از صفر تا بینهایت فاصله ...

از صفر تا بینهایت فاصله ...

«کسیکه از خدا شرم ندارد، ممکن-ست مرتکب هر جُرمی بشود» (امام حسن مجتبی"ع"). هر چه فاصله-ی «شَرم آدما از خدا» کمتر ، آدمیت او بیشتر ...
از صفر تا بینهایت فاصله ...

از صفر تا بینهایت فاصله ...

«کسیکه از خدا شرم ندارد، ممکن-ست مرتکب هر جُرمی بشود» (امام حسن مجتبی"ع"). هر چه فاصله-ی «شَرم آدما از خدا» کمتر ، آدمیت او بیشتر ...

به راستی ما به کجا می رویم ...


 

  بسم الله الرحمن الرحیم  

به راستی ما به کجا می رویم ...

  جهت مراجعه به مرجع متن، یا عنوان اصلی، به پیوند فوق اشاره کنید


http://s7.picofile.com/file/8290209642/EB8DAT_BEJOZ_XED_DMATE_XALQ_N3ST_3.jpg

 

http://s7.picofile.com/file/8290210250/EB8DAT_BEJOZ_XED_DMATE_XALQ_N3ST_4.jpg

 

http://s6.picofile.com/file/8290210650/EB8DAT_BEJOZ_XED_DMATE_XALQ_N3ST_2.jpg

 

http://s7.picofile.com/file/8290210792/EB8DAT_BEJOZ_XED_DMATE_XALQ_N3ST_6.jpg

 

  شرم می کنم با ترازوی کودک گرسنه کنار خیابان، سیری ام را وزن کنم! ای کاش یک ماه نیز موظف بودیم از اذان صبح تا غروب آفتاب فقرا را سیر کنیم نه این که گرسنگی و تشنگی کشیده تا فقط رنج آن ها را درک نماییم! آری هزاران بار افسوس که دیریست وا مانده ایم در ظاهر دین، دهانمان پر شده است از غلظت تلفظ حرف «ض» در کلمه "و لا الضالین" ولی غافل ازآن که خود عمریست در گمراهی به سر می بریم...
به راستی ما به کجا می رویم ...


«حسین پناهی»

 

 تهیه وَ تدوین : عـبـــد عـا صـی

 

کاشکی این هم وجدان-درد مسئولین بود، وَ هم عموم مردم ...


 

  بسم الله الرحمن الرحیم  

 کاشکی این هم وجدان-درد مسئولین بود، وَ هم عموم مردم ... 

  جهت مراجعه به مرجع متن، یا عنوان اصلی، به پیوند فوق اشاره کنید

  در سالهای اول انقلاب که دانش اموز دبیرستان بودم رادیو برنامه ای پخش کرد که هنوز هم به ان فکر می کنم. خلاصه برنامه این بود که با یک پیر زن فقیر مصاحبه می کرد و در وسط مصاحبه تکه هایی از صحبت یک خانم دکتر را پخش می کرد...
.. مادر شما تا حالا مسافرت رفته اید...نه.
...خانم دکتر اینجا کجاست....الان در رستورانی در شمال هستیم.
....مادر ناهار چی خوردین.....نان خشک.
خانم دکتر. ناهار چی خوردین......من جوجه کباب وهمسرم چلوکباب.
مادر خانه دارین؟....نه یک اتاق است که سقفش خراب شده.
خانم دکترشما..... من اپارتمان 150 متری در تهران دارم.
مادر.....
خانم دکتر.....
خلاصه زندگی ان دو نفر را کلمه به کلمه مقایسه کرد ......
وَ من در ذهن خودم آن خانم دکتر وَ همسرش را محاکمه وَ بخاطر فقر آن پیر زن محکوم کردم وَ متاثر شدم.
سالها گذشت........ وَ من درس خواندم ودرس خواندم و درس خواندم........
تمام وقتی که دوستانم در کوچه بازی می کردند، من درس می خواندم.
وقتی هم سن وسالهایم مهمانی می رفتند، من درس میخواندم. وقتی مسافرت می-رفتند، من درس می خواندم. وقتی سفر به شهرهای دیگرمی رفتند، من درس می-خواندم.
آنها عاشق شدند، من درس خواندم. کار پیدا کردند وُ پول دراوردند، درس خواندم. ازدواج کردند، درس خواندم وُ کشیک دادم.
 صبح جمعه ساعت 5 که از منزل خارج می شدم همسن-هایم را می دیدم که به اسکی می روند، من برای کشیک 48 ساعته به بیمارستان لقمان می رفتم.
بچه دار شدند خارج رفتند خانه و ماشین خریدند ووووووو
 درس خواندم وکشیک دادم وامتحان و امتحان وامتحان وووووو....................
 .........................
 ..........................
 سر انجام روزش رسید، یک روز به خودم آمدم دیدم چهل سالم شده، دکتر شده-ام. یک پزشک متخصص، طرح را تمام کرده ام .مدتی است ازدواج کرده-ام این هفته کشیک ندارم وَ پس از مدتی پولی دارم که اضافه است.
 وقت را تلف نکردم، دست همسرم را گرفتم رفتم شمال. جای شما خالی رفتیم رستوران. من چلوکباب و همسرم جوجه کباب سفارش دادیم. ........  ناگهان بیاد ان مصاحبه کذایی افتادم و از خودم پرسیدم بعد از این همه سال آیا این مسافرت وُ غذا برای من زیادی است؟ ایا من با خوردن این چلوکباب در گناه فقر هموطنانم شریک جرم هستم؟
 از قضاوتی که آن روز در باره آن خانم دکتر کردم ...... شرمنده شدم.

 نمی دانم آیا ان برنامه ساز رادیو هم الان شرمنده است یا نه؟ وَ آیا برنامه سازان امروز صدا وُ سیما فردا که فرزندانشان دانشگاهی بشوند دکتر وُ مهندس وُ استاد دانشگاه بشوند از برنامه سازی امروزشان شرمنده می شوند یا نه؟
«دکتر رامین امامی»

 

 تهیه وَ تدوین : عـبـــد عـا صـی

 

اقتصاد فوق هرمی-ای که به مقاومت هم نیازی ندارد ...


 

  بسم الله الرحمن الرحیم  

 

  اقتصاد فوق هرمی-ای که به مقاومت هم نیازی ندارد ... 

http://s9.picofile.com/file/8290111792/EQTES8DE_HERAMY_1.jpg

 

 

  عـبـــد عـا صـی