمام بماند. آقای رحمانی فضلی قول بدهد که این کار را ادامه می دهد تا به حق و حقوق مردم برسند؛ من قانع می شوم.
 در این میان مسعود پزشکیان که ریاست مجلس را برعهده داشت، خطاب به قاضی پور گفت که «آقای دکتر قول می دهند در چارچوب وظایفش این را پیگیری کنند» تا سرانجام این سئوال ختم به خیر شود.

پدیده شاندیز ، آخرین خبر پدیده شاندیز
 

تعدادی از دفاتر فروش سهام پدیده شاندیز در شهر مشهد و برخی دیگر از شهرهای بزرگ کشور پلمپ شد.

 

تاریخ انتشار : 20 دی 1393
دفاتر فروش سهام مجموعه سرمایه گذاری پدیده شاندیز در مشهد با حضور نیروهای انتظامی به طور رسمی پلمپ شد و پرسنل این مجموعه سرمایه گذاری نیز با هدایت پلیس از دفاتر خارج شدند. پدیده شاندیزپدیده شاندیز

پلمپ دفاتر پدیده شاندیز

 

پدیده شاندیز تهران

 

 جـــالـبـــه! ... سمت چپ هشدار پلمپ شاندیز اعلام شده وَ سمت راست اطلاعیه

 شاندیز جهت خدمات بیشتر «!!! ...» ، مردم را به سایر دفترهایش دعوت میکند ...

 

  تهیه وَ تدوین: عـبـــد عـا صـی

 

دفتر مَشق ِ حسن ...

 

  بسم الله الرحمن الرحیم  

  دفتر مَشق ِ حسن ... 

http://s9.picofile.com/file/8300153826/BYN8YE_D3GAR8N_1.jpg

 

http://s8.picofile.com/file/8300154000/BYN8YE_D3GAR8N_2.jpg

 

http://s8.picofile.com/file/8300154276/BYN8YE_D3GAR8N_3.jpg

 

http://s8.picofile.com/file/8300154634/BYN8YE_D3GAR8N_4.jpg

 

   سخت آشفته و غمگین بودم / به خودم می گفتم: بچه ها تنبل و بد اخلاقند 
 دست کم میگیرند / درس ومشق خود را… 
 باید امروز یکی را بزنم، اخم کنم / و نخندم اصلا / تا بترسند از من / و حسابی ببرند… 
 خط کشی آوردم، / درهوا چرخاندم ... / چشم ها در پی چوب، هرطرف می غلطید / مشق ها را بگذارید جلو، زود، معطل نکنید! 
 اولی کامل بود، / دومی بدخط بود / بر سرش داد زدم ... 
 سومی می لرزید ... / خوب، گیر آوردم !!! 
 صید در دام افتاد / و به چنگ آمد زود ... / دفتر مشق حسن گم شده بود 
 این طرف، / آنطرف، نیمکتش را می گشت 
 تو کجایی بچه؟؟؟ / بله آقا، اینجا / همچنان می لرزید ... 
 « پاک تنبل شده ای بچه بد » / « به خدا دفتر من گم شده آقا، همه شاهد هستند» 
« ما نوشتیم آقا » / بازکن دستت را ... 
 خط کشم بالا رفت، خواستم برکف دستش بزنم / او تقلا می کرد 
 چون نگاهش کردم / ناله سختی کرد ... 
 گوشه ی صورت او قرمز شد / هق هقی کرد وُ سپس ساکت شد ... 
 همچنان می گریید ... / مثل شخصی آرام، بی خروش وُ ناله 
 ناگهان حمدالله، درکنارم خم شد / زیر یک میز، کنار دیوار، / دفتری پیدا کرد … 
 گفت : آقا ایناهاش، / دفتر مشق حسن 
 چون نگاهش کردم، عالی وُ خوش خط بود / غرق در شرم وُ خجالت گشتم 
 جای آن چوب ستم، بردلم آتش زده بود / سرخی گونه او، به کبودی گروید ... 
 صبح فردا دیدم / که حسن با پدرش، و یکی مرد دگر / سوی من می آیند ... 
 خجل وُ دل نگران، / منتظر ماندم من / تا که حرفی بزنند 
 شکوه ای یا گله ای، / یا که دعوا شاید 
 سخت در اندیشه ی آنان بودم / پدرش بعدِ سلام، گفت : لطفی بکنید، و حسن را بسپارید به ما 
 گفتمش، چی شده آقا رحمان ؟؟؟ / گفت : این خنگ خدا / وقتی از مدرسه برمی گشته / به زمین افتاده 
 بچه ی سر به هوا، / یا که دعوا کرده / قصه ای ساخته است / زیر ابرو وُ کنارچشمش، / متورم شده است 
 درد سختی دارد، / می بریمش دکتر / با اجازه آقا ... 
 چشمم افتاد به چشم کودک ... / غرق اندوه وُ تاثرگشتم 
منِ ِ شرمنده معلم بودم / لیک آن کودک خرد وکوچک / این چنین درس بزرگی می داد / بی کتاب ودفتر ... 
 من چه کوچک بودم / او چه اندازه بزرگ 
 به پدر نیز نگفت / آنچه من از سرخشم، به سرش آوردم 
 عیب کار ازخود من بود وُ نمیدانستم /  من از آن روز معلم شده ام … 
 او به من یاد بداد درس زیبایی را ... / که به هنگامه ی خشم 
 نه به دل تصمیمی / نه به لب دستوری / نه کنم تنبیهی 
 یا چرا اصلا من / عصبانی باشم 

  با محبت شاید، / گرهی بگشایم / با خشونت هرگز .../ با خشونت هرگز... / با خشونت هرگز ... 
 «سهراب سپهری»
 

  تهیه وَ تدوین: عـبـــد عـا صـی

 

دل که نیست، حَرمسراست! ...


 

  بسم الله الرحمن الرحیم  

 دل که نیست، حَرمسراست! ... 

  جهت مراجعه به مرجع متن، یا عنوان اصلی، به پیوند فوق اشاره کنید 


http://s9.picofile.com/file/8299953500/HARAMSARAA_1.jpg

 

http://s9.picofile.com/file/8299953834/HARAMSARAA_3.jpg

 

http://s8.picofile.com/file/8299954200/HARAMSARAA_4.jpg

 

http://s9.picofile.com/file/8299954592/HARAMSARAA_2.jpg

 

  مرد : ماه من می شوی؟
زن : آن وقت دستت به من نمی رسد!
مرد : حالا میگی چکار کنم؟
زن : ماهی ات می شوم!
مرد با خوشحالی گفت:چه عالی! داشتن ماهی چه کیفی دارد!
زن گفت: حالا که ماهی ات شدم، اجازه بده کمی شنا کنم. ماهی به شنا زنده است!
مرد گفت: کجا می خواهی شنا کنی؟
زن گفت: چشمان زلالت، جان می دهد برای شنا کردن!
مرد گفت: راست می گویی؟ چگونه؟
زن گفت: تو فقط اجازه اش را بده شنا کردن با من!
مرد قبول کرد و گفت: باشه! ولی زیاد از ساحل دور نشو! می ترسم غرق شوی!
زن به شکل ماهی در آمد و به داخل چشم مرد شیرجه زد و شنا کنان وارد دل مرد شد
و دید که ماهی های دیگری در آنجا مشغول شنا و جست و خیز هستند.
او دیگر معطل نکرد و شنا کنان برگشت و از چشم مرد بیرون پرید و به راه افتاد که برود.
مرد پرسید: چی شده ماهی من؟ کجا می روی؟
زن جواب داد: می روم ماهت بشوم!
مرد گفت: آن وقت دستم به تو نمی رسد!
زن گفت: همان بهتر که نرسد!
مرد پرسید: آخه چرا؟!
زن گفت: چرایش را از دلت بپرس!
دل که نیست، حوضچه پرورش ماهیست!

 

  تهیه وَ تدوین: عـبـــد عـا صـی

 

چرا «عصبانی‌ترین» شدیم؟






  چرا «عصبانی‌ترین» شدیم؟  

  جهت مراجعه به مرجع متن، یا عنوان اصلی، به پیوند فوق اشاره کنید  




به گزارش میگنا روزنامه وقایع اتفاقیه نوشت:مؤسسه افکارسنجی «گالوپ» اعلام کرده است که بیشتر از 70 درصد مردم جهان تجربه‌های لذت‌بخشی از زندگی خود داشته‌اند.
هزار و یک مشکل حل‌نشده داشته باشی معلوم است که با هر بهانه‌ای زود از کوره درمی‌روی و عصبانی می‌شوی. شاید همه ما این جمله را بارها از زبان اطرافیانمان شنیده باشیم. وقتی همدیگر را درک نمی‌کنیم، وقتی شغل مناسب پیدا نمی‌کنیم، وقتی به اندازه کافی از رانندگی در خیابان‌های شلوغ شهر لذت نمی‌بریم و با هر بهانه‌ای بر سر اطرافیانمان فریاد می‌کشیم، می‌شویم عصبانی‌ترین مردم دنیا. نظرسنجی اخیر گالوپ نشان می‌دهد، ایرانی‌ها به همه این دلایل در سرلیست عصبانی‌ترین مردم دنیا قرار گرفته‌اند. 
 
در این نظرسنجی که بر‌اساس معیارهایی چون میزان ناراحتی و احساس نارضایتی و عصبانیت از زندگی روزمره انجام شده، بعد از ایران کشورهای عراق و سودان در رده‌های دوم و سوم قرار گرفته‌اند. جامعه آماری این نظرسنجی محدود است و قابل تعمیم به همه گروه‌های اجتماعی در ایران نیست، بااین‌حال، نارضایتی‌های اجتماعی در میان طبقه متوسط رو به پایین و طبقات فرودست که به‌دلیل افزایش بیکاری و رکود دامنه‌دار اقتصادی در سال‌های اخیر شدت گرفته، می‌تواند مبنای پژوهش‌ها و نظرسنجی‌های بعدی در داخل ایران قرار گیرد.
 
70 درصد مردم زندگی لذت‌بخشی دارند
 
گزارش سالانه مؤسسه افکارسنجی «گالوپ» از احساسات جهانی در ابتدا به تعریفی مشخص از تجربه‌های مثبت و منفی مردم جهان پرداخته است و شاخص‌های تجربیات مثبت آن را به مواردی چون: استراحت و آرامش روزانه، بازخوردهای رفتاری احترام‌برانگیز، میزان شادی و خنده و یادگیری چیزهای هیجان‌انگیز و ادامه‌دار‌بودن تجربه‌های خوشایند تقسیم‌بندی کرده است. این گزارش در تقسیم‌بندی تجربیات منفی نیز به مواردی چون: دردهای فیزیکی، نگرانی‌های روزمره، ناراحتی، استرس و عصبانیت پرداخته است. نقشه‌ای که در زیر آمده نشان‌دهنده تجربیات مثبت مردم جهان در سال 2016 بوده که در سال 2017 منتشر شده است. 
 
در این نظرسنجی بیشتر از 70 درصد مردم جهان تجربه‌های لذت‌بخشی از زندگی خود داشته‌اند. در این تقسیم‌بندی پاراگوئه بیشترین میزان از تجربیات خوشایند و یمن کمترین میزان را دارا بوده است. درواقع یکی از دلایل کمبود تجربیات مثبت در کشورهای مشخص‌شده، وجود آزادی‌های فردی و آزادی شبکه‌های اجتماعی بوده که این میزان را به حداقل رسانده است. 
 
در تقسیم‌بندی تجربیات منفی 36 درصد شرکت‌کنندگان در نظرسنجی، تجربیات نگران‌کننده زیادی داشتند، 35 درصد استرس زیاد و 30 درصد دردهای فیزیکی و 22 درصد عصبانیت و ناراحتی را تجربه می‌کنند. در این نظرسنجی بیشترین میزان تجربیات ناخوشایند و منفی برای کشور عراق، سودان‌جنوبی و ایران و کمترین میزان برای قرقیزستان است.

 
ایران جزء عصبانی‌ترین‌ها
 
در قسمت سرلیست کشورهایی که بیشترین تعارضات احساسی را دارند، اکوادور، السالوادور و لیبی قرار دارند و ایران در رده آخر این تقسیم‌بندی قرار دارد. درواقع این گزارش حاکی از این است که ایران با 50 درصد، عراق 49 درصد و سودان‌جنوبی 47 درصد بوده و ایران جزء عصبانی‌ترین کشورها قرار دارد. این گزارش بر‌اساس یک نظرسنجی در سال 2016 و از طریق مصاحبه تلفنی و چهره‌به‌چهره با هزار نفر بزرگسال 15‌ساله و بالاتر در 142 کشور جهان تنظیم شده است.
 
در این گزارش مردم ایران با 50 درصد جمعیت عصبانی و عراق با 49 درصد و سودان‌جنوبی با 47 درصد عصبانی‌ترین کشورهای دنیا معرفی شده‌اند. یونان نیز با 67 درصد پراسترس‌ترین کشور دنیا معرفی شده است. در این گزارش همچنین 70 درصد از مردم جهان گفته‌اند که لذت زیادی می‌برند و لبخند زده و احساس آرامش و احترام می‌کنند. طبق نظرسنجی مؤسسه گالوپ که سال 2015 نیز منتشر شده است، مردم ایران در کنار عراقی‌ها «عصبانی‌ترین» مردم جهان معرفی شده‌اند. 
 
بلافاصله این پرسش شکل می‌گیرد که این نتیجه چگونه حاصل آمده است؟ در نظرسنجی این مؤسسه آمده است: مردم عراق، ایران و کامبوج بالا‌ترین میزان «تجربه‌های منفی روزانه» در جهان را دارند؛ بنابراین مشخص می‌شود که بر چه اساسی به این نتیجه رسیده‌اند. پرسشگران بر‌ اساس سؤالاتی که در میان می‌گذارند به این نتیجه دست می‌یابند و دلیل معرفی ایرانیان و عراقی‌ها به‌عنوان عصبانی‌ترین مردم جهان این بوده که ۴۹ درصد پاسخ‌دهندگان در دو کشور گفته‌اند: «به تازگی عصبانی شده بودند».
 
چرا «عصبانی‌ترین» شدیم؟

 درباره عصبانی‌بودن ایرانیان اما چند نکته یا عامل را می‌توان برشمرد. طبق گزارش‌های منتشر‌شده می‌توان این نتایج را در مجموعه‌ای از عوامل سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و روان‌شناختی مورد بررسی قرار داد. مورد اول احساس عقب‌ماندن از دیگران یا به حق خود نرسیدن از عوامل عصبانیت است و در یک کلمه مقایسه با دیگری در متن یک مسابقه. شماری از مردم زندگی را عرصه «مسابقه با دیگران» می‌دانند، نه «مقایسه با دیروز خودشان». 
 
ریشه مشکل شاید در آموزش‌وپرورش باشد که بچه‌ها در طول سال‌ها یاد نمی‌گیرند با دیروز خودشان مقایسه شوند و از رشد و کسب اطلاعات بیشتر خود احساس شادمانی کنند. مورد بعدی این است که از نزدیک به 80 میلیون جمعیت ایران تنها 22 میلیون نفر شاغل هستند، به این معنی که در بیشتر موارد یک نفر کار می‌کند تا هزینه‌های چند نفر دیگر را تأمین کند و همین موجب فشارهای زیاد شده است و بخشی از خشم اجتماعی را باید ناشی از مشکلات اقتصادی و معیشتی دانست. علاوه‌براین برخی از رسانه‌ها که اتفاقا به بودجه‌های فراوان متکی و از حمایت‌هایی خاص برخوردار هستند، خشم و عصبیت را به عمد به جامعه تزریق می‌کنند. بخشی از این عصبانیت بی‌گمان ریشه در نوع رانندگی و فرهنگ آشفته ترافیکی ما به‌ویژه در کلانشهر‌ها دارد. 
 
افزایش شدید نرخ تورم به‌ویژه در سال‌های 90 تا 92 نیز بسیاری از مردم را به کار دوم و حتی سوم واداشته است. در دنیای مدرن اما این تفکیک، شادی‌آور است که 24 ساعت این‌گونه تقسیم شود: هشت ساعت کار، هشت ساعت امور شخصی و اوقات فراغت و هشت ساعت خواب و استراحت. وقتی از دومی و سومی کم می‌کنیم و بر کار می‌افزاییم، آستانه تحمل افراد، پایین می‌آید و با کوچک‌ترین موضوعی عصبانی می‌شوند.

   تهیه وَ تدوین: عـبـــد عـا صـی